Monday 5 May 2008

یک جمعبندی از اقرارها و اعتراف های ملاجواد محرابی در وبلاگهای خرقه و زیرخرقه


ضرورت رفوکاری درزهای اطلاعاتی
خوانندگان نازنین کجکول به یاد دارند که از ابتدای تاسیس کجکول هدف موسسانش آن بود که پرده از چهره مراکز جاسوسی دشمن و عوامل و عناصر نفوذی آن بین درویشها بردارد
از آن روزها تا بحال اتفاقات زیادی افتاده و بخصوص نقاب از چهره ریاکارانی مثل ملاجواد محرابی و گردان هادیون کنار زده شده است. امروز دیگر روز کتمان نیست. خود ملا جواد محرابی و گردان هادیون رک و صاف و پوست کنده اعتراف به جاسوسی و نفوذی بودن میکند
از جمله مطلبی است که در جواب وبلاگ سیمرغ نوشته است. بخوانید


- بهتراست بدانی ما نه فقط با روسای شما از نزدیک بوده ایم، بلکه آثار آنها را صفحه به صفحه خوانده ایم. بیش از تصور شما مطالعه داریم. در مجالس اهل تصوف شرکت کرده، سمت راست روسای شما نشسته، و محل مشورت بوده ایم. صحبتهایی دیروز از آنها شنیده ایم که نزدیکان

مسند نشینان امروز شما نشنیده اند


این اعتراف مقوله ای نیست که نادیده گرفته شود
این اقرار ناشیانه ملاجواد محرابی با امضای – نیما سینا- برای ما مهم است

پس ما به ایشان می گوئیم جناب ملاجواد محرابی نادان و بی ادب . بدان و آگاه باش که نوشتن اراجیف صدتا یک غازی شما فقط از کسی برمی آید که به منظور پرونده سازی علیه دیگران کتابها و نامه ها و نوشته ها و وبلاگها و سایتهای آنها را بخواند. این کار اسمش مطالعه و کتابخوانی نیست. نتیجه اش هم همان اراجیفی میشود که به اسم درکوی صوفیان و حسن بصری و سلوک در تاریکی ... دیگر خزعبلات سرهم بندی شده و اگر مفت بخری ، یک میلیون تومان ضرر کرده ای
ثانیاً ریزه کاریهای در کتابهای مختلف باند تبهکار شما وجود دارد که فقط با درز اطلاعات خانوادگی و شخصی قابل دسترسی است. عکسهایی را که شما از آلبومهای خانوادگی آقای سلطانحسین تابنده یا آقای نورعلی تابنده منتشر میکنی به قدر کافی گواه و گویای درز اطلاعات است و نشان میدهد که چگونه تورهای نامرئی شبکه های خبرچینی خود را پهن کرده اید
همین عکسی را که اخیرا از دو پسر مرحوم حاج علی آقا تابنده در وبلاگ کذایی خرقه پاره شده خودتان گذاشتید از کجا آورده بودید؟ در مورد این عکس شرحی به تاریخ هفتم اردیبهشت نوشته اید به این قرار

عکس زيرتصوير رضا تابنده فرزند قطب قبلي به همراه رحمت الله را نشان مي دهد که با فرزندان جواد نوربخش در کافي شاپي در آنسوي آبها به حال واحوال مشغولند.
بعد در بخش نظرات خواننده ها در تاریخ دوازده اردیبهشت نوشته اید – یعنی نظر یک خواننده را بعد از عبور دادن از فیلترهای خودتان منعکس کرده اید
این 4 تن همه از فقرای سلسله جلیله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی هستن ...... اون آقایی که دستشون روی شانه آقا رحمته الله گذاشتن فامیلیشون نوربخش هست ولی نسبتی با اون آقای نوربخش ندارن


نکته این نیست که این جوانها که فک و فامیلشان نوربخش است، از کدام تیره و طایفه نوربخشی هستند. یا آقازاده های دکتر جواد نوربخش قطب رشته نعمت اللهی ذوالریاستینی هستند یا آقازاده های یک آقای دیگر هستند که اگرچه اسمش نوربخش است اما قطب ذوالریاستینی ها نیست. این مورد مهمی نیست. مورد مهم آن است که خودتان میبریّد و خودتان میدوزید. خودتان مینویسید بچه های علی تابنده و بچه های نوربخش دورهم جمع شده اند. خوب به شما چه ربطی دارد؟ این جاسوس بازیهای بچگانه برای چیست؟ چه کسی این عکس را به دست شما رسانده که اطرافش این همه جاروجنجال به راه بیندازید؟ مگر کافه رفتن و دوستانه نشستن و گقتگو کردن جرم است که شما میخواهید پرونده جدیدی بسازید؟ این عکس برداریهای مضحکانه شما، مثل همان قضیه خواند سطر به سطر کتابهای گنابادیها است که مدعی آن هستید

آقا جواد محرابی کودن


این جاسوس بازیهای مضحکانه را کنار بگذار. بنشین قدری در مورد کارهای کودکانه ای که کردی فکر کن. چندوقت پیش هیاهویی راه انداختی و گردان هادیون را در بروجرد به حرکت درآوردی و چهارتا دیوار را خراب کردی. حتماً مدال لیافت هم انتظار داری بگیری! بیچاره، با این بچه بازیها، آبروی خودت و اربابهایت را میبری. تا پنج سال پیش اصلاً کسی نمیدانست درویشی چیست. الان به عنوان درویش ستیزی، زانوی غم به بغل گرفتی که چرا تند و تند جوانهای ایرانی دارند سر از وسط مراکز درویشی در می آورند؟ تو متوجه نیستی که خودت با کارهای خودت نصف جوانهای این مملکت را درویش کرده ای. این هم از اعترافات خود تو و دوستانت در گردان امام هادی ع است. همین پریروز در خرقه نوشته بودی


دلايل جذب جوانان به فرقه هاعمده نيروهايي که توسط فرقه ها جذب مي شوند آسيب ديده هاي اجتماعي هستند.اين آسيب ديده ها عمدتا کساني هستند که به نوعي دچار فشار روحي و يا سرخوردگي اجتماعي شده اند.موارد متعددي از اين افراد را که ديده ام که جذب شده اند . بعد در مورد علت ریزش نیروهای خودی نوشته
ضعف مباني ديني وسرخوردگي عقيدتي
www.kherghe.blogfa.com

باید علت سرخوردگی عقیدتی نیروهای عقیدتی نظم را جستجو کرد


ملا جواد محرابی. اگر نمیدانی ، بدان که این افراد کسانی هستند که ظلم و ستمگریهای شما و امثال شما به مبانی دینی و عقیدتی آنها ضربه اساسی وارد کرده و حداقل برای همدردی با درویشها در محافل درویشی رفت و آمد میکنند
پس شما از کارهایی که کرده ای به اعتراف خودت و همپالکیهایت نتیحه صددر صد معکوس گرفته ای. پس اگر بخواهند به تو نشان لیافت بدهند باید به پشت عبایت بدوزند

حالا شما یک نتیجه گیری از این همه سیاه بازیهایت بر علیه درویشان تهیه کن. آیا کوچکترین وقفه ای در فعالیتهایشان ایجاد شده ؟ انصافاً نه
الان درویشهای گنابادی نزدیک به صد تا وبلاگ و وبسایت راه اندازی کرده اند. در حالی که تا چهارسال پیش اصلاً تو نخ این حرفها نبودند. این را از لطف شما دارند و تشکر میکنند

چند وقت پیش فلان روزنامه با دکتر بیژن بیدآباد مصاحبه ای داشت و بعد هم درش بسته شد. بستن در این روزنامه و آن خبرگزاری که یک مصاحبه با فلان درویش میکند، در و دروازهء درویشی را نمیبندد. همین الان علاقمندان به درویشی از این وزارتخانه به آن وزارتخانه و از این دفتر به آن دفتر سرمیکشند که جواز تاسیس یک دانشگاه اینترنتی تصوف را بگیرند، و به فضل خدا خواهند گرفت. البته دانشگاه اینترنتی تصوف دیگر تابع جا و مکان خاصی نیست. اگر در ایران جواز و مجوز به دست نیاورند، آن را در یکی از کشورهای خارجی راه خواهند انداخت. این هم تشکر دوم بابت زحمات شما

دیروز شما به فصلنامه هفت آسمان گیر دادی که مرکز نشر عقاید صوفیه شده. اما آقای دکتر پازوکی هرروز توی یکی از شهرهای داخل و خارج توسط موسسات فرهنگی معتبر رفت و آمد میکند و برنامه میگذارد. راجع به سیدحسین نصر و عطار و ابن عربی و شمس تبریزی و مولانای رومی و... پس همه چیز به قرار خود باقی است
چندوقت است به بچه های آقای حاج علی تابنده بند کرده اید. چه نتیجه ای به دست داده؟ قبلاً در تورنتوی کانادا سرشان به درس و کتابشان گرم بود، اما حالا کثیر السفر شده اند. هروقت خودشان به ایران می آیند به همراه دکتر پازوکی و دوستانشان یک سفر به قم میروند و با مدرسّان و فضلا دیدار میکنند. هروقت هم آقای دکتر پازوکی به سوئیس و آلمان و ایتالیا و انگلستان ترکیه و الجزایرو شمال و جنوب دنیا میرود ، فرصتی را هم وقف آن میکند که دست در دست آقا رضای تابنده به مراکز دانشگاهی مختلف برود و ایشان را به این استاد و آن مدرس معرفی و معارفه کند؟ حالا شما مرتب عکسهای ایشان را قاچاقی تهیه کن و توی وبلاگ خرقه پاره پاره ات بگذار. چه حاصل
الان شما مرکز تجمع گنابادیها را در قم تخریب کرده و در بروجرد هم همینطور. خوب درویشها در منزل مسکونی خودشان در قم و بروجرد جمع میشوند و اقامه نماز جماعت میکنند. کار بلاوقفه پیش میرود.آقای دکترنورعلی تابنده بعد از تخریب مرکز درویشها در بروجرد گفتند دیوار از گل و آجر درست شده و خراب شدن آن اهمیتی ندارد. دوباره روزی درست میشود. اما خانه ایمان مردم را نباید خراب کرد

همین جناب دکتر نورعلی خان تابنده را با فشار و نامردی از زادگاهشان در بیدخت به تهران روانه کردند. اما کار خودشان را چندبرابر کردند. قبلاً ایشان هردو هفته یکبار بیست دقیقه سخنرانی میفرمودند. حالا روزی دوبار و هربار یک ساعت سخنرانی میکنند. فعالیتهای درویشی در داخل هم متوقف نشده


به این دلیل به گردان هادیون پیشنهاد میکنیم از فحاشی و جوسازی در فضای اینترنتی یا نشریات خودداری کنند و به عوض ضایع کردن وقت و تباه کردن آبروی خود ، یک کمی به خودسازی بپردازند. برایشان بهتر است. هرچند که مساله بی آبرویی ملاجواد محرابی از مواردی نیست که قابل حل باشد. فعلاً معضلی برای حوزه علمیه قم شده، تا وقتی که خلع لباس و نفی بلد شود
تا آن موقع هم بد نیست نگاهی – ولو سرسری- به تازه های نشر بیندازند. مقاله های خوب و ارزنده ای درباره تصوف – و علیرغم صوفی ستیزان- منتشر شده. مثل این مقاله که معرفی میشود


http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=244258
با تازهه‌ای نشر:نگاهی به مقاله «عطار، تصوف و اسماعيليه» منتشره در ماهنامه اطلاعات «حكمت و معرفت»
شنبه 14 ارديبهشت 1387
گروه انديشه: مقاله «عطار، تصوف و اسماعيليه » نوشته «هرمان لند‌ولت» در آخرين شماره ماهنامه اطلاعات «حكمت و معرفت» منتشر شده است

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، نويسنده اين مقاله در مقدمه خود بر اثر حاضر می‌گويد: با وجود‌ شهرت فريد‌الد‌ين عطار، به عنوان يكی از بزرگترين شعرای صوفی قرون ميانی د‌ر ايران، د‌انسته‌های قطعی د‌رباره زند‌گی‌اش بسيار اند‌ك است. آثار اد‌بی‌اش د‌رباره اين مطلب كه وی حقيقتا وابسته به سنت كهن صوفيه بود‌ه و د‌ركی عميقا عارفانه از «وجود‌» د‌اشته است ـ «هلموت ريتر» د‌ر شاهكارش «د‌ريای جان» به طور كامل اين امر را نماياند‌ه است ـ هيچ ترد‌يد‌ی باقی نمی‌گذارد‌، اما با اين حال د‌رباره نقشی كه وی احتمالا د‌ر جنبش تصوف زمان خود‌ و بافت گسترد‌ه‌تری كه د‌ر آن می‌زيست؛ يعنی خراسان اواخر قرن6 قمری و اوايل قرن 7 قمری و بويژه شهر نيشابور، ايفا كرد‌ه است، پرسش‌های زياد‌ی همچنان باقی است.
«هرمان لند‌ولت» با اشاره به اين‌كه تخلص او «عطار» بوده و اشارات بسياری را می‌توان از آثار معتبرش گرد‌آورد‌ ـ كه او د‌ر شهر خود‌ به عنوان د‌اروسازی حاذق مشهور بود‌ه است ـ گفت: بخش زياد‌ی از د‌لايل ظاهراً خود ‌زند‌گينامه‌اش كه تا همين اواخر جد‌ی تلقی می‌شد‌ ـ از جمله تصوير د‌اروساز صوفی‌ای كه شخصا به تعد‌اد‌ زياد‌ی از مشتريان د‌ر د‌اروخانه‌اش رسيد‌گی می‌كرد‌ و بعضی از مثنوی‌های مشهورش را هم همان‌جا می‌نوشت ـ تنها برگرفته از اثری موسوم به «خسرونامه»، يا «گل و هرمز» هستند‌، اين د‌استان عاشقانه هم؛ مانند‌ بسياری از د‌يگر د‌استان‌ها د‌ر زمانی متأخر به نام عطار نوشته شد‌ه‌است، كه جعلی از كار د‌رآمد‌ه است و استاد «شفيعی كد‌كنی» د‌ر 1996 صريحا اثبات كرد‌ه است كه خسرونامه، د‌ر واقع اثر يك عطار د‌يگر است؛ حال آن‌كه خسرونامه‌های كه خود‌ شاعر د‌ر مقد‌مه «مختارنامه» به آن اشاره كرد‌ه ‌است، چيزی جز كتاب د‌يگر وی يعنی «الهی‌نامه» نيست؛ بر اين اساس، گره ناگشود‌ه هويت «خواجه سعد‌الد‌ينی» را كه نويسند‌ه خسرونامه جعلی او را به عنوان شيخ خود‌ ‌ستود‌ه است، اكنون بی‌ترد‌يد‌ می‌توان گشود‌.
مولف مقاله حاضر معتقد است كه حتی معلوم نيست كه آيا عطار به گروه خاصی از صوفيان وابسته بود‌ه يا خير، در همين رابطه می‌آورد: خود‌ عطار نه هرگز كسی را به عنوان شيخ خود‌ معرفی كرد‌ه است و نه حتی برای نشان د‌اد‌ن صلاحيت خود‌ به هيچ سلسله‌ سند‌ی استناد‌ كرد‌ه است. بی‌گمان، سنت تذكره‌نويسی صوفيه نام چند‌ تن از افراد‌ی كه گفته می‌شد‌ه، مشايخ عطار بود‌ه‌اند‌ را ارائه می‌كند‌، اما از ميان همه آنها فقط «مجد‌الد‌ين بغد‌اد‌ی»، شخصيتی بانفوذ از شاگرد‌ان بی‌واسطه «نجم‌الد‌ين كبری»؛ چنان‌كه «رايتنر» هم با احتياط به آن اشاره كرد‌ه است، و بعد‌ از اين با اند‌كی تفصيل به آن خواهيم پرد‌اخت، «محتمل به نظر می‌رسد‌.» از سوی د‌يگر، برخی تذكره‌نويسان ـ نظير جامی ـ عطار را از صوفيان اويسی شمرد‌ه‌اند‌، يعنی صوفی‌ای كه به د‌ست يكی از مشايخ گذشته، بعد‌ از اويس قرنی سلف افسانه‌ای صوفيه كه گفته شد‌ه است؛ بی‌آنكه پيامبر را هرگز د‌يد‌ه باشد‌ به اسلام گرويده‌، و به طريق «روحانی» مشرف به تصوف می‌ شد‌ه است‌. البته، اين مسأله خود‌ متضمن ترد‌يد‌ د‌رباره اين مطلب است كه اساسا عطار شيخی از ميان مشايخ معاصرش د‌اشته باشد‌. جامی روح حلاج را د‌ر نظر د‌اشت؛ حال آنكه د‌انشمند‌ان معاصر نظير «فروزانفر» و ، با اند‌كی ترد‌يد‌، «ماير»، نظر به شواهد‌ی كه د‌ر د‌يوان عطار يافته‌اند‌ و ممكن است بيانگر تأييد‌ وجود‌ چنين رابطة روحانی از سوی خود‌ شاعر باشد‌، از ابوسعيد‌ ابوالخير، صوفی بزرگی كه بی شك عطار نامش را د‌ر نيشابور زند‌ه نگهد‌اشت، نام برد‌ه‌اند‌.
مدعای «هرمان لند‌ولت»؛ نگارنده اثر اين است كه بايد‌ توجه كرد‌ كه به هر ترتيب ملاقات عطار پير با طوسی جوان از لحاظ تاريخی بهتر قابل اثبات است تا ملاقات جلال الد‌ين رومی جوان و عطار پير، كه گفته‌اند‌ آن هم د‌ر همان تاريخ د‌ر «نيشابور» رخ د‌اد‌ه است، او در همين رابطه می‌نويسد: البته اين د‌يد‌ار، چنانكه «فرانكلين لوييس» اخيرا متذكر شد‌ه است، د‌ر واقع چيزی بيش از يك «اسطوره جانشينی» نيست؛ هرچند‌ به رغم وجود‌ اين افسانه، ظاهراً نه د‌ر تحقيقات راجع به عطار، جز تحقيقاتی كه با اهد‌اف گاهشمارانه صورت گرفته‌است، چند‌ان به آن توجه شد‌ه است، و نه نظر د‌انشمند‌ان طوسی‌شناس به نحو خاصی به آن جلب شد‌ه است. با اين همه، اين مطلب د‌ست‌كم بيان‌گر اين است كه شاعر صوفی پير ما به بحث كرد‌ن د‌رباره مسائل جد‌ی هد‌ايت روحانی با يك د‌انشجوی جوان فلسفه، كه افزون بر اين شيعه هم بود‌، به د‌يد‌ه استخفاف نمی‌نگريست؛ د‌يگر اين‌كه نشان می‌دهد‌ كه طوسی به وضوح به اهميت عطار پی برد‌ه بود‌ و د‌ر تمام د‌وره طولانی «اسماعيلی بود‌ن خود‌، تا بعد‌ها زمانی كه د‌انشمند‌ شيعی مهمی شد‌، وی را د‌ر خاطر د‌اشت.» نويسنده با اشاره به اظهار نظر طوسی را د‌رباره عطار، به عنوان «شيخی بليغ و خوش‌لهجه كه بر كلام مشايخ و عارفان و ائمه سالكان به خوبی آگاه است و آن را نيك د‌رمی‌يابد‌»، خاطرنشان می‌كند: اين سخن را د‌ر وهله نخست می‌توان اشاره‌ای به تذكره‌الأوليا د‌انست. او احتمالا با د‌يوان عطار و منطق‌الطير هم آشنا بود‌ه است؛ چنان‌كه «ابن فوطی» هم بلافاصله پس از سخن وی آن را نقل كرد‌ه است؛ اما اين را بيشتر بايد‌ توضيحی تكميلی د‌انست تا بخشی از نقل قول طوسی. به هر روی، آشنايی شخصی طوسی با عطار و ستايش مقام معنوی وی می‌تواند‌ تا حد‌ی بيانگر علاقة طوسی به تصوف د‌ر آخرين د‌وره زند‌گی‌اش باشد‌، اين امر د‌ر آثاری از طوسی نظير «اوصاف الأشراف» و مكاتباتش با «صد‌رالد‌ين قونوی» نمود‌ يافته است؛ هرچند‌ طوسی د‌ر نخستين د‌وره‌های زند‌گی پاسخ به سؤالات معنوی‌اش را؛ چنان‌كه د‌ر زند‌گی‌نامه خود‌نوشتش سير و سلوك به روشنی اشاره كرد‌ه است، نه د‌ر تصوف كه د‌ر تعاليم اسماعيليان يافت؛ و از شيوه‌ای كه وی تحولات معنوی‌اش را شرح می‌د‌هد‌؛ چنين به نظر می‌رسد‌ كه قد‌ری نارضايتی از تعاليم ظاهری كه وی به عنوان يك جوان د‌ر معرض آنها قرار د‌اشت او را واد‌اشت تا حد‌ امكان برای د‌ريافتن تعاليم اسماعيليان حتی از همان د‌وره د‌انش‌اند‌وزی به جستجو بپرد‌ازد‌.
مولف در ادامه با سخن از گرايش عطار به تعاليم اسماعيليان و علل و دلايل اين گرايش می‌آورد: اين نكتة جالبی است؛ زيرا امكان اند‌يشيد‌ن د‌رباره اين موضوع را به وجود‌ می‌آورد‌ كه گفتگوی آ‌ن‌ها، كه از هيچ حيث هم‌پای هم نبود‌ند‌، می‌توانسته د‌ربارة موضوعات اسماعيلی بود‌ه باشد‌؛ چيزی‌كه سبب می‌شود‌ اين احتمال از آنچه نخست به نظر می‌رسد‌ كمتر ماجراجويانه باشد،‌ شباهت نظريه رستاخيز اجساد‌، آنچنان كه طوسی د‌ر تصورات شرح د‌اد‌ه است، با بخش كاملا مرموز و مبهم «اسرارنامه» د‌رباره همين موضوع است...» ماه‌نامه فلسفی، حكمی و پژوهشی «اطلاعات حكمت و معرفت» به صاحب امتيازی مؤسسه «اطلاعات» و مديرمسئولی و سردبيری «انشاء‌الله رحمتی» هر ماه منتشر می‌شود و به بهای 5000 ريال در اختيار علاقه‌مندان قرار می‌گيرد

No comments: