Monday 24 December 2007

اتاق رهبری

مکتبیهای کراواتی
و. امير هادی انواري
خيابان مطهری، روبه‌روی سنايی يك ساختمان معمولی قديمی پنج طبقه با نمای سفيدی است يك تابلوی آبی‌رنگ قديمی و كوچك سردر ساختمان نصب شده: «اتاق بازرگانی و صنايع و معادن تهران.» همه چيز عادی به نظر می‌رسد. طبقه هم‌كف مثل هميشه شلوغ است، ارباب‌رجوع‌ مثل هر اداره ديگری جلوی كيوسك‌ها می‌روند و كارهای اداری‌شان را انجام می‌دهند.
اما پشت ساختمان در محل پاركينگ، گران‌قيمت‌ترين و لوكس‌ترين ماشين‌های تهران كه تعداد بعضی‌هايشان در تمام كشور كمتر از 10 دستگاه است يكی يكی وارد می‌شوند. از هر كدام يك نفر پياده می‌شود. اين يك نفرها، هر كدام مديرعامل يا عضو هيأت‌مديره بزرگ‌ترين شركت‌ها و مؤسسات اقتصادی و يا از سهامداران عمده بورس تهران هستند. و البته چند نفری را هم نمی‌توان جزو پولدارترين‌ها دانست. آنها به واسطه اطلاعات يا تخصصشان اينجا هستند.
يكی دكمه بالای پيراهنش را بسته و با محاسن بلند و تيپ سنتی، ديگری صورت اصلاح كرده، با كت و شلوار و كراوات از گران‌ترين برند‌های اروپايی تن كرده است.
رفته رفته از ساعت يك و نيم تا ساعت دو بعدازظهر همه هيأت نمايندگان اتاق بازرگانی تهران در طبقه پنجم جمع می‌شوند. 40 نفر نماينده بخش خصوصی و 20 نفر نماينده دولت. اين جمع درباره اقتصاد ايران تصميم می‌گيرد. دور هم جمع شدند. برای كسانی كه به صندلی‌های هيأت نمايندگان اين اتاق تكيه زدند رقم‌هايی كه جلويشان 11 تا 12 صفر باشد زياد عجيب نيست.
آغاز جلسه
ساعت دو هياهوی اتاق فروكش می‌كند. جلسه معمولاً با سخنرانی رئيس اتاق بازرگانی يعنی"يحيی آل‌اسحاق» كه در راس ميز نشسته است شروع می‌شود. پيرمردی كه موهايش را در اين اتاق سفيد كرده. يحيی آل‌اسحاق از قديمی‌ترين اعضای اتاق بازرگانی تهران پس از انقلاب است و به گفته خودش عضو هيأت‌مديره بيش از ده‌ها شركت است. فكرش را بكنيد، دهها شركت!
باور كنيد يا نه، پولدارترين‌ها آدم‌هايی هستند عادی با ظاهر عادی. دور تا دور افراد جالبی نشسته‌اند. كسانی كه مردم بعضی از آنها را نه با عنوان عضو هيأت نمايندگان اتاق بازرگانی، بلكه با عناوين ديگری می‌شناسند. اشتباه نكنيد، صفايی‌فراهانی برای ورزش اينجا نيامده. ايرج حسابی، پسر دكتر حسابی، بنيانگذار دانشگاه تهران كه هميشه در مورد فعاليت‌های اقتصادی او شايعه بوده و هست و او هم هميشه تكذيب كرده. مهرعلی‌زاده، نامزد دوره پيشين رياست جمهوری هم اينجاست. عسگراولادی از اعضای معروف مؤتلفه كسی كه پسته ايران را در تمام دنيا با نام او و شركت حساس می‌شناسند. حتی پسر شهيد مفتح، محمد صادق مفتح هم حضور دارد.
جالب است كه بعضی از آنها بيرون از اتاق بازرگانی دارای گرايش‌های سياسی كاملاً متضاد با هم هستند، اما تا به حال در اتاق بحث سياسی خاصی شكل نگرفته است. همه اين افراد در اتاق بازرگانی به يك چيز فكر می‌كنند «بخش خصوصی". در مورد مسائل اقتصادی آنها ترجيح می‌دهند با هم همكاری كنند و گرايشات سياسی‌شان را به بعد از جلسه هيأت نمايندگان منتقل كنند.
اصلی‌ترين كار اتاق بازرگانی، ارتقای بخش خصوصی از طريق برنامه‌ريزی، ارائه پيشنهاد و راهكاری و يا اعمال فشار با اهرم‌های خاص و لابی‌های قدرتمند اقتصادی است كه البته مورد آخر زياد به صورت رسمی انجام نمی‌شود. هر كدام از اعضای اتاق نماينده يكی از بخش‌های بازرگانی، صنعت و معدن هستند. آنها مشكلات بخش مربوط به خود را در اين جلسات عنوان می‌كنند و احتمالاً در حاشيه جلسات كه بعضاً از خود جلسات مهم‌ترند به نتايجی می‌رسند. بعد از آن با اعمال قدرت به دولت و يا مجلس از طريق تصويب قوانين و يا آيين‌نامه‌ها مشكلات بخش خودشان را برطرف می‌كنند.
بعضی وقت‌ها هم به سياست‌های مالی و اقتصادی دولت كه با منافع بخش خصوصی در تقابل هستند انتقاد‌هايی می‌كنند. اين انتقادها می‌تواند به نحوه نوشتن بودجه باشد و يا عملكرد گمرك و... به هر حال پرونده تا زمانی كه مشكل برطرف نشود و يا وزير يا مسئول مربوطه به اتاق نيايد و پاسخگوی آنها نشود بسته نخواهد شد.
نشست‌های صبحانه
اينجا رسم و رسومات خاصی دارد و اعضای آن با اين رسوم به خوبی آشنا هستند. همين رسم و رسومات و حاشيه‌های جلسات هستند كه بخش عمده تصميم‌گيری‌های كلان اقتصادی كشور را تعيين می‌كنند.
40 نفر نماينده بزرگ‌ترين اتاق بازرگانی خاورميانه كنار هم قدرت زيادی دارند. اين 40 نفر بی‌خودی دور هم برای گپ جمع نمی‌شوند، هر وقت آنها دور هم جمع می‌شوند می‌خواهند مانعی را برطرف كنند.
وقتی يك وزير يا مسئول بخش دولتی برای صبحانه به اتاق بازرگانی دعوت می‌شود، خودش بايد بداند چه اتفاقی در حال شكل گرفتن است. دعوت برای صبحانه از آخرين مراحل اعمال قدرت اتاق بازرگانی به شمار می‌رود. او را برای صرف صبحانه دعوت می‌كنند. روی ميز چای شيرين و نان و پنير و كره و مربا... هست. اما اين نشست فقط برای صرف صبحانه تشكيل نشده. مهمان صبحانه بعد از پايين رفتن اولين جرعه چای شيرين از گلويش سيبل انتقادهای نمايندگان بخش خصوصی می‌شود. به هر حال نشست صبحانه آخرين نشست خواهد بود، تا موقع صرف ناهار به هر شكلی كه شده مشكل حل شده است. بعضی از تغييرات ناگهانی كه از رسانه‌ها به اطلاع مردم می‌رسد، از همين نشست‌های صبحانه نشأت می‌گيرند. آخرين نشست صبحانه با دعوت از منوچهر متكی، وزير امور خارجه برگزار شد و نتيجه هم رضايت‌بخش بود!
اما اتاق هميشه اين قدر خشك و جدی نيست. اگر يك تاجر يا سرمايه‌دار ورشكسته شود، رسم ديگر اتاق يعنی گل‌ريزان برای او اجرا می‌شود. اعضای هيأت نمايندگان هر كدام به روش خاصی به او كمك مالی می‌كنند تا بتواند دوباره فعاليت خودش را ادامه بدهد.
پولدارترين‌ها
چون از ابتدا در ايران مستقيم و غيرمستقيم و در عرف جامعه ثروتمند بودن به صورت يك ضد ارزش معرفی شده، پولدارترين‌های ايران علاقه زيادی به معرفی خود ندارند. دليل ديگر هم اين است كه سيستم مالياتی ايران مثل خيلی از كشور‌های ديگر شفاف نيست. مثلاً در آمريكا به دليل سيستم مالياتی شفاف پولدارترين‌ها مشخص می‌شوند، اما در ايران هيچ كس نمی‌داند پولدار‌ترين شخص چه كسی است.
ممكن است با دسترسی به اطلاعات بورس تهران و از روی سهام عمده‌ای كه يك شخص در شركت‌های مختلف دارد و يا از طريق درآمد كارخانه و يا شركت يك فرد بتوان ميزان سرمايه او را حدس زد، اما تعيين پولدار‌ترين كار ساده‌ای نيست.
اما يك چيز مشخص است، پولدارترين‌های ايران در پايتخت ايران هستند و پولدارترين‌های پايتخت در اتاق بازرگانی پايتخت يعنی اتاق تهران جمع می‌شوند.
اينجا همه هستند، از هر صنعت و صنفی، بزرگ‌ترين آنها به‌عنوان نماينده طيف خودش در اينجا حضور دارد.
علاء ميرمحمدصادقی نماينده بخش معادن، كسی كه همه او را به‌عنوان پدر گچ و سيمان كشور می‌شناسند. اولين صندوق قرض‌الحسنه انقلابی را 38 سال پيش در مسجد لُرزاده تأسيس كرد. او بنيانگذار سازمان اقتصاد اسلامی است كه روزی قرار بود بانك خصوصی بازاری‌ها باشد اما با تهديد به استعفای 7 عضو كابينه دولت موقت، به محاق تعليق رفت تا سرانجام در دولت احمدی‌نژاد به بانك قرض‌الحسنه تبديل شد.
پدرام سلطانی نماينده بخش بازرگانی، جوان‌ترين عضو اتاق، شخصی كه با وجود جوان بودن به‌عنوان يكی از بزرگان بخش خصوصی پتروشيمی معروف است.
محمد صدرهاشمی‌نژاد، از مؤسسان اولين بانك خصوصی كشور و رئيس هيأت‌مديره همان بانك، عضو هيأت‌مديره شركت ساختمانی استراتوس، كسی نمی‌داند او چقدر ثروت دارد، اما در زمينه ساختمان‌سازی و بازرگانی از بزرگان به شمار می‌رود.
محمد شمس اردكانی، مديرعامل يك شركت بزرگ خودروسازی و از فعالين بنام صنعت خودروسازی خصوصی در كشور.
تقی بهرامی نوشهر، پدر خوانده فولاد كشور، مؤسس چندين شركت بزرگ فولاد و فعال اين صنعت. محسن خليلی‌عراقی نماينده بخش صنعت، مديرعامل شركت بزرگ بوتان.
شاهرخ ظهيری، پيشگام صنايع غذايی در كشور و بنيانگذار كارخانه‌های مهرام. عباسعلی قصاعی نماينده بخش صنعت، از بازماندگان خاندان بزرگ سرمايه‌دار قصاعی و از بزرگ‌ترين فعالان صنعت چينی در كشور.
مهدی جاريانی نماينده بخش صنعت، عضو هيأت‌مديره توليد مواد اوليه داروپخش و تولی پرس و از بزرگان صنعت شوينده‌ها.
مهدی بهرامی ارض اقدس نماينده بخش بازرگانی، از مديران ارشد حيات نو و مشاور شهردار تهران.
علينقی خاموشی كه كسی بعد از انتخابات اخير اتاق بازرگانی او را در جلسات نديده است! مديرعامل كارخانجات پوشاك جامعه.
محسن صفايی‌فراهانی نماينده بخش بازرگانی عضو ارشد گروه استراتوس پارس، دوست و از شركای اصلی محمد صدرهاشمی‌نژاد.
محسن مهرعليزاده، نماينده بخش صنعت از طرف مؤسسه اندوخته (سرمايه‌گذاری) شاهد وابسته به بنياد شهيد، و مشاور رئيس‌جمهور اسبق.
احمد پورفلاح نماينده بخش صنعت و مديرعامل شركت بزرگ تأسيساتی سكو ايران.
مسعود دانشمند نماينده بخش بازرگانی، دارنده يك شركت بزرگ حمل و نقل دريايی و تنها دوست كراواتی علينقی خاموشی.
اسداله عسگراولادی، از اعضای بنام مؤتلفه، رئيس اتاق مشترك ايران و چين، دارنده شركت بزرگ «حساس» كه در عرصه صادرات خشكبار و به خصوص پسته ايران در سطح جهان صاحب نام است.
احمد اميراحمدی نماينده بخش صنعت، كشتی‌گير قديمی با گوش‌های شكسته كه به‌عنوان پدر سرب و روی كشور شناخته می‌شود.
منجيان اتاق
داستان درگيری ميرحسين موسوی و اتاق به خوبی جايگاه و قدرت آن را مشخص می‌كند. البته درگيری ميرحسين موسوی آخرين درگيری جدی با اتاق بود. بعد از انقلاب گروهی از انقلابيون تصميم گرفته بودند كه تالار بورس و اتاق بازرگانی را به‌عنوان مظاهری از اقتصاد امپرياليستی تعطيل كنند، اما اين اتفاق نيفتاد. كسی هم نمی‌داند چطور اين اتفاق نيفتاد!
در زمان جنگ يكبار ديگر اتاق تهديد شد. ميرحسين موسوی سياستمدار چپ‌گرا و نخست‌وزير وقت در زمان جنگ، دستور داد اتاق بازرگانی را برای اسكان جنگ‌زده‌ها خالی كنند. اما گويا كسانی قدرتمند‌تر از ميرحسين موسوی هم بودند. آل‌اسحاق، خاموشی، نقره‌كار، راسخ نهاونديان و... منجيان اتاق بازرگانی بودند. آنها در پاسخ نامه ميرحسين موسوی نوشتند كه امكان چنين كاری وجود ندارد و اتاق بازرگانی جای اسكان جنگ‌زده‌ها نيست. ميرحسين موسوی هم دستور داد با بلدوزر اتاق بازرگانی را با خاك يكسان كنند، چون به نظر او ساختمانی كه نشود در آن جنگ‌زده‌ها را اسكان داد بايد خراب می‌شد.
اما باز هم لابی‌های قدرتمند اتاق بازرگانی كار خودش را كرد. اتاق بازرگانی كه در آن زمان خاموشی رئيس آن بود خراب نشد و هنوز هم پابرجاست. اين روايت غيررسمی به شكلی غيررسمی هم خاتمه يافت. به هر حال اتاق بازرگانی حتی با دستور مستقيم نخست‌وزير وقت هم به تعطيلی كشيده نشد. بعد از آن در دولت‌های بعدی و به خصوص در دولت هاشمی اتاق بازرگانی رشد بيشتری كرد

No comments: