دجالان آخرزمان در صفوف ارتش حسين اژدهای کيهانی
گفت "عجب نامردمانند اين قوم که سنگها بسته و سگها گشاده اند" ...؛ گلستان سعدی
مقدمه
اخيراً در وبلاگهای زنجيره ای ضدصوفی که يادآور فرهنگ "دجالانه" آخرزمانی است دوباره بروبچه های "حسين اژدها" يک نامه جديد خطاب به مقام رهبری و سران سه قوه و وزير اطلاعات و دادستانی نوشته اند و هرصفتی را که فقط لايق خودشان است به عنوان اتهام به درويشها بسته اند و دست آخر هم پيش از آن که امضای دروغی "جمعی از طلاب حوزه علميه قم" را زير اين متن بچسبانند، به عنوان امت هميشه درصحنه اسلامی آمادگی خود را برای "هرنوع همکاری" مثل شروع به قتلهای زنجيره ای بيان داشته اند.
البته درويشها هم نامه های متعددی به مقام رهبری و سران مملکت نوشته و فرستاده اند که تظلم خواهی کنند. بحث درويشها در آن است که به مقامات دلسوز مملکتی يادآوری کنند که حکايت "حسين اژدها" و دراويش بيدفاع همان حکايت "بستن سنگ" و "گشادن سگ هار" در سرمای زمستان است
البته درويشها هم نامه های متعددی به مقام رهبری و سران مملکت نوشته و فرستاده اند که تظلم خواهی کنند. بحث درويشها در آن است که به مقامات دلسوز مملکتی يادآوری کنند که حکايت "حسين اژدها" و دراويش بيدفاع همان حکايت "بستن سنگ" و "گشادن سگ هار" در سرمای زمستان است
اما ... به "بر و بچه های کيهان" و "نوچه های فکری "حسين شريعتمداری ملقب به حسين اژدها" و "هم منقلی های او و "مسيح مهاجر" کذائی در روزنامه "جمهوری اسلامی" يادآوری ميکنيم که امروز در هرگوشه دنيا اگر به هرصورتی اتفاقی بيفتد که پای يک درويش درآن باشد همهء مردم چيزفهم مسئوليت آن حادثه را به گردن شما می اندازند. يعنی شما حکم چوپان دروغگویی را پيدا کرده ايد که ديگر هيچ کسی در دنيا قبول نميکند که از دهان شما حرف راست هم شايد بتواند خارج شود
اگر فردا زلزله ای بشود و هزاران نفرخانه خراب بشوند، و درعين حال يک مختصر گردوغباری هم روی روش و شانه يک درويشی بنشيند، همه ميگويند شما مسبب زلزله بوده ايد
اگر سيلی بيايد و آب هزارخانه را بگيرد و آن وسط تصادفاً خانه دوتا درويش هم نم بردارد همه ميگويند شما مسبب سيل بوده ايد
اگر يک شهابسنگ از آسمان به زمين بيفتد و صدای مهيب آن پرده گوش هزار نفر را پاره کند و يک درويش هم گوشش معيوب شود همه ميگويند شما مسبب اين حادثه بوده ايد
اگر دوقطار از ريل خارج شوند و با هم برخورد کنند و چندصدنفر مقتول و مصدوم و مجروح شوند و تصادفاً دو تا درويش هم در ميان مسافران خون دماغ شوندهمه ميگويند اين سانحه به دست عوامل خرابکار شما صورت گرفته است
اگر فردا زلزله ای بشود و هزاران نفرخانه خراب بشوند، و درعين حال يک مختصر گردوغباری هم روی روش و شانه يک درويشی بنشيند، همه ميگويند شما مسبب زلزله بوده ايد
اگر سيلی بيايد و آب هزارخانه را بگيرد و آن وسط تصادفاً خانه دوتا درويش هم نم بردارد همه ميگويند شما مسبب سيل بوده ايد
اگر يک شهابسنگ از آسمان به زمين بيفتد و صدای مهيب آن پرده گوش هزار نفر را پاره کند و يک درويش هم گوشش معيوب شود همه ميگويند شما مسبب اين حادثه بوده ايد
اگر دوقطار از ريل خارج شوند و با هم برخورد کنند و چندصدنفر مقتول و مصدوم و مجروح شوند و تصادفاً دو تا درويش هم در ميان مسافران خون دماغ شوندهمه ميگويند اين سانحه به دست عوامل خرابکار شما صورت گرفته است
پس بازهم به نوچه های بيفکر حسين اژدها و مسيح مهاجر هيولا توصيه ميکنيم که از ياد نبريد که امروزه در سراسر دنيا کلی سروصدا براه انداخته ايد و اسم از خودتان در کرده ايد. همه کس شما را به اسم صوفی ستيز، آنتی صوفی، ضددرويش و ... ميشناسد.
حالا بازهم هرچقدر ميخواهيد نامه پراکنی کنيد و از اسم دروغی "جمعی از طلاب حوزه علميه قم" زير نامه هايتان استفاده کنيد. کسی گول نميخورد، شما هم زحمت کشيده خودتان را گول نزنيد
حالا اين که گفتم شماها همه بروبچه ها نوچه ها و هم منقلی های مغزباخته حسين اژدها هستيد، بيدليل نيست. اين مقاله خيلی دقيق را که در سايت راديو زمانه به قلم علی اصغررمضانپور نوشته شده خودتان بخوانيد و نتيجه گيری کنيد
حالیا نیمهی پیدا و متهمان کیهانساخته
حالا بازهم هرچقدر ميخواهيد نامه پراکنی کنيد و از اسم دروغی "جمعی از طلاب حوزه علميه قم" زير نامه هايتان استفاده کنيد. کسی گول نميخورد، شما هم زحمت کشيده خودتان را گول نزنيد
حالا اين که گفتم شماها همه بروبچه ها نوچه ها و هم منقلی های مغزباخته حسين اژدها هستيد، بيدليل نيست. اين مقاله خيلی دقيق را که در سايت راديو زمانه به قلم علی اصغررمضانپور نوشته شده خودتان بخوانيد و نتيجه گيری کنيد
حالیا نیمهی پیدا و متهمان کیهانساخته
علی اصغر رمضانپور/ تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۳۸۶/ سايت راديو زمانه
این از بداقبالیهای مردم ایران است که حتی وقتی از حقوق آنها گفته میشود، کسی آن را نمیشنود. همان طور که در سیاست دنیا بیشتر از رییسجمهور آن گفته میشود تا مردمی که سیاستهای او را تحمل میکنند.
ماجرای گفتن از کیهان هم همین است. در حالی که بحث بر سر حقوق «متهمان کیهانساخته» است، همه میپندارند که بحث بر سر کیهان است. از این رو من ترجیح میدهم این بار از نیمه پنهان کیهان سخن نگویم. بهتر است ببینبم اگر بخواهیم از نیمه پیدای رفتار کیهان با مردم ایران بگوییم به کجا میرسیم:
حدیث مطرب و می گو و راز دهر کمتر جوکه کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
اعادهی حیثیت، یک حق مسلم حقوقی است و در حقوق مدنی ایران هم به رسمیت شناخته شده است. اما در ایران آیا میتوان از اعاده حیثیت آنانی که کیهان آنان را متهم ساخته است، سخن گفت؟ اجازه میخواهم چند نمونه را مرور کنم.
شما در ایران نمیتوانید از اندیشههای ماهاتما گاندی سخن بگویید؛ چون کیهان شما را متهم خواهد کرد و بعد هم به زندان خواهید افتاد. وقتی هم آزاد میشوید، باید مصاحبه فرمایشی کنید و سکوت پیشه کنید تا دوباره به زندان نیفتید. ولی به هر حال هر روز در کیهان به قلم کسی که چون قول دادهایم از نیمه پنهان نگوییم، نمیگوییم که کیست، شما را پیش چشم همه میکشند؛ چون اتهام کیهان کافی است تا شما را از حقوقتان محروم کند.
شما در ایران نمیتواند عمر و تجربه گرانبارتان را در جایی مثل خانه هنرمندان تهران صرف خدمت به هنرمندان و مردم کنید؛ چون کیهان یادآوری میکند که شما از اهل سنت و کرد هستید و کمی تا قسمتی هم برانداز. آن وقت باید عطای خدمت در خانه هنرمندان را به لقایش بسپارید و آنجا را به کسی بسپارید که مورد حمایت تحریریه کیهان است.
شما نمیتوانید در ایران یک مترجم صاحبنام باشید و از دار دنیا، تنها اداره کردن یک دارالترجمه را داشته باشید و بعد از آن که کیهان شما را متهم کرد، در ایران بمانید. باید کاسه کوزهتان را جمع کنید و از ایران بروید؛ وگرنه در نوبت بعد که کیهان به یاد شما بیفتد، باید دستگیر شوید.
شما نمیتوانید بعد از آن که پنج بار در نشریههایی کار کردهاید که توسط آقای مرتضوی که قاضی ولوی است، نه قاضی قانونی - اصطلاحی که در قوه قضاییه ایران به برخی از قضات گفته میشود - تعطیل شده است، راهتان را بکشید و از ایران بروید و در جایی مثل رادیو زمانه کار کنید؛ چون متهم خواهید شد به این که جاسوس هستید و مادرتان که از همه جا بیخبر میشنود که کیهان چه نوشته است، یکراست به بخش سیسییو بیمارستان مهر میرود.
شما نمیتوانید در ایران مدیری باشید که یک کارمندتان را اخراج کنید؛ در حالی که آن کارمند عضو انجمن اسلامی باشد و رفاقتی هم با کیهانیها داشته باشد. چون بلافاصله کیهان به سازمان بازرسی میتازد که چرا پرونده شما را بررسی نمیکند.
شما نمیتوانید به عنوان یک رسانه در آن طرف دنیا خط قرمزهای کیهان را رعایت نکنید؛ چون هر کس که با شما در ایران همکاری میکند، متهم میشود به جاسوسی و دست آخر هم جلای وطن یا سکوت.
شما نمیتوانید در همین کیهان امروز سهشنبه چهارم دیماه این فقرات را در کیهان بخوانید:«واقعیت تلخ دیگری که به ذهن متبادر میشود این است که فضای فرهنگی کشور فضای مطلوبی نیست و متأسفانه روند دوستیهای خیابانی، تماسهای تلفنی معصیتساز، اساماسهای غیراخلاقی و بلوتوثهای مبتذل و ... شیوع پیدا کرده و رو به گسترش است و استفاده ناصحیح از قابلیتهای تکنولوژیک همچون کامپیوتر، اینترنت یا ماهواره در بین برخی جوانان با هیجانی مخرب و کاذب وجود دارد.
از سوی دیگر نوع برخی پوششها در جامعه هم با معیارها و موازین شرعی و اسلامی مطابقت ندارد و بدحجابی، آفت غیر قابل انکار جامعه ماست. همگی این موارد کافی است تا عنان برخی دلهای بیتهذیب رها شود و یله از قید و بندهای اسلامی و انسانی آنچه که نباید اتفاق بیفتد، به منصه ظهور برسد.
حالیا تا دیرتر نشده، حکومت و مجموعه دستگاههای فرهنگی کشور باید فارغ از عرصه تئوریک و شعار، دست به یک جهاد فرهنگی بزنند و البته به اقتضائات زمانی، طرحهای دیگری را عملیاتی کنند تا سنگینی فضای نامطلوب فعلی در کشور شکسته شود.»
و از خودتان نپرسید که از فردا قرار است در اینترنت و موبایل و خانه و خیابان برای رها شدن از فضایی که بر دل کیهان سنگینی میکند، کدام یک از حقوق حقه شما را قربانی کنند؟ یا از خودتان نپرسید این طرحهای عملیاتی که قرار است بیتوجه به نظر کارشناسان و عقل و منطق به اجرا در آید، حالیا! چه هستند؟ چون شما میدانید در زبان کیهان، عرصه تئوریک یعنی نظرات علمی و شعار یعنی یادآوری عقل سلیم که اغلب در نسخههایی که کیهان میپیچد، باید از آن فارغ بود.
شما ضمناً باید آن قدر عاقل باشید که بفهمید اعتراضی هم نباید بکنید؛ چون کلمه جهاد در زبان کیهان یعنی این که به خودیها میگوید بیخیال قانون، راحت باشید.
شما اگر اهل فرهنگ باشید و در فضای سنگین مورد نظر کیهان یعنی ایران زندگی کنید، باید الزامات کار فرهنگی در این فضا را یاد گرفته باشید و بدانید که در ماجرای بر خورد با دوستی خیابانی و اساماس و بلوتوث هم شما در صف اول هستید؛ چون باز هم مسأله فرهنگی است و دستگاههای فرهنگی تحت اختیار تحریریه کیهان باید در باره آن حالیا! اقدام کنند.
تازه اینها که من مرور کردم، تنها نمونههای دم دستی بود. آن تهدیدهایی که از صفحه اول سر در میآورد که حسابش با کرامالکاتبین است. من به آنها اشاره نمیکنم؛ چون سایت رادیو زمانه هم ممکن است از ترس تهمتهای تازهتر، یادداشت را منتشر نکند.
چنان که دیده میشود، درباره کیهان که حرف میزنیم، اصلاً بحث بر سر حقوق سیاسی و آزادی بیان و این گونه بحثهای تئوریک نیست؛ بلکه بحث بر سر حق زندگی و حقوق مدنی است
این از بداقبالیهای مردم ایران است که حتی وقتی از حقوق آنها گفته میشود، کسی آن را نمیشنود. همان طور که در سیاست دنیا بیشتر از رییسجمهور آن گفته میشود تا مردمی که سیاستهای او را تحمل میکنند.
ماجرای گفتن از کیهان هم همین است. در حالی که بحث بر سر حقوق «متهمان کیهانساخته» است، همه میپندارند که بحث بر سر کیهان است. از این رو من ترجیح میدهم این بار از نیمه پنهان کیهان سخن نگویم. بهتر است ببینبم اگر بخواهیم از نیمه پیدای رفتار کیهان با مردم ایران بگوییم به کجا میرسیم:
حدیث مطرب و می گو و راز دهر کمتر جوکه کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
اعادهی حیثیت، یک حق مسلم حقوقی است و در حقوق مدنی ایران هم به رسمیت شناخته شده است. اما در ایران آیا میتوان از اعاده حیثیت آنانی که کیهان آنان را متهم ساخته است، سخن گفت؟ اجازه میخواهم چند نمونه را مرور کنم.
شما در ایران نمیتوانید از اندیشههای ماهاتما گاندی سخن بگویید؛ چون کیهان شما را متهم خواهد کرد و بعد هم به زندان خواهید افتاد. وقتی هم آزاد میشوید، باید مصاحبه فرمایشی کنید و سکوت پیشه کنید تا دوباره به زندان نیفتید. ولی به هر حال هر روز در کیهان به قلم کسی که چون قول دادهایم از نیمه پنهان نگوییم، نمیگوییم که کیست، شما را پیش چشم همه میکشند؛ چون اتهام کیهان کافی است تا شما را از حقوقتان محروم کند.
شما در ایران نمیتواند عمر و تجربه گرانبارتان را در جایی مثل خانه هنرمندان تهران صرف خدمت به هنرمندان و مردم کنید؛ چون کیهان یادآوری میکند که شما از اهل سنت و کرد هستید و کمی تا قسمتی هم برانداز. آن وقت باید عطای خدمت در خانه هنرمندان را به لقایش بسپارید و آنجا را به کسی بسپارید که مورد حمایت تحریریه کیهان است.
شما نمیتوانید در ایران یک مترجم صاحبنام باشید و از دار دنیا، تنها اداره کردن یک دارالترجمه را داشته باشید و بعد از آن که کیهان شما را متهم کرد، در ایران بمانید. باید کاسه کوزهتان را جمع کنید و از ایران بروید؛ وگرنه در نوبت بعد که کیهان به یاد شما بیفتد، باید دستگیر شوید.
شما نمیتوانید بعد از آن که پنج بار در نشریههایی کار کردهاید که توسط آقای مرتضوی که قاضی ولوی است، نه قاضی قانونی - اصطلاحی که در قوه قضاییه ایران به برخی از قضات گفته میشود - تعطیل شده است، راهتان را بکشید و از ایران بروید و در جایی مثل رادیو زمانه کار کنید؛ چون متهم خواهید شد به این که جاسوس هستید و مادرتان که از همه جا بیخبر میشنود که کیهان چه نوشته است، یکراست به بخش سیسییو بیمارستان مهر میرود.
شما نمیتوانید در ایران مدیری باشید که یک کارمندتان را اخراج کنید؛ در حالی که آن کارمند عضو انجمن اسلامی باشد و رفاقتی هم با کیهانیها داشته باشد. چون بلافاصله کیهان به سازمان بازرسی میتازد که چرا پرونده شما را بررسی نمیکند.
شما نمیتوانید به عنوان یک رسانه در آن طرف دنیا خط قرمزهای کیهان را رعایت نکنید؛ چون هر کس که با شما در ایران همکاری میکند، متهم میشود به جاسوسی و دست آخر هم جلای وطن یا سکوت.
شما نمیتوانید در همین کیهان امروز سهشنبه چهارم دیماه این فقرات را در کیهان بخوانید:«واقعیت تلخ دیگری که به ذهن متبادر میشود این است که فضای فرهنگی کشور فضای مطلوبی نیست و متأسفانه روند دوستیهای خیابانی، تماسهای تلفنی معصیتساز، اساماسهای غیراخلاقی و بلوتوثهای مبتذل و ... شیوع پیدا کرده و رو به گسترش است و استفاده ناصحیح از قابلیتهای تکنولوژیک همچون کامپیوتر، اینترنت یا ماهواره در بین برخی جوانان با هیجانی مخرب و کاذب وجود دارد.
از سوی دیگر نوع برخی پوششها در جامعه هم با معیارها و موازین شرعی و اسلامی مطابقت ندارد و بدحجابی، آفت غیر قابل انکار جامعه ماست. همگی این موارد کافی است تا عنان برخی دلهای بیتهذیب رها شود و یله از قید و بندهای اسلامی و انسانی آنچه که نباید اتفاق بیفتد، به منصه ظهور برسد.
حالیا تا دیرتر نشده، حکومت و مجموعه دستگاههای فرهنگی کشور باید فارغ از عرصه تئوریک و شعار، دست به یک جهاد فرهنگی بزنند و البته به اقتضائات زمانی، طرحهای دیگری را عملیاتی کنند تا سنگینی فضای نامطلوب فعلی در کشور شکسته شود.»
و از خودتان نپرسید که از فردا قرار است در اینترنت و موبایل و خانه و خیابان برای رها شدن از فضایی که بر دل کیهان سنگینی میکند، کدام یک از حقوق حقه شما را قربانی کنند؟ یا از خودتان نپرسید این طرحهای عملیاتی که قرار است بیتوجه به نظر کارشناسان و عقل و منطق به اجرا در آید، حالیا! چه هستند؟ چون شما میدانید در زبان کیهان، عرصه تئوریک یعنی نظرات علمی و شعار یعنی یادآوری عقل سلیم که اغلب در نسخههایی که کیهان میپیچد، باید از آن فارغ بود.
شما ضمناً باید آن قدر عاقل باشید که بفهمید اعتراضی هم نباید بکنید؛ چون کلمه جهاد در زبان کیهان یعنی این که به خودیها میگوید بیخیال قانون، راحت باشید.
شما اگر اهل فرهنگ باشید و در فضای سنگین مورد نظر کیهان یعنی ایران زندگی کنید، باید الزامات کار فرهنگی در این فضا را یاد گرفته باشید و بدانید که در ماجرای بر خورد با دوستی خیابانی و اساماس و بلوتوث هم شما در صف اول هستید؛ چون باز هم مسأله فرهنگی است و دستگاههای فرهنگی تحت اختیار تحریریه کیهان باید در باره آن حالیا! اقدام کنند.
تازه اینها که من مرور کردم، تنها نمونههای دم دستی بود. آن تهدیدهایی که از صفحه اول سر در میآورد که حسابش با کرامالکاتبین است. من به آنها اشاره نمیکنم؛ چون سایت رادیو زمانه هم ممکن است از ترس تهمتهای تازهتر، یادداشت را منتشر نکند.
چنان که دیده میشود، درباره کیهان که حرف میزنیم، اصلاً بحث بر سر حقوق سیاسی و آزادی بیان و این گونه بحثهای تئوریک نیست؛ بلکه بحث بر سر حق زندگی و حقوق مدنی است
No comments:
Post a Comment