Tuesday 31 August 2010

مجاهدات مشّائی برای دروغ زدائی


خداوند ایران را از خشکسالی و دروغ حفظ کند (سنگنبشته پارسی. واپسین نیایش داریوش کبیر)؛

در دولت نهم دروغ گفتن چنان نهادینه شده که به عنوان یک فریضه واجب حساب میشود (مسیح مهاجر سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی)؛

دروغ گفتن همیشه بد نیست و بعضی اوقات دروغ گفتن از ضروریات است (محمدتقی مصباح یزدی)؛

مجاهدات مشّائی برای دروغ زدائی

فَضّلَ اللهُ المُجاهِدینَ عَلَی القَاعِدینَ أجرَاً عَظیماً

آقای محمدتقی مصباح یزدی

یکی از دلایل مهم و اساسیِ کارنامهء مردودیِ دولت نهم ، بلیّه دروغ بود. بنا به گفته همه کارشناسان بیغرض، در ایام دولت نهم - بیش از هر دوره دیگری در تاریخ نظام جمهوری اسلامی در ایران- این بلیّهء دروغ مثل خوره در سراسر ارکان نظام رخنه کرد و ریشه دواند و آن را بیمار و پوسیده ساخت. تلاش های شبانروزی محمود احمدی نژاد برای محبوبیت مردمی به مردودیت تامّ و تمام او انجامید و او خود بیش از هرکسی دیگری بر این واقعیت وقوف یافت

آقای محمدتقی مصباح یزدی

امروز امور در بستر دیگری به جریان افتاده، یعنی رابطه محمود احمدی نژاد و نهاد روحانیت گسیخته شده. برای این امر هم دو بیّنه میتوان اقامه کرد

یکی )- مرجعیت مستقل، روحانیت غیر حکومتی ، و "طلاب و مدرسان پیرو اسلام ناب محمدی" به این نظم مبتنی بر دروغ پشت کرده و آن را متروک نهاده اند؛

دوم) - روحانیت وابسته به حکومت، مرتجعان آبروباخته و خودفروش و کاسه لیس و مدعیان تقلبی مرجعیت و دعوی داران قلابی روحانیت - امثال شما آقای محمدتقی مصباح یزدی- هم دیگر هیچ اعتباری ندارند حتی در چشم محمود احمدی نژاد و همکاران او

آری باید قبول کرد که دیگر محمود احمددی نژاد و همکارانش کوچکترین اعتقادی به امثال شما – آقای محمدتقی مصباح یزدی- ندارند !! چون دریافته اند که امثال شما – آقای محمدتقی مصباح یزدی- دروغگو تری، شیادترین، و حقه بازترین مردم روی زمین هستید. محمود احمدی نژاد و همکارانش کشف کرده اند که همه وعده های امثال شما – آقای محمدتقی مصباح یزدی –پوچ و دروغ و نیرنگ و سیاهبازی است

آقای محمدتقی مصباح یزدی

شما در اواخر دوره موسوم به اصلاحات ، از یک پل ارتباطی فیمابین بهره جسته و محمود احمدی نژاد -شهردار مدّاح دوست را- در دامان نصایح و ارشادهای خودتان تحمیق کردید و او را با ادعاهای موهوم سرگرم ساختید و نظم شکنی پیشه فرمودید، و دروغ را نهادینه نمودید و در پشت سپرِ " الضرورات تبیح المحذورات" سنگر گُزیدید.

آقای محمدتقی مصباح یزدی

فلسفهء سراسر مکر و تزویر شما - که جز سفسطه های دغدغه آفرین چیزی بیش نیست- سرانجام اثر معکوس کرد، چنان که امروز کشتی نظام به گِل نشسته و کشتی شکستگانش در منجلاب دروغ غرق شده و مانند ماهیان برخاک افتاده، با ذِلت و مذلتِ تمام در مرداب نکبت و تباهی دست و پا میزنند. محمود احمدی نژاد هم - که دولت نهم را بیرقدار جیش و قشون شما کرده بود- در صف اول این معرکه و میدان، آماج سَهامِ سَموم و مسمومی شده که چون باران نیسان از هر جانب بسویش باریدن گرفته است ، به امید آن که "شاید از آن میانه یکی کارگر شود". اما الحال، شما آقای محمدتقی مصباح یزدی با آن شیطنت جبلّی که آمیخته با طینت ذاتیتان است از این بحبوحه خطر، دامن کشیده و به کنجی خزیده اید و با این که خودتان مُسبب الاسبابِ این بحران خطیرید، در صف نخست به سوی تحت الحمایه دیروز خودتان قلوه سنگهای زمخت پرتاب میکنید. به راستی آیا شرم ندارید و خجالت نمیکشید

آقای محمدتقی مصباح یزدی

طرفه آن است که شما همه خیانتها و جنایتها و سیاهکاریهایتان را به اسم اسلام انجام میدهید. اما کدام اسلام؟!؛

اسلام دروغگویان و شیادانی مثل خودتان، یا اسلام راستگویان و پایمردانی همچون حضرت آیت الله العظما حسینعلی منتظری نجف آبادی نوّر اللهُ مَضجَعَهُ الشّریف؟!؛

اینجاست که اهمیت و عمق سخنان اسفندیار رحیم مشائی در سخنرانی "سومین همایش ایرانیان خارج کشور در هتل استقلال" روشن میشود. وقتی بر پرچم ایران بوسه زد و آن را بر پیشانی خود سائید و گفت "از اسلام برداشتهای گوناگونی وجود دارد. به همین دلیل هم ما باید دیگر از "مکتب ایران" صحبت کنیم نه از اسلام". هدف روشن اسفندیار رحیم مشائی دروغ زدایی از ایران و از فرهنگ ایران است که به رجس و نجاست شیادان مردم فریبی امثال شما – آقای مصباح یزدی- آلوده شده، که تجسم عینی شیطان لعین هستند

اسفندیار رحیم مشائی میگوید "ایران، یک مکتب است"، باید دانست که " مکتب ایران" باید درک شود؛ شناخته و شناسانده شود". اسفندیار رحیم مشائی در سفرهای خود به کشورهای شرق و غرب دنیا از زبان اکثر مهماندارانش شنیده که از "جمهوری اسلامی" به عنوان کانون دروغ و نیرنگ و ریا و تزویر و شیادیِ ... شیطانکهایی امثال شما – آقای محمدتقی مصباح یزدی- یاد میکنند. امروز نه فقط مسیح مهاجر سردبیر روزنامه "جمهوری اسلامی" – که او هم مثل شما لباس "روحانیت" بر تن دارد- در داخل کشور، بلکه عموم مردم دنیا در غالب کشورهای دور و نزدیک از " جمهوری اسلامی" تصویر یک نظام دروغگو و غارتگر و دروغ گرا و پرمدعا و توخالی را در مُخُیله خود دارند. به این دلیل است که اسفندیار رحیم مشائی از اواخر ایام دولت نهم عزم کرد تا محمود احمدی نژاد را از دام عنکبوتی شما بیرون آورد و او را تشویق کند تا به عوض دخیل بستن به چاه متروک جمکران، به فکر دفاع از ارزشهای راستین ایران بیفتد

از آن زمان است که سخنرانیهای محمود احمدی نژاد بر مدار دیگری قرار گرفته. صحبت از افتخارات ایران به میان آمده. صحبت از الغاء بردگی توسط کورش کبیر، صحبت از تدوین منشور حقوق بشر توسط کورش کبیر، و بیان هزاران افتخار دیگر که همه برخاسته از متن "مکتب ایرانی" است

هربار هم زوزه های آخوندکها و مرتجعان وابسته به آنها بلند میشود که تجلیل از کورش و داریوش و تاریخ دوهزار و پانصد ساله ایرانی چرا باید جایگزین بزرگداشت تاریخ هزارو چهارصد ساله اسلامی شود. اما دیگر گوش احمدی نژاد به این یاوه ها بدهکار نیست. زیرا دریافته که این هزاروچهارصد سال تاریخ اسلامی را آخوندک های شیادی امثال شما – آقای محمدتقی مصباح یزدی- تبدیل به دکان زَرق و شعبده خود کرده تا رِزق و روزی خود را از آن تامین نمایند. اما نیرنگ شما و آخوندکهای رسوائی امثال شما آقای محمدتقی مصباح یزدی در تاریخ دو هزار و پانصد ساله ایران، کاربرد ندارد و کارگر نمیشود

آقای محمدتقی مصباح یزدی

اسفندیار رحیم مشائی از سر نیرنگ و نامردی و عوامفریبی یا به قول دیگران "پوپولیسم" نیست که مکتب ایران را جایگزین مکتب اسلام میکند. هدف او "ملی گرایی" به مفهوم سیاسی آن نیست. هدف او "ایران گرایی" به مفهوم "فرهنگی" آن است. مراد و مقصود از "ایران" سرزمین "آفتاب و روشنایی و حُسن" است، مقصود او از "ایران" مفهومِ مخالفِ آن دکهّ و دکان تزویری است که شما و امثال شما به اسم "اسلام" راه انداخته اید و کالایی جز اوهام و خرافات و موهومات برای عرضه ندارد. منظور اسفندیار رحیم مشائی از "مکتب ایران"، مکتب طراوت و تازگی و بالندگی است نه ارتجاع و تحجر و قشریگری

در یک کلام ، اسفندیار رحیم مشائی عوامفریب نیست. برعکس "مکتب ایران" که او عرضه میکند "آنتی تز" روش و آئین عوامفریبانی – امثال شما آقای محمدتقی مصباح یزدی – است که از "اسلام" قرنها است استفاده ابزاری کرده اند

پس به هوش باشید که زمان رویارویی فرجامین قریب است. و آن روز پایان فتنه بزرگ مردمفریبهای شما و امثال شماست

ألَیسَ الصُبحُ بِقَریبِ؟!؛

طلاب و مدرسان حوزه علمیه قم – پیروان اسلام ناب محمدی


Monday 30 August 2010

کورش کبیر آری، چاه جمکران نه


کورش کبیر آری، چاه جمکران نه

در آستانه سفر احمدی نژاد – مشائی به نیویورک

گفتند و نوشتند، همه خواندند و دیدند و شنیدند که ................... چاه جمکران سندیت ندارد

چاه جمکران یک خرافه موهوم است

در قم طبلش نواخته شد و طنینش در سراسر ایران پیچید

آقای محمد تقی مصباح یزدی

آیا به یاد می آورید که چهارسال قبل محمود احمدی نژاد را به سر همین چاه بی سند و نا مستند در قم فرستادید و او را تشویق بر اقامه نماز کردید، و او چنان از القائات شیطنتبار شما فریفته شده بود که خیال میکرد امام زمان در عرض دو سه هفته از آن چاه سر بیرون می آورد، و باید برایش اتوبان و جاده مخصوص کشید

آقای محمدتقی مصباح یزدی

محمود احمدی نژاد به لطف تلاشهای مؤکد و ممتد اسفندیار رحیم مشائی تدریجاً چشمش به حقایق باز شده. او دریافته که همه این ادعاهای شما، ترفندهای شیطانی برای سرکار گذاشتن او بود تا او را با این خیالات ، در چنگ بگیرید و بازی بدهید و آلاف و الوف خودتان و علفچرانان طویله هایتان را تامین کنید. اما محمود احمدی نژاد امسال، محمود احمدی نژاد پارسال نیستو آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. اسفندیار رحیم مشائی در گوش او خوانده که از چاه خشک جمکران آبی گرم نمیشود، باید مدد از منشور حقوق بشر کورش کبیر گرفت

محمود احمدی نژاد ساز خود را بر این قانون کوک کرده و یقه درانی عربده کشهای شما هم شورآبی به چاه خشکیده شما باز نمی آرد. خودتان را خسته نکنید

طلاب حوزه علمیه قم – پیروان اسلام ناب محمدی

Saturday 28 August 2010

"طبل بیهوده مزن، طشت تو از بام افتاد"!؛

"طبل بیهوده مزن، طشت تو از بام افتاد"!؛

إنّ الشّیاطین لَیُوحونَ إلی أولیائِهِم

شیطان ها برکسانی که نسبت به آنها ولایت دارند وحی میکنند

آقای محمدتقی مصباح یزدی

نصیحت هفته قبل ما را نشنیدید و در عکس العمل به آن اندرزها، این هفته با گستاخی مخصوص به خودتان بیسرو پاهایی در حد قدّ و قواره سعید حدادیان و منصور ارضی و همپالکیهای اینها را علیه محمود احمدی نژاد به میدان اعزام کردید. ما به شما گفتیم که احمدی نژاد دیگر ربقه ولایت شما را از دوش برداشته و چون "شیطان" -یعنی شما – فقط به کسانی میتواند القائات خود را وحی کند که بر گردن او ولایت داشته باشد، در نتیجه دیگر رنگ و نیرنگ شما در محمود احمدی نژاد کارگر نیست. حالا شما به نوکران مواجب بگیرتان که شیطانکهای بیسر و بی پا هستند وحی و القاء میکنید که بر سر چارسوق بروند و محمود احمدی نژاد را "شیطان بخوانند! اما زهی خیال باطل. زیرا نوکران اجرت بگیر شما کاروانیان "کاروان "راه ُظلام" هستند و کسی را از آنها بیمی نیست. اگرهم تا به حال بسیجیها و حزب اللهیها به مجالسشان میرفتند به علت این بود که فکر میکردند در حمایت از سیاستهای دولت و رئیس جمهور شعار میدهند. اما حالا که این شیطانکهای ناچیز کاپشنهایشان را پشت و رو کرده و علیه رئیس جمهور لجن پراکنی میکنند دیگر بساط بیرونقشان خالیتر از قبل میشود

آقای محمدتقی مصباح یزدی

شما پنجسال قبل با حمایت دروغین خودتان احمدی نژاد را اغوا کردید تا از او ریزه و روزی بگیرید و بساط خودتان را رونق ببخشید و آلاف و الوف علفخوارانتان را برای چرا کردن چرب و شیرین کنید. اما آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دیگر از آن بذل و بخششهای بیحساب و کتاب که در حق شما میشد خبری نیست و همین امر آتش حسرت به جان شما زده. شما در سخنرانیهای اول ماه رمضانتان ادعا داشتید که شیطانها به پیروان ولایتشان وحی میکنند. یعنی همان کاری که شما با سعید حدادیان و منصور ارضی و همپالکیهایشان انجام میدهید. آخر میدانید که امروزه چقدر وحی کردن آسان شده است، مثلاً شما هربار که میخواهید تا مداح های تحت امرتان به کسی بد و بیراه بگویند تلفناً القائات خودتان را به آنها وحی میکنید!! آن اجیرهای مزدبگیر هم دوست شما هستند نه رفیق بادمجان. از شما و از کسی که شما بخواهید تعریف میکنند، یک روز میگویند خورش بادمجان بهترین خورش است و یک روز میگویند خورش بادمجان مضرّ ترین خورش است. اما این مداحان تا وقتی اجرت خود را دریافت کنند و دود ودم منقل و وافورشان با لول تریاکهای سناتوری تضمین باشد تملق شما را میگویند. مطمئن باشید که این قبیل افراد حتی نوکر بادمجان هم نیستند، فقط اسیر و بردهء منقل و وتریاک خودشانند. اما بدبختی شما این است که جیره و مواجب دفتر و مرکز پژوهشی !!"تان – که در مدت این پنجسال - با سخاوتهای "نهاد ریاست جمهوری" تامین میشد، حالا مدتی است به دستور مستقیم اسفندیار رحیم مشائی قطع شده ! و در نتیجه شما مدتی است دارید از مایه میخورید. دیر یا زود کفگیرتان به ته دیگ میخورد و آن روز است که خواهید دید که جماعت مداحان کیسه کش به عنوان سرسختترین دشمنهای خودتان در برابر دفتر و بیت و مرکزتان یا برسر چارسوق ها عربده کشی و لجن پراکنی و رجزخوانی خواهند کرد. کار دنیا چنین است و از قدیم گفته اند " گهَی پشت بر زین، گهَی زین به پشت". از آن روز بترسید و از سرنوشت دیگر همپالکیهای خودتان عبرت بگیرید

البته زوزه های سعید حدادیان و منصور ارضی و همپالکیهایشان همان ناله های شما است که از حلقوم آنها طنین انداز میشود. این امر از شدت وضوح برکسی پوشیده نیست. خنده دارتر این که سعید حدادیان به نمایندگی از همدستان شما یعنی عده ای از مراجع خودفروخته جیره خوار حکومتی و آخوندکهای جمعه بازار ها برای محمود احمدی نژاد خط و نشان میکشد. عجیبتر این که محمود احمدی نژاد را "شیطان" میخواند. غافل از این که همین شما بودید که سال گذشته ادعا میکردید که فیض ولایت امام زمان بر محموداحمدی نژاد تابیده و درنتیجه اطاعت از او اطاعت از امام زمان است. حالا چه شده که مواجب بگیرانتان در ملاء عام و در حضور عام و خاص "صاحب فیض امام زمان" را "شیطان ایران و جهان" میخوانند؟!؛

آقای محمدتقی مصباح یزدی

شیطان برحق کسی نیست جز شخص شیاد و حقه بازی مثل شما

شما بر کسی که نسبت به او ولایت دارید میتوانید وحی و القاء بکنید. اما القائات شما دیگر در ذهن و روح محموداحمدی نژاد اثر نمیکند چون در پناه حمایت و هدایت مرد روئینه تنی به اسم اسفندیار رحیم مشائی قرار گرفته

پس بازهم به شما تکرار میکنیم که

طبل بیهوده مزن، طشت تو از بام افتاد

طلاب حوزه علمیه قم، پیروان اسلام ناب محمدی

Monday 23 August 2010

پیش شماره "آفتاب حسن" منتشر شد


پیش شماره "آفتاب حسن" منتشر شد

ای آفتاب حُسن برون آ دمی زِ ابر کان چهرهء مشعشع تابانم آرزوست

.
پیش شمارهء نشریه ای در سی و شش صفحه با نام"آفتاب حسن" بصورت تمام رنگی و با کاغذ گلاسه در تیراژ بالا منتشر و به صورت وسیع در میان کارکنان نهاد "ریاست جمهوری" (تحت مسئولیت اسفندیار رحیم مشائی) توزیع شد. این نشریه شامل تشریح مواضع و سخنان اسنفدیاررحیم مشائی است. در این نشریه سخنرانی اسفندیار رحیم مشائی مورد بازبینی قرار گرفته است


علاوه بر این، اهمیت توجه به "مکتب ایران" یا " پان ایرانیسم" تحریر شده که از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و نشانگر خط و ربط جدیدی است که توسط مهندسی نظام اتخاذ شده و در سمت و سوی پیاده شدن گام به گام است. تنظیم مطالب و انتشار وسیع و رنگی آن همراه با تصاویر بسیار حیرت انگیز برای نظامی که "جمهوری اسلامی" خوانده میشود، بسیار حائز اهمیت است. این تصاویر و این مطالب در تمامیت خود خشم مراجع و روحانیت را بر میانگیزد و گردانندگان این نشریه مسلما از این امر بی اطلاع نیستندو به این دلیل قصد و عمدی در این کار است. قصد و عمدی که به ماهیت آینده این نظام مربوط میشود. آینده ای که در آن قدرت مراجع بسیار محدود و میزان دخالت روحانیت در سیاست تا حد چشمگیری ماسته میشود، و تصمیمهای شرعی – سیاسی فقط در دست رهبری باقی میماند. در این ماهیت دیگرگون شده، "ناسیونالیسم ایرانی" جایگزین محتوم "پان اسلامیسم" و ادبیات "ملت و وطن" جایگزین لغات و کلماتی مثل "امت اسلامی" ؛ و میراث کورش و داریوش جانشین آرمانخواهی " مستضعف و مستکبر" خواهد شد

انتشار این نشریه اگرچه با مسئولیت "نهاد ریاست جمهوری" صورت گرفته، اما تصمیمی است که با چراغ سبز شخص رهبر عملی شده است. در این نشریه تصویر بزرگ و رنگی یک دختر کرد سوار کار نشسته بر اسب سیاه رخش گونه، با مضامینی همچون درسرزمین آفتاب و برف...بهار دل انگیزو تابستان طلایی ،پائیز ارغوانی و زمستان نقره ای چشم هر بیننده ای را حیرت زده میکند. مندرجات این نشریه به هیچوجه یادآور فتاوی مراجعی مثل صافی گلپایگانی و وحیدخراسانی نیست.نشریه آفتاب حسن دریچه ای به جهانی دیگر است. جهانی که در آن ناشر و مدیرمسئول میکوشند با روح ایرانی ارتباط برقرار کنند. پیش از این بر اساس دستورالعمل هیات دولت احمدی نژاد، مقرر شده بود که هیچ یک از کارمندان دولت اقدام به انتشار نشریات داخلی نکنند. حتی اوایل فعالیت دولت محموداحمدی نژاد، یکی از مسئولین رده پائین که گزارش عملکرد خود را بصورت تمام رنگی پرینت کرده بود به همین علت از کار برکنار شد؛ با این همه به نظر میرسد که به دنبال نشر و توزیع این پیش شماره، تصمیم برای انتشار مجدد آن امری کاملا جدی و تصمیمگیری شده است