Wednesday 19 December 2007

گردشی در عجایب المخلوقات جدید

عيسي سحرخيز اظهار داشت که جوخه های قتلهای زنجيره دوباره به راه افتاده و طرح هائی برای ارتکاب قتلهای زنجيره ای در دوسه ماه گذشته برنامه ريزی شده است.
او از انتشار ايميلها و نامه هايي خبر داده است كه همزمان با نهمين سالگرد شهادت! قربانيان قتل هاي زنجيره اي، چون ‏شريف، مختاري، پوينده و... است و درباره شكل گيري ‏مجدد باندهايي چون محفل ترور سعيد امامي هشدار داده است
اطلاعيه به همه آزاديخواهان -
.www.insideofiran
از ايران باخبر شديم که نوه آقای مديری مسئول حسينيه تخريب شده بروجرد به نام "محسن شماعی" روز بيست و پنج آذر پس از خروج از منزل مفقود شد و روز بيست و هفت آذر بدن بيجان او در اتوموبيل به آتش کشيده اش در حوالی شهرستان بروجرد پيدا شد.
اين مقدمه ای بر موج جديدی از قتلهای زنجيره ای است که عيسی سحرخيز آن را چندروز پيش هشدار داده بود-
همه متهمان آقای شریعتمداری
مهدی جامی
رادیوزمانه

آقای شریعتمداری و دوستان پنهان پژوه او
یادداشت بلندی ظاهرا در نقد زمانه نوشته اند که برای اوراق سازی ادعاهای مختلف آن باید چندین نکته را مورد توجه و کالبد شکافی قرار داد. اما به نظر من مهمترین جنبه یادداشت اخیر گروه پژوهشگران ایشان حمله به زمانه نیست. آنها ظاهرا به نیت خیرخواهی، دارند به مسئولان امر سیاست و قضا و نمایندگان مجلس که تاکنون، به گفته خود کیهان، به هشدارهای گاه و بیگاه ایشان بی توجه مانده اند توصیه می کنند که خطر زمانه را جدی بگیرند. اما واقعا مساله این است؟ و فرضا اگر خطری از جانب زمانه متوجه آنچه ایشان «امنیت» می خوانند شده از همان جهتی است که نشان داده اند؟

آنچه مرا به صداقت آقای شریعتمداری مردد می سازد حمله اش به زمانه نیست. آقای شریعتمداری می تواند به هر دلیل درست و نادرست یا انگیزه سیاسی با زمانه مخالف باشد و برای مخالفت اش آسمان و ریسمان ببافد، اما اینکه او گروه وسیعی از افراد و گروهها و مجامع فعال در داخل ایران را وارد داستان اش کرده است نشان می دهد که هدف او توصیه به مقامات سیاسی و قضایی مثلا برای فیلترینگ شدیدتر زمانه نیست.

داستان کیهان نویسان هر چند آدم را به یاد داستانهای کتاب عجایب المخلوقات می اندازد که قرار است در آن شنونده به شگفتی واداشته شود و کشفهای پنهان پژوهان را چون حقایق تازه کشف شده و ناگفته سیاحانی که از سفرهای دور بازمی گردند بمثابه فطعاتی از یک جهان شناسی تازه قدر بشناسد، از قرار بسیار ساده است.

من بر اساس نوشته کیهان نام تمام متهمان را که همچون سر منشا تمام مشکلات ایران وانموده شده اند مجدد به ترتیبی که در آن نوشته آمده بازشماری می کنم - کسانی که کیهان آنها را «پياده نظام هاي داخلي» یک جنگ فرهنگی می خواند:

«رامين جهانبگلو» / دفتر تحكيم وحدت/ گروه هاي اصلاح طلب كه به سوي تجديدنظرطلبي در اصول شرعي و قانوني انقلاب اسلامي مردم ايران حركت مي كنند/ جريان منحرف روشنفكري ديني و احزاب مدعي اصلاح طلبي/ ايدئولوژي «اصلاح طلبان ديني» وابسته به «محمد خاتمي»/ روشنفكران به ظاهر ديني/ شبهه افكني هاي فرق ضاله و دراويش صوفي نما/ كارمندان ماهنامه كيان (كه عبدالكريم سروش پدر معنوي و ماشاءالله شمس الواعظين، سردبير آن بود) / «فصلنامه نقد و نظر» (درهنگام مديريت محمد مهدي فقيهي)/ محفل كيان/ گروههای موسیقی موسوم به «زيرزميني»، مانند رپرها/ فرقه صوفي نما که به ظاهر، مدعي تبعيت از فقه شيعه هستند/ «دراويش گنابادي» و «نور علي تابنده»/ شاگردان «عبدالكريم سروش»/ محافل مشكوك كه از نيروهاي بالقوه آمريكا براي براندازي نرم به شمار مي روند/ پاتوق جاسوسان مدرن در «انجمن ايرانشناسي سفارت فرانسه» تا محافل «دراويش گنابادي» و از «كانون نويسندگان ايران» تا «حزب مشاركت ايران»/ «انجمن دفاع از آزادي مطبوعات» و گروه هاي زنانه، چون «كمپين يك ميليون امضاء» / «فياض زاهد» (عضو شوراي سردبيري روزنامه اعتماد ملي)، «عيسي سحرخيز» (عضو ارشد حزب مشاركت ايران)، «مديا كاشيگر»، (يكي از عاملان برجسته سفارت فرانسه در ايران)، «احمد قابل» (نظريه پرداز حزب مشاركت ايران)، «محمد قائد» (عضو تحريريه روزنامه صهيونيستي آيندگان و مدير نشريه توقيف شده لوح)، «تقي رحماني» (عضو گروهك غيرقانوني ملي و مذهبي ها)، «فريبرز رئيس دانا» (از شركت كنندگان در كنفرانس برلين و همكار دفتر پژوهش هاي فرهنگي) / از ميان اصلي ترين منابع خبري اين راديو مي توان به اعضاء شاخه جوانان حزب مشاركت اشاره كرد / محفل لمپن هاي كافه شوكا (در حوالي خيابان گاندي) / «يارعلي پورمقدم» (قهوه چي كانون نويسندگان) و جمعي از نويسندگان و كاريكاتوريست هاي روزنامه هاي زنجير ه اي/ حلقه سیاه «خانه هنرمندان ايران» كه پس از افشاگري هاي «روزنامه كيهان» از هم پاشيد / «دفتر پژوهش هاي فرهنگي» و «مركز بين المللي گفت وگوي تمدن ها» (زير مجموعه نهاد رياست جمهوري در زمان آقاي خاتمي) که در برگزاري مراسم ستايش از هنرمندان سیاه و كارگزاران كودتاي مخملي در ايران، مشاركت گسترده داشتند.

تمام آنچه در پاراگراف بالا خواندید از نوشته کیهان رونویس شده است. کیهان مدعی است که «طيف مورد اشاره، خطوط كلي ارتباطات عاملان و كارگزاران «راديو زمانه» را در ايران، در بر مي گيرد». به نظر پنهان پژوهان کیهان: «كشور هلند فاز جديدي از جنگ تبليغاتي خود را عليه دين اسلام آغاز كرده است. اين جنگ تبليغاتي كه براساس بودجه مصوبه پارلمان هلند (موسوم به پلوراليزم رسانه اي) تغذيه مالي و با مشاركت سرويس اطلاعات و امنيت هلند و دفتر ويژه رسانه ها در وزارت خارجه اين كشور تئوريزه مي شود، همزمان با دنبال كردن دو خط مشي كلان اسلام ستيزي (با رويكرد فروپاشي ايدئولوژيك) و گسترش فحشا در رسانه هاي فارسي زبان ادامه دارد.» کیهان آشکارا کسانی را که در بالا برشمارده است در این مسیر می بیند. به زبان دیگر، هم رامین جهانبگلو و هم محمد خاتمی، هم دکتر سروش و هم احمد قابل، هم عیسی سحرحیز و هم فریبرز رئیس دانا، هم حزب مشارکت و هم درویشان، هم کانون نویسندگان و هم خانه هنرمندان، هم گروههای موسیقی رپ و هم گروههای دفاع از حقوق زنان، هم انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و هم کافه های نویسندگان همه و همه در حال اسلام ستیزی اند! و همه این داستان را هلند دارد صحنه گردانی می کند.

چیزی عجایب تر از این ادعا می توان مطرح کرد؟ یک احتمال این است که آقای شریعتمداری مشاعرش را از دست داده باشد. اما احتمال قریب به صحت این است که او و دوستان اش می خواهند به هر وسیله و بهانه ای شده رقبای سیاسی و فکری و اجتماعی خود و طیف حکومتگر خویش را از صحنه برانند. از نظر آنها ایران با همه طیف های رنگارنگ فکری و اجتماعی اش خلاصه می شود با باید بشود در طیف اقلیتی که کیهان از آن نمایندگی می کند. گزارش کردن آنچه در این طیف وسیع اتفاق افتد «جمع اوری اطلاعات» است و برابر است با جاسوسی، و «امنیت» را به خطر می اندازد.

کیهانیان با طرح حملات و ادعاهای سنگینی مانند اسلام ستیزی و جاسوسی و اشاعه فحشا هدف شان مرعوب سازی رقبا ست. اما مساله اصلی چیست؟ آنها نگران چه هستند که چنین حمله ای را ترتیب داده اند؟ ربط همه اینها به کار رسانه ای زمانه چیست؟ زمانه چه کرده است که میان کار رسانه ای اش با این «گروههای نامطلوب» کیهانیان پیوند برقرار شده است؟ پاسخ اش چندان دشوار نیست.
http://radiozamaaneh.com/blog/2007/12/post_80.html

No comments: