Tuesday 18 December 2007

حمله مجدد کيهان به "ناتوی فرهنگی"


سند "مغزشوئی" در شکنجه خانه های مخفی کيهان
درمقاله ای با عنوان " ناتوی فرهنگی" پيام فضلی نژاد "تواب"؛که به دست حسين شريعتمداری (حسين اژدها "توابساز") و هم منقلی ها در اثر شکنجه های طاقت فرسا "تواب" شده و از گذشته خود "توبه کرده"، کتابی نوشته (يعنی وادار به نوشتن شده) که در کيهان به عنوان پاورقی قرار است منتشر شود. و حسين شريعتمداری گرداننده کيهان بر اين کتاب مقدمه ای نوشته ( توطئه های نخ نما شده را از مغز پوکش برروی کاغذ کيهان ريخته ) که در خطوط زير ميخوانيد
اين کتاب سند کامل روشهای قرون وسطائی مغزشوئی در ايران امروز به دست دژخيمان سياهدل است که نشان ميدهد چگونه شخصيت وهويت مردمان آزادانديش را دگرگون ميسازند
کيهان سه شنبه بيست و هفتم آذر 1386
حسین شريعتمداری
بر روشنفكران غرب زده و شرق زده بتازيد و هويت خويش را دريابيد و بدانيد كه روشنفكران اجير شده بلايي بر سر ملت و مملكتشان آورده اند كه تا متحد نشويد و دقيقاً به اسلام راستين تكيه ننماييد، بر شما آن گذشت كه تاكنون گذشته است. امروز زماني است كه ملت ها چراغ راه روشنفكرانشان شوند و آنان را از خودباختگي و زبوني در مقابل غرب و شرق، نجات دهند. حضرت امام خميني ره)
مقدمه
داستان پرماجراي درگيري ايران اسلامي و آمريكا از آنجا آغاز شد كه اسلام ناب محمدي(ص)، بعد از هزار و چهارصد و چند سال و در پي انقلابي عظيم از صفحه ذهن ها و اوراق كتاب ها بيرون آمد و بر كرسي حاكميت نشست. وقتي اسلام ناب كه «ظلم ستيزي» و «عدالت پروري» ترجمان ديگر آن است به نسخه حكومتي تبديل مي شود، به طور طبيعي آموزه هاي «عدالت خواهانه» آن نيز از عرصه تئوري به ميدان عمل و اجرا وارد مي شود و در اين حالت است كه درگيري نظام برخاسته از اسلام ناب محمدي(ص) با نظام سلطه جهاني اجتناب ناپذير خواهد بود چرا كه نظام سلطه بر خوي استكباري تكيه دارد و اسلام ناب بر عدالت تأكيد مي ورزد و بي آن، نظام اسلامي نيست
از اين روي درگيري ايران اسلامي و آمريكا، يك درگيري «ماهوي » است و پايان آن فقط هنگامي خواهد بود كه يكي از دو طرف تغيير ماهيت بدهند. يا آمريكا از خوي استكباري دست بكشد- و به قول امام راحل ما (ره) از خر شيطان پياده شود- و يا، نستجير بالله جمهوري اسلامي ايران، اسلام ناب محمدي(ص) را از نسخه حكومتي خود كنار بگذارد!
چنين است كه از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون، ايران به نمايندگي از اردوگاه اسلام ناب و با عقبه اي به وسعت جهان اسلام و دنياي محرومان، با آمريكا به نمايندگي از اردوگاه نظام سلطه جهاني در مقابل يكديگر ايستاده اند و ميدان هاي درگيري اگرچه بارها تغيير كرده اند، اما تنور تخاصم نه فقط خاموش نشده، بلكه هر روز گرم تر و داغ تر از روز قبل بوده و هست.
امروزه، بيش از 15 سال است كه آرايش جنگي حريف تغيير كرده است. تا 15 سال پيش «توپخانه ها» در خط اول حمله دشمن بودند و «رسانه ها» آتش توپخانه ها را پشتيباني مي كردند، اما، امروز، رسانه ها به خط مقدم آمده اند و توپخانه ها نقش پشتيبان رسانه ها را برعهده گرفته اند. اگر تا 15 سال قبل، توپخانه ها گلوله هاي آتش زا شليك مي كردند و در پي قتل عام انسان ها و تخريب خانه ها و ساختمان ها بودند، اكنون رسانه ها، توهم مي پراكنند و دروغ شليك مي كنند و تغيير باورها را پي مي گيرند، و اين، همان تهاجم فرهنگي است كه 15 سال قبل، رهبر معظم انقلاب با مشاهده اولين نشانه ها، نسبت به آن هشدار جدي دادند، تهاجمي در عرصه افكار كه استراتژيست هاي آمريكايي با عنوان «جنگ نرم» از آن ياد مي كنند و گاه به تداعي آنچه در برخي از كشورهاي آسياي ميانه انجام داده اند، آن را «انقلاب رنگي» و مخملي نيز مي نامند.
كتاب پيش رو - كه از امروز به صورت پاورقي دركيهان مطالعه مي كنيد - برش مستندي از جبهه جنگ نرم دشمن در داخل كشور است و نگاهي با تكيه بر اسناد آشكار و غير قابل انكار به سرپل هاي ارتباطي اين جبهه با سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي بيگانه دارد.
خواننده در فصل هاي مختلف كتاب «شواليه هاي ناتوي فرهنگي» به محافل پيدا و پنهان اين جبهه مي رود و تاريكخانه ها و سايه روشن هاي آن را وامي كاود، از چگونگي رابطه برخي از محافل و احزاب جبهه موسوم به اصلاحات با سرويس هاي اطلاعاتي دشمن باخبر مي شود، نقش شماري از روزنامه ها را به عنوان پايگاه تبليغاتي دشمن درمي يابد، از اين كه جمعي از روشنفكرنمايان و اعضاي برخي از احزاب و گروه هاي مدعي اصلاحات در حمايت ها، مخالفت ها و اظهارنظرهاي سياسي و فرهنگي خود، داده هاي مستقيم و غيرمستقيم كانون هاي اطلاعاتي بيگانه- مخصوصاً آمريكا- را بر زبان دارند، انگشت حيرت به دندان مي گزد و... خواننده در سرتاسر اين گشت و گذار عبرت انگيز هيچ نكته، رخداد، رابطه، اظهارنظر و خبري را نمي يابد كه براي آن، اسناد غيرقابل انكار -والبته كاملاً آشكار- ارائه نشده باشد.
آقاي پيام فضلي نژاد، نويسنده كتاب از يكسال و چند ماه قبل به جمع ما در كيهان پيوست. پيش از آن در جبهه ديگري بود و نامش آشنا... وقتي به كيهان آمد، خسته بود و چند سالي را كه در آن سو بوده است، بر باد رفته مي ديد و در اين آرزو كه با واگويه ماجراهاي آن سو، تابلوي عبرتي پيش روي جوانان كشور بگشايد و هويت واقعي افراد و گروه هايي را كه نقاب فريب بر چهره زده اند بنماياند تا در پي آب به سوي سراب نروند و تشنه در برهوت بي هويتي غرب سرگردان نشوند.پيام، جواني است پرنشاط، سخت كوش، فداكار و باهوش... از اين كه در زلال معرفت امام(ره) چشم ها شسته و خود را به چشمه حيات آفرين آقا رسانده است، پيشاني شكر بر خاك مي سايد و... خدايش در اين راه ياري فرمايد. انشاءالله
حسين شريعتمداري
يک نما از کودتای مخملی
پيام فضلی نژاد

قسمت اول- شواليه های ناتوی فرهنگی
-
روايت يك كودتا
شواليه هاي ناتوي فرهنگي روايتي است از كوشش ها و تئوري هاي نافرجام روشنفكران و مدعيان اصلاح طلبي در ايران براي براندازي نرم نظام جمهوري اسلامي كه به انقلاب مخملي مشهور شد؛ روايتي كه در لابه لاي بازخواني زندگي و حرفه يك روشنفكر سكولار، تنيده شده است. رامين جهانبگلو، روشنفكري بود كه در عصر موسوم به اصلاحات (1376-1384)، بر پايه مأموريتي پنهان از سرويس هاي جاسوسي غرب، به ساختار فرهنگي و سياسي كشور راه يافت و با بهره گيري از منابع و نهادهاي وابسته به دولت آقاي محمد خاتمي، كوشيد تا پروژه «جنگ نرم براي فروپاشي از درون» را در ايران، تحقق بخشد.خواننده اين كتاب، گوشه اي ناچيز از تاريخ يك دهه جنگ استراتژيك نرم (1376-1386) را در ايران، مرور مي كند. او ابتدا، پس از سركشيدن به خانه پدري جهانبگلو در محله شميران شهر تهران و آشنايي با بستر رشد و تربيت سوژه، ناگهان خود را در لابي هاي امنيتي ايالات متحده مي يابد؛ لابي هايي كه تعامل نزديكي با كانون هاي اصلاح طلبي در ايران دارند. او با روشنفكري روبه رو مي شود كه در جواني، فلسفه را به پاي الحاد و سياست ذبح كرد و وقتي به ميانسالي رسيد، همه دغدغه اش اين بود كه با ورود به فاز امنيتي پروژه اي در سازمان نظامي ناتو، احزاب مدعي اصلاح طلبي، نهادهاي مدني، دولتي و انجمن هاي دانشجويي را در ايران، به مركزي براي بازتوليد نظريه هاي صهيونيستي بدل كند.دغدغه اين كتاب، نشر روايتي از پديده ارتجاع روشنفكري در ايران معاصر است و كوشش كرده ام تا با ورود به لايه هاي دروني ايدئولوژي روشنفكران ايراني، نگاهي به مجاري توليد انديشه در بنيادهاي پژوهشي وابسته به سازمان جاسوسي سيا و سازمان نظامي ناتو بيندازم و در مختصاتي بسيار كوچك، نشان دهم كه ماهيت فكر سياسي مدرنيته در ايران چيست و چگونه پديد آمده است. در اين كوشش اندك و ناتمام، مخاطب كتاب از لابه لاي متن، يك نماي كوتاه از پشت صحنه بازتوليد و ترجمه فكر غربي را در ايران به تماشا مي نشيند و مي بيند كه نسل معاصر روشنفكران ايراني، همچنان راه پدران روشنفكري عصر قجر را مي روند. خواننده كه شاهد اين پشت صحنه است، به حلقه سياسي ماهنامه هاي كلك، گفت وگو، كيان و روزنامه هاي اصلاح طلب، مانند صبح امروز، نوروز، ياس نو، وقايع اتفاقيه، همبستگي مي رود، اما آنجا شگفت زده مي شود كه حضور مأموران مخملي را در مركز پژوهش هاي مجلس ششم مي بيند و از محمدرضا خاتمي مي پرسد: مأموراني كه همگام با نظريه پردازان صهيونيستي چون جين شارپ، كتاب مي نويسند، سخنراني مي كنند و نظريه مي بافند، در نهاد تحت مديريت او در ششمين دوره مجلس شوراي اسلامي، چه مي كردند؟!

No comments: