اعلام جرم عبدالله شهبازی
به گزارش سایت خبری پیک نت , سایت عبدالله شهبازی که از صبح روز 4 شنبه گذشته بسته شده بود، پس از چند روز وقفه بار دیگر آغاز به کار کرد. این سایت بدنبال انتشار مطلبی مستند و مشروح در باره روح الله حسینان معروف به "خسرو" که به مجلس هشتم نیز برده شده بسته شد. روح الله حسینیان از مدافعان سر سخت سعید امامی، طراح اجرای فتوای قتل های زنجیره است و حتی این قتل ها را در یک برنامه تلویزیونی بنام "چراغ" پس از خودکشی شدن سعید امامی در زندان تائید کرد!
عبدالله شهبازی در توضیح بسته شدن چند روزه سایت خود نوشت که شرکتی که در داخل ایران این سایت را پوشش می داد تحت فشارهای امنیتی مجبور به بسته سایت وی شد و به همین دلیل اکنون این سایت از طریق یک شرکت در خارج از ایران پوشش داده می شود
عبدالله شهبازی در مطلب جدیدی که روی سایت خود منتشر کرده، علیه روح الله حسینیان اعلام جرم کرده است
عبدالله شهبازی خطاب به مجلس هشتم و نهادهای قضایی و امنیتی نوشت
با توجه به موارد مستندی که در مقاله «شاقولی بنام آقای حسینیان» درج شده، [1] اینجانب، عبدالله شهبازی، مورخ و تحلیلگر سیاسی، آقای روحالله حسینیان را به موارد زیر متهم میکنم:
1- عدم التزام عملی به ولایت فقیه و فراتر از آن مقابله صریح و جدی با مواضع ولی فقیه و رهبری انقلاب در حساسترین مسائل اطلاعاتی و امنیتی مرتبط با کیان نظام جمهوری اسلامی ایران؛
2- تلاش بیوقفه برای تشدید تعارض میان جناحهای سیاسی در سالهای 1377 و 1378 و خونین کردن این تعارض و بدینسان مشارکت فعال در طرح براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران؛
3- افشای بخشی از مباحث جلسه سران نظام در مسئله قتلهای زنجیرهای به سود مواضع خود و مسکوت گذاردن نظرات رهبر معظم انقلاب، که باید فصل الخطاب مباحث فوق به شمار رود، در سخنرانی سال 1378 آقای حسینیان در مدرسه حقانی قم؛
4- تلاش برای متلاشی کردن وزارت اطلاعات از طریق ایجاد تقابل میان کارکنان صدیق و خدوم آن با مواضع رهبری که نتیجه حداقل این تلاش میتوانست کاهش اعتقاد و التزام نیروهای امنیتی به مقام ولایت و رهبری انقلاب باشد؛
5- تبدیل مرکز اسناد انقلاب اسلامی به نهادی «شبه ماسونی»؛ اخذ «بیعت» از برخی کارکنان مستعد آن و سپس گماردن ایشان در مشاغل و مناصب مختلف و بعضاً حساس در سراسر کشور.
با توجه به موارد فوق، اینجانب نه تنها خواستار رد اعتبارنامه آقای حسینیان در مجلس هستم بلکه از نهادهای ذیربط قضایی و امنیتی مصرانه میخواهم که وی را تحت پیگرد قرار دهند.»
شهبازی بی آنکه اشاره به تائید کنندگان صلاحیت حسینیان در شورای نگهبان برای مجلس هشتم کند، در ادامه، پیرامون دلیل بسته شدن ناگهانی سایت خود می نویسد:
«اختلال روزهای اخیر در وبگاه من به دلیل انتقال آن از شرکت ایرانی، که از آغاز متولی آن بود، به شرکتی در خارج از ایران است. علت، فشارهایی است که در پی انتشار دو مقاله اخیر من درباره آقای حسینیان و قتلهای زنجیرهای بر شرکت ایرانی وارد شد و ناگزیز به تغییر سریع شرکت طرف قرارداد و انتقال آن به خارج از ایران شدم. بدینسان، مکان امنتری برای تداوم فعالیت وبگاهم فراهم آمد. جای تأسف است که ایران برای وبگاه من امن نیست ولی کشور دیگر امن تلقی میشود. بهرروی، تلاش و فشار بیوقفه «آقایان» برای وادار کردن من به خروج از ایران، و بدینسان بیاعتبار کردن شخصیت سیاسی و آثار و کتابهایم، به نتیجه نرسید ولی سایتم ناگزیر به «فرار» شد
1- عدم التزام عملی به ولایت فقیه و فراتر از آن مقابله صریح و جدی با مواضع ولی فقیه و رهبری انقلاب در حساسترین مسائل اطلاعاتی و امنیتی مرتبط با کیان نظام جمهوری اسلامی ایران؛
2- تلاش بیوقفه برای تشدید تعارض میان جناحهای سیاسی در سالهای 1377 و 1378 و خونین کردن این تعارض و بدینسان مشارکت فعال در طرح براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران؛
3- افشای بخشی از مباحث جلسه سران نظام در مسئله قتلهای زنجیرهای به سود مواضع خود و مسکوت گذاردن نظرات رهبر معظم انقلاب، که باید فصل الخطاب مباحث فوق به شمار رود، در سخنرانی سال 1378 آقای حسینیان در مدرسه حقانی قم؛
4- تلاش برای متلاشی کردن وزارت اطلاعات از طریق ایجاد تقابل میان کارکنان صدیق و خدوم آن با مواضع رهبری که نتیجه حداقل این تلاش میتوانست کاهش اعتقاد و التزام نیروهای امنیتی به مقام ولایت و رهبری انقلاب باشد؛
5- تبدیل مرکز اسناد انقلاب اسلامی به نهادی «شبه ماسونی»؛ اخذ «بیعت» از برخی کارکنان مستعد آن و سپس گماردن ایشان در مشاغل و مناصب مختلف و بعضاً حساس در سراسر کشور.
با توجه به موارد فوق، اینجانب نه تنها خواستار رد اعتبارنامه آقای حسینیان در مجلس هستم بلکه از نهادهای ذیربط قضایی و امنیتی مصرانه میخواهم که وی را تحت پیگرد قرار دهند.»
شهبازی بی آنکه اشاره به تائید کنندگان صلاحیت حسینیان در شورای نگهبان برای مجلس هشتم کند، در ادامه، پیرامون دلیل بسته شدن ناگهانی سایت خود می نویسد:
«اختلال روزهای اخیر در وبگاه من به دلیل انتقال آن از شرکت ایرانی، که از آغاز متولی آن بود، به شرکتی در خارج از ایران است. علت، فشارهایی است که در پی انتشار دو مقاله اخیر من درباره آقای حسینیان و قتلهای زنجیرهای بر شرکت ایرانی وارد شد و ناگزیز به تغییر سریع شرکت طرف قرارداد و انتقال آن به خارج از ایران شدم. بدینسان، مکان امنتری برای تداوم فعالیت وبگاهم فراهم آمد. جای تأسف است که ایران برای وبگاه من امن نیست ولی کشور دیگر امن تلقی میشود. بهرروی، تلاش و فشار بیوقفه «آقایان» برای وادار کردن من به خروج از ایران، و بدینسان بیاعتبار کردن شخصیت سیاسی و آثار و کتابهایم، به نتیجه نرسید ولی سایتم ناگزیر به «فرار» شد
.!
مهران مدیری شخصیت اصلی سریال پربیننده «مرد هزار چهره» را بیهوده «شیرازی» برنگزیده است. گاه فکر میکنم من بیشباهت به «مرد هزار چهره» نیستم که «جوّ گیر» میشود و بعد انابههایش افاقه نمیکند. به استحضار «آقایان» مکدر از کردار «زشت» خود در مقالات اخیرم، که سخت مترصد انتقاماند، میرسانم: باور بفرمائید «جوّ گیر» شدم! گروهی دانشجوی تشنه دانستن حلقهام کردند و «جوّ گیر» شدم. در 53 سالگی، پس از سپری کردن دو عمل قلب و یک ایست کامل قلبی- تنفسی و 10- 12 بار بستری شدن در سی. سی. یو.، که همه از لطف «آقایان» بود، مرا چه به افشاگری!
زمانی که در خرداد 1380، که به عنوان عضو هیئت ایرانی در همایش مناسبات تاریخی ایران و بریتانیا در دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه (در نیاوران) شرکت کردم و آخرین دستاوردهای پژوهشی خود را در زمینه آغاز روابط ایران و انگلیس در عصر شاه طهماسب صفوی و الیزابت اوّل ارائه نمودم، [1] باید میفهمیدم که «اشتباهی هستم.» در اوقات استراحت این اجلاس، کارشناسان عالی رتبه و مقامات وزارت خارجه و غیره مانند پروانه در گرد هیئت انگلیسی، بهویژه آقایان نیک براون، سفیر وقت بریتانیا، و پروفسور رابینسون، رئیس انجمن پادشاهی آسیایی، میچرخیدند و من مهجور و غریب در گوشهای تنها بودم. زمانی که در خروج از همان ساختمان، پیاده در هوای بارانی عازم خانه بودم، دیدم داماد یکی از مقامات عالی مملکتی به همراه دکتر علیرضا سلطانی شیخالاسلامی (پسر نماینده قوامالملک در بهبهان و مسئول بورسیه فریدون سودآور در دانشگاه آکسفورد) [2] در صندلی عقب لندکروزر دولتی لم داده و عازم خانه خودند. آن موقع باید میفهمیدم «اشتباهی» هستم. در دور بعدی اجلاس، که باید در لندن به دعوت وزارت امور خارجه بریتانیا برگزار میشد، نام مرا حذف کردند (به دلیل سخنرانیام در دور اوّل اجلاس و اهانت به ساحت ملکه الیزابت اوّل و درباریان بردهفروش او). این بار واقعاً باید میفهمیدم «اشتباهی هستم». «شیرازی» بودم و نفهمیدم. تا سرانجام آقای حسینیان با ادب کامل به من فهماند که «اشتباهی» بودم و نمیدانستم. از ساحت مقدس «آقایان» پوزش میطلبم. من «اشتباهی» وارد حریم خصوصی ایشان شدم.
«آقایان» میتوانند سوگند جلاله بخورند که قلب من به کمک «آمریکا» میتپد: در دوره طولانی بیماری قلبی، بار اوّل در بیمارستان دی تهران و بار دوّم در بیمارستان کوثر شیراز، شش استنت «آمریکایی» در قلب من کار گذاشتند؛ سه استنت اوّل ساخت کمپانی آمریکایی «جانسون» بود و سه استنت دوّم ساخت کمپانی آمریکایی «سایفر». بهتدریج دریافتم که قلبم بهکلی «آمریکایی» شده است. اندک اندک، متوجه تغییر رفتارهای خود شدم. احساس علاقه به موی طلایی و چشم سبز از نخستین علائم این دگردیسی بود. (قبلاً به موی سیاه و چشم مشکی علاقمند بودم!) تا سرانجام، پس از مطالعه مقالهای در وبگاه آقای حسینیان [1] متوجه شدم که «استنتهای آمریکایی» بتدریج کار خود را کرده و، از طریق «نفوذ» به سایر ارگانهای بدنم، مرا بهکلی «آمریکایی» کرده است. من تردید ندارم که آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) با کمپانیهای «جانسون» و «سایفر» ارتباط دارد و از این طریق اهداف خود را پیش میبرد. این هشدار جدّی است و زمانی جدّیتر میشود که دریابیم کمپانی «جانسون» تولیدکننده شامپوی مخصوص کودکان نیز هست و متأسفانه این شامپوها در تمامی فروشگاههای ایران به وفور در اختیار مادران متدین و انقلابی قرار میگیرد و آنان نادانسته القائات آمریکائیان را از طریق پوست به کودکان معصوم خود منتقل میکنند.
مهران مدیری شخصیت اصلی سریال پربیننده «مرد هزار چهره» را بیهوده «شیرازی» برنگزیده است. گاه فکر میکنم من بیشباهت به «مرد هزار چهره» نیستم که «جوّ گیر» میشود و بعد انابههایش افاقه نمیکند. به استحضار «آقایان» مکدر از کردار «زشت» خود در مقالات اخیرم، که سخت مترصد انتقاماند، میرسانم: باور بفرمائید «جوّ گیر» شدم! گروهی دانشجوی تشنه دانستن حلقهام کردند و «جوّ گیر» شدم. در 53 سالگی، پس از سپری کردن دو عمل قلب و یک ایست کامل قلبی- تنفسی و 10- 12 بار بستری شدن در سی. سی. یو.، که همه از لطف «آقایان» بود، مرا چه به افشاگری!
زمانی که در خرداد 1380، که به عنوان عضو هیئت ایرانی در همایش مناسبات تاریخی ایران و بریتانیا در دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه (در نیاوران) شرکت کردم و آخرین دستاوردهای پژوهشی خود را در زمینه آغاز روابط ایران و انگلیس در عصر شاه طهماسب صفوی و الیزابت اوّل ارائه نمودم، [1] باید میفهمیدم که «اشتباهی هستم.» در اوقات استراحت این اجلاس، کارشناسان عالی رتبه و مقامات وزارت خارجه و غیره مانند پروانه در گرد هیئت انگلیسی، بهویژه آقایان نیک براون، سفیر وقت بریتانیا، و پروفسور رابینسون، رئیس انجمن پادشاهی آسیایی، میچرخیدند و من مهجور و غریب در گوشهای تنها بودم. زمانی که در خروج از همان ساختمان، پیاده در هوای بارانی عازم خانه بودم، دیدم داماد یکی از مقامات عالی مملکتی به همراه دکتر علیرضا سلطانی شیخالاسلامی (پسر نماینده قوامالملک در بهبهان و مسئول بورسیه فریدون سودآور در دانشگاه آکسفورد) [2] در صندلی عقب لندکروزر دولتی لم داده و عازم خانه خودند. آن موقع باید میفهمیدم «اشتباهی» هستم. در دور بعدی اجلاس، که باید در لندن به دعوت وزارت امور خارجه بریتانیا برگزار میشد، نام مرا حذف کردند (به دلیل سخنرانیام در دور اوّل اجلاس و اهانت به ساحت ملکه الیزابت اوّل و درباریان بردهفروش او). این بار واقعاً باید میفهمیدم «اشتباهی هستم». «شیرازی» بودم و نفهمیدم. تا سرانجام آقای حسینیان با ادب کامل به من فهماند که «اشتباهی» بودم و نمیدانستم. از ساحت مقدس «آقایان» پوزش میطلبم. من «اشتباهی» وارد حریم خصوصی ایشان شدم.
«آقایان» میتوانند سوگند جلاله بخورند که قلب من به کمک «آمریکا» میتپد: در دوره طولانی بیماری قلبی، بار اوّل در بیمارستان دی تهران و بار دوّم در بیمارستان کوثر شیراز، شش استنت «آمریکایی» در قلب من کار گذاشتند؛ سه استنت اوّل ساخت کمپانی آمریکایی «جانسون» بود و سه استنت دوّم ساخت کمپانی آمریکایی «سایفر». بهتدریج دریافتم که قلبم بهکلی «آمریکایی» شده است. اندک اندک، متوجه تغییر رفتارهای خود شدم. احساس علاقه به موی طلایی و چشم سبز از نخستین علائم این دگردیسی بود. (قبلاً به موی سیاه و چشم مشکی علاقمند بودم!) تا سرانجام، پس از مطالعه مقالهای در وبگاه آقای حسینیان [1] متوجه شدم که «استنتهای آمریکایی» بتدریج کار خود را کرده و، از طریق «نفوذ» به سایر ارگانهای بدنم، مرا بهکلی «آمریکایی» کرده است. من تردید ندارم که آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) با کمپانیهای «جانسون» و «سایفر» ارتباط دارد و از این طریق اهداف خود را پیش میبرد. این هشدار جدّی است و زمانی جدّیتر میشود که دریابیم کمپانی «جانسون» تولیدکننده شامپوی مخصوص کودکان نیز هست و متأسفانه این شامپوها در تمامی فروشگاههای ایران به وفور در اختیار مادران متدین و انقلابی قرار میگیرد و آنان نادانسته القائات آمریکائیان را از طریق پوست به کودکان معصوم خود منتقل میکنند.
No comments:
Post a Comment