Wednesday 7 May 2008

پایان دورهء کودتای مخملی برعلیه رشته های درویشی

تغییر سیاست کلان نظام در مورد تصوف

در نمایشگاه کتاب اخیراً مجموعه ای از کتابهای مربوط به انقلاب یا کودتای مخملی عرضه شده بود که مورد اعتراض برخی از سایتهای دولتی قرار گرفت و قرار شد که آن غرفه از نمایشگاه برچیده شود.
در این کتابها بطور خلاصه نوشته شده که چه باید کرد تا در داخل یک نظام حرکتی به راه بیفتد و به تدریج اشخاص مختلف با این حرکت هماهنگ شوند و کار به تغییرات اساسی در نظام برسد
دوسه تا از این کتابها توسط دوستان به دستمان رسید وقتی خواندیم دیدیم که مندرجات این کتابها در حقیقت دستور کار و راهنمای عمل ملا جواد محرابی برای راه اندازی کودتای مخملی برعلیه درویشی بوده است . به نظر میرسد که ملاجواد محرابی این جزوه ها و کتابها را قبلاً نه فقط خوانده بوده بلکه آنها را به کار هم بسته بوده
البته وقتی ظرفیت محدود مغزی ملاجواد محرابی مورد ارزیابی کارشناساسانه قرار بگیرد معلوم میشود که این نقشه ها و طرح ها از مغزِ کودن ِکله پوکی مانند او نمیتواند بر دایره بریزد. کسان دیگری در سایه هستند و این جوجه طلبهء پَر درنیاورده را جلو فرستاده اند. اما این قضیه در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمیکند. اصل ماجرا کودتای مخملی علیه درویشی است

مدرسی چاردهی عامل نفوذی در رشته های درویشی



ملاجواد کارش را چندسال پیش با عملگی بساط منقل و وافور یک عامل نفوذی جاسوسخانه های سایه نشین در میان صفوف فرقه های مختلف درویشی، - که یک شخص افیونی و غیرمتعادل به نام "نورالدین مدرسی چاردهی" بود- شروع کرد. موقعی که به قول خودش مسندنشینان و حاشیه نشینان مسندنشینان رشته های درویشی ؛ راحت و آسوده خوابیده بودند که شهر امن و امان است و کار درویشی بسامان
کار ملاجواد محرابی آن بود که مقدمات حرکت یک موج فراگیر بسیجی را علیه فرقه های درویشی در جمهوری اسلامی راه اندازی کند
رفتن به مجالس درویشی. پهن کردن بساط تور و تشکیلات نفودی. خبرچینی. عکس برداری. .. خلاصه هرچیزی که برای پرونده سازی و سیاه نمایی لازم است
حاصل این جاسوس بازیهای موریانه وار چهارسال قبل در کتاب در کوی صوفیان تدوین شد و بعد هم آثارش در وبلاگ خرقه نمود پیدا کرد. ملاجواد محرابی حل شده در کوزه اسید مدرسی چاردهی بود و هست. امضای مستعاری که برای خودش به نام استاد تقی واحدی راه اندازی کرد یادآور همان پیرمرد بنگی و افیونی بی اعتبار و بدنام یعنی مدرسی چاردهی بود. مدرسی چاردهی را همه معرکه گردانهای حامی پشت پرده ملاجواد محرابی، به عنوان یگانه قطب و رهبر فکری ِ ملاجوادمحرابی میشناسند – که واقعاً ننگی از این بالاتر نیست-. ملاجواد محرابی وارث فکری مدرسی چاردهی است. از مدرسی چاردهی چنان حرف میزند که مثل این که روح سیاهش در هیکل نخراشیده ملاجواد محرابی حلول کرده ... اگرچه حلول واتحاد اینجا محال است. مثلاً وقتی در وبلاگ تازه راه اندازی شده "زیرخرقه" با امضای مستعار نیما سینا در تایخ پانزده اردیبهشت مینویسد
www.zirekherghe.blogfa.com
در مجالس اهل تصوف شرکت کرده سمت راست روساء شما نشسته محل مشورت بوده ایم

... این مطالب را به عنوان دم و دنبالچه شخصیت معیوب مدرسی چاردهی میزند. وگرنه همه میدانند که این جوجه طلبی سی وچند ساله هرگز محلی از اعراب نبوده که بخواهد طرف مشورت و مشاوره کسی قرار بگیرد. اما درویشهای قدیمی رشتهء گنابادی، بارها مدرسی چاردهی را در صف اول حسینیه مشیرالسلطنه امیرسلیمانی دیده بودند و با او صفای درویشی هم کرده بودند. زیرا او از روی حقه بازی و ریا و برای جمع کردن اطلاعات از اتاق تشرف،... آمده بود و تعلیم ذکر وفکر و نقش قلبی و صدری گرفته بود. آن مطالبی را که در کتابهایش مینوشت در اثر جمع آوری اطلاعات به عنوان یک عامل نفوذی به دست آورده بود.
ملاجواد محرابی با امضای صابر قدسی در وبلاگ خرقه پاره شده در مورد استاد و رهبر فکریش این مطالب را نوشته. بخوانید

نورالدين مدرسي چهاردهي
بي شك كسانيكه در مورد فرق واديان تحقيق مي كنند با نام نورالدين مدرسي چهاردهی آشنا هستند
وي يكي از كسانيست كه عمرش را در مورد اديان وفرقه ها گذاشت واز نزديك با همه آشنا شد.
بي شك كتابهاي او جزء قوي ترين كتب رديه بر فرقه هاست
تفاوت نورالدين با ديگران اينست كه وي عضو بسياري از فرقه ها شد ودر فرقه هايي مثل خاكسار وذهبيه جزو مشايخ شد عكسي از وي را برايتان مي گذاريم
از مهمترين كتاب هاي وي مي توان به:اهل حق وخاكسار.سلسله هاي صوفيه ايران وو .اشاره نمود. اين صوفي شناس شهير در سال 1376 دار فاني را وداع گفت

نوشته شده توسط صابر قدسی در سه شنبه چهارم دی 1386

مدرسی چاردهی بیشک یک عنصر نفوذی بود. یک عنصر نفوذی در صف درویشها. نه فقط درویشهای گنابادی، بلکه رشته های درویشی دیگر هم مورد نفوذ و بازدید حیله گرانه او قرار گرفته بودند. او عادتش این بود که میرفت و به رهبر هر گروه و رشته درویشی - که از نظر پیروانش قطب و راهبر و راهنما و ... تلقی میشد- دست ارادت ظاهری میداد و برعلیه گروه رقیب مطالبی به او میگفت و مقداری کاغذ و اسناد به او نشان میداد، و بعد اظهار میداشت که من دارم کتابی مینویسم به نام "سلسله های صوفیه در ایران" و از شما خواهش دارم که حقیقت را برای خوانندگان این کتاب بیان بفرمائید، تا آنها فرق میان شما و دیگران را درک کنند. آن مسندنشین پاک طینت هم از روی حسن ظن مطالبی بیان میکرد، و حاصل ِ همین مطالب متعارض، تبدیل به کتاب "سلسله های صوفیه در ایران" شد که چیزناگفته ای را درباره فرقه ها و دشته های درویشی شامل امور مربوط به تشرف و بیعت و ذکر لسانی و ذکر قلبی و ذکر انفاسی و ذکر حیات و ذکر تهلیل و ذکر حمایلی و غیره باقی نگذاشته است. جالب این که برخی از مریدان متعصب فرقه های مختلف درویشی هم این کتاب را میخریدند و میخواندند. آنچه راجع به فرقه ء خودشان گفته شده بود نادیده میگرفتند و حمل بر غرضورزی نویسنده میکردند، اما در عین حال آنچیزی را که راجع به رقبایشان نوشته شده بود ، بر سر عَلمَ کرده و دلیلی بر مشروعیت خودشان میشمردند
این ملاجواد محرابی آن روزها کارش آن بود که وافور و منقل مدرسی چاردهی افیونی را روبراه کند ... که یک دفعه، گویا در اثر "اوِر- دز" زبانیه های دوزخ دروازه جحیم را باز کردند و آن معتاد وافوری را به فعر هاویه فروکشیدند. تمام کاغذها و نوشته های مدرسی چاردهی به ملا جواد محرابی به ارث رسید و ...

خودش در این باره در سایت زیرخرقه در مطلبی با امضای نیما سینا مورخه چهارشنبه یازدهم اردیبهشت مینویسد


بنده شخصا در زمان حیات علی تابنده که کتاب در کوی صوفیان با نام از کوی صوفیان تا حضور عارفان منتشر شد بر اثرجستجوی پی گیر توسط یکی ازدرویشان وازده ی نعمت اللهی صفی علیشاهی رشته سعادت علیشاهی که مربوط به مرحوم محمد باقر ساعدی می شد , در مشهد مقدس مرحوم سید تقی واحدی را در سن بالای هشتاد سالگی دیدار کرده , چند جلسه ای با ایشان گفتگو داشتم , و اشاره کردم که با سلطان حسین تابنده و علی تابنده معاشرت داشته و دارم ,
همان موقع ایشان نامه آقای دکتر هرسینی را که تقاضای ملاقات کرده بود به من نشان دادند -فتوکپی نامه و جواب ایشان نزد اینجانب موجود

ملاجواد محرابی فقط به این اکتفا نکرد که فعالیتهای ضدفرقه ای مدرسی چاردهی را با نوشتن خزعبلاتی به اسم کتاب دنبال کند. بلکه به فکر ایجاد یک موج اجتماعی برعلیه فرقه گرائی افتاد. البته یک مقدار زیاد خیز برداشت و اساس دشمنی را با تصوف گذاشت و همینجا بود که با سیاستهای کلی نظام در سطح مملکتی و بین المللی در کشاکش افتاد که شرحش در زیر می آید

یکی از دوستان همسن و سال ملاجواد محرابی به نام مستعار "احمدی"- که حالا از او فاصله زیادی گرفته- برای نویسندگان کجکول نقل میکند که یکبار اواخر عمر مدرسی چاردهی به دیدنش رفتند تا مواجبش را به دستش برسانند و وافور و منقلش را چاق و روبراه کنند. در آن ملاقات ، مدرسی چاردهی گفت مشکل با مسندنشینان فرقه ها نیست. آنها آدمهایی مثل دیگران هستند. مشکل با یک مشت اشخاص متملق است که اطراف آنها را گرفته اند و آنها را از امام و معصوم و پیغمبر و – نعوذبالله- از خود خداوند هم بالاتر میدانند، و تعصب زیادی نسبت به مسندنشینان از خودشان نشان میدهند. هرکتابی که نوشته میشود و هرتحقیقی که میشود این مسندنشینان را ممکن است قدری به هراس بیندازد اما مریدان را نه. آنها میگویند اینها همه تبلیغاتی است به نفع ما. مدرسی میگفت یکی از این مسندنشینان به مشکل قولنج مبتلا شده بود و برایش از هند و پاکستان روغنهای مفید فرستاده بودند و هرروز یکی دونفر دلاک برای مشت و مال گردن و شانه هایش میرفتند. در همان موقع که او روی تخت افتاده بود و از شدت درد و افسردگی ناله و فغان میکرد مریدانش میگفتند "مولا زیر بار گناه مردم را گرفته تا خدا آنها را ببخشد"!! "احمدی" نقل میکند که مدرسی میگفت باید این فضای اغراق گویی و غلوگرایی را سر و سامان داد. تا این مریدگرایی هست، مسند نشینی هم خواهد بود

نقشه عمل ملاجواد محرابی پس از مدرسی چاردهی

حالا بیائیم و کارنامه عمل این ملاجواد را بررسی کنیم. قبلاً کار مدرسی چاردهی این بود که درباره فرقه های درویشی مدرک و مستندات جمع کند که چطوری ذکر تعلیم میدهند و چطوری مراقبه میکنند و چطوری دیگجوش براه میندازند و چطور نقش قلبی میکشند و چطور نَفَس را با ذکر انفسی بکار میگیرند و از این قبیل مطالب و به خیال خودش در و پنجره دکان ِ خالی ِمسندنشینان ِفرقه های درویشی را باز میکرد تا به مردم نشان بدهد که بیخود و بیجهت شیفته مرام درویشی نشوند و تصور نکنند که آر دست فرقه گردانان چیزی هست. اما ملاجواد محرابی خطش را عوض کرد. نوشتن کتابهایی از قبیل حسن بصری و درکوی صوفیان و "مشرق معنوی" و راه اندازی وبلاگهای مختلف و نوشتن مقاله هایی در رد تصوف و فرقه گرایی عقیدتی زیر اسم مکتب درویشی و انتشار زنجیره ای آنها در روزنامه های کثیرالانتشار رسمی ... ؛ تنها مخالفت با فرقه های درویشی نبود، بلکه حمله به ریشه تصوف بود
حرف و صحبتهای آن وقتها با مدرسی چاردهی بود که ملاجواد محرابی را به این حال و هوا انداخت که چکار باید کرد که مسند از مسند نشینان گرفته شود و مردم به مسجد و حوزه عادت کنند. خوب مسند درویشی همان خانقاه یا حسینیه یا درگاه یا هر جایی است که مردم داخلش جمع میشوند و نماز میخوانند و نیایش میکنند و یاعلی دم میگیرند و هوحق میکشند و عربده میزنند و مثنوی میخوانند
ملاجواد محرابی ریشه این کارها را که بخشی از مکتب تصوف است گرفت و رفت تا حسن بصری و معروف کرخی. از جمله با امضای نیما سینا در وبلاگ زیرخرقه درمطلبی به تاریخ سه شنبه هفدهم اردیبهشت نوشته است

فتاوی اخذ شده از مراجع عظام در کتابهای حسن بصری- تالیف آقای مهدی عمادی – و معروف کرخی ناموس تصوف و خرقه صوفیان تالیف آقای وعیدی, اصل تصوف را که خرقه و اتصال به حسن بصری و معروف کرخی است باطل اعلام می کند

ملاجواد محرابی در پی نوشتن این لاطائلات گفت این کارها نشانی از تشیع و ولایت و امامت درونش نیست و اساسش نامعلوم است و اصلاً حسینیه یا خانقاه یا هرمکانی که در کنار مساجد ساخته شده یک بدعت غیر اسلامی است که اسمش را طریقت گذاشته اند و الان در کشور ایران که مملکت امام زمان عج است و مذهب رسمی آن شیعه اثنا عشری است جایی برای این بدعت ها نباید باشد. ملاجوادمحرابی نظرش – که در وبلاگ خرقه نوشته بود- این بود که هرکسی به عنوان درویش یا هر اقلیت مسلمان میتواند در ایران باشد، اما تبلیغ نمیتواند بکند و ساختن حسینیه آن هم وسط شهر قم و در خیابان و بلوار ارم که به حرم حضرت معصومه ع میرسد کاری جز تبلیغ نیست و سبب انحراف جوانها میشود
این نظر ملاجواد محرابی را چندنفر از مراجع قم هم تایید کردند وبه نفع همین نظر فتوا دادند. این مطالب همه در کتابهای مختلف زیر نظارت و با همکاری "گردان هادیون" و زیر پوشش اسمهای مستعار مختلف نوشته شده- و همین امروز هم بطور رایگان در نمایشگاه کتاب تهران قابل دسترسی است!! در سایت خرقه در این باره نوشته شده
www.kherghe.blogfa.com
تهيه کتابهاي نقد تصوف
دوستاني که تمايل دارند کتابهاي نقد تصوف را تهيه فرمايند مي توانند به نمايشگاه بين المللي کتاب سالن نوزده غرفه ۳۳ مراجعه نمايند.. اسامي تعدادي از کتب جديد ارائه شده در نمايشگاه
۱-رويشگاه تصوف
۲-فرقه اويسيه
۳-نگرشي ديگر بر تصوف
۴فرقه صوفيان
۵-معروف کرخي ناموس تصوف
۶.سرچشمه هاي تصوف
ووو
در ضمن ساير کتب نقد تصوف مانند در کوي صوفيان نيز را مي توانيد در همين آدرس تهيه نماييد
نوشته شده توسط صابر قدسی در چهارشنبه هجدهم اردیبهشت 1387

همین مطلب در وبلاگ زیرخرقه هم نقل شده است

شنبه دهم اردیبهشت 1387 18:8
خبر مهم
جهت دوستداران عرفان و محققان تصوف شناس
******************
دوستان محبت کردند, مارا خبردادند ,تازه های تحقیقات بی سابقه محقق معاصر پیرامون تصوف برای اولین بار در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران از تاریخ 12 اردیبهشت در مصلای تهران سالن شبستان, راهرو 19 غرفه 33 ارائه داده شده است
.
نوشته شده توسط نیما سینا

محتوای کتابهای ضد تصوف


ملاجوادمحرابی و همفکرهایش با این همه نام مستعار و قلابی در این کتابها میخواهند بگویند تصوف از بیخ و اساس یک ایدئولوژی ضد تشیع است که به عنوان یک شاخه انحرافی از عترت جداشده. در این کتابها شرح داده میشود که پس از ماجرای غدیر خم، اهل تسنن در سقیفه بنی ساعده اجتماع کرده و کودتایی را علیه وصایت پیغمبر ترتیب دادند. اما یک گروه دیگر هم این وسط بوجود آمد که نه سنی بود و نه شیعه. اینها پیروان حسن بصری بودند که اصل ولایت را قبول کردند و علی را هم قبول کردند اما آن را منحصر به دوازده ائمه شیعه نداستند وتوقیفی نشمردند.
حدود چهارسال قبل بود که ملاجوادمحرابی این نظریه را با زحمت و مرارت و با همکاری یک عده از طلاب ضدتصوف و تندرو و با تایید نظر برخی مراجع قم تدوین و منتشر کرد. بعد از تدوین این نظریه مواردی را به عنوان نقاط ابهام در کار رشته های درویشی برروی کاغذ استفتا نوشته و این کاغذ را برای مراجع مختلف فرستاد. مثلاً یک کاغذ استفتا در مورد عشریه تهیه کرد و آن را برای پنجاه مرجع صاحب رساله فرستاد و سپس نظر آنها را یکجا در کتاب درکوی صوفیان انتشار داد. این یک قدم عملی بود که سابقه نداشت. بعد سایر قدم ها را هم گام به گام روبه جلو برداشت
این مطلبی است که گاه و بیگاه ملاجواد محرابی در وبلاگ خرقه و وبلاگ زیرِ خرقه به آن اشاره
میکند مثلاً

برای نمونه مساله دریافت و پرداخت عشریه بهترین دلیل ما است.زیرا مراجع تقلید, عشریه را بدعت دانسته, مکفی از خمس نمی دانند;در کوی صوفیان ملاحظه شود
نوشته شده توسط نیما سینا - سه شنبه هفدهم اردیبهشت 1387 18:1

قدم دوم این بود که نظر مراجع را درمورد فرقه های صوفیه جویا شود. آنها هم بعضاَ نظرهای خودشان را دادند که باز در کوی صوفیان منتشر شده. اما بدون اسم. بعدها همان نظرها برعلیه فرقه های درویشی همراه با اسم مراجعی که نظرپردازی کرده بودند هم انتشار پیدا کرد. با این گامهای طراحی شده، برخی از مراجع مخالف فرقه های درویشی یا مراجع مخالف اصل و اساس تصوف با فعالیتهای ملاجواد محرابی هماهنگ شدند
قدم سوم هم آن بود که ملاجواد این کتابها و نوشته ها و فتواها را به دست بگیرد و در حوزه ها از این حجره به آن حجره برود و با یکایک طلبه ها سر بحث و مناظره را باز کند و یک موج قوی در داخل حوزه ها بخصوص در قم برعلیه تصوف بطور عام و با فرقه های درویشی بطور مشخص به راه بیندازد. "گردان هادیون" حاصل این فعالیتهاست. اشخاص وابسته به "گردان هادیون" غالباً طلبه های جوان و تندرو هستند که تحت تاثیر تبلیغات ملاجوادمحرابی قرار گرفتند و عِرق ِتعصبشان برعلیه درویشها جنبید و رگ گردنهایشان ورم کرد. این جماعت یقین کرده بودند که مراجع هم با تصوف و هم با فرقه های درویشی مخالفت کامل دارند و کارهایی از قبیل عشریه گرفتن و حسینیه ساختن و غیره خلاف وحدت عالم تشیع و یک بدعت مردود در عالم اسلام است
وقتی این موج در داخل حوزه ها براه افتاد، ملاجواد محرابی وارد مراحل اجرایی برچیدن بساط درویشی از ایران شد که مرحله اول آن مصادره حسینیه قم بود. این حسینیه قم متعلق به رشتهء گنابادیها بود و به این ترتیب اگرچه ملاجواد محرابی - مثل معلم و پیشکسوت خودش مدرسی چاردهی- از اساس، فرقی بین رشته های مختلف درویشی نمیدید و خواهان قلع و قمع همه آنها بود، اما قرعه کار به نام درویشهای گنابادی اصابت کرد. اینها رفتند سراغ یکی از مراجع قم و از ایشان اجازه مصادره حسینیه گنابادی ها را گرفتند. این مرجع گفت فعلاً خود شما این کار را نکنید و من از مقامات دولتی برای این کار حمایت خواهم گرفت. این ماجرا به درازا کشید تا این که استاندار قم عوض شد و مقدمات دیگری هم چیده شد. اما بازهم مقامات دولتی بهانه ای در دست نداشتند که به نام قانون به درویشها تعرضی کنند. بالاخره یک روز مرجع مزبور با خشم به مقامات دولتی و مسئولان شورای تامین استان قم گفت اگر شما نمیتوانید کاری بکنید مطلب را روشن کنید تا من خودم به طلبه ها بگویم بروند و کاررا تمام کنند. و بالاخره همینطور هم شد که ماجرایش را همه دنیا خواندند و شنیدند. یعنی اول ملایی به نام شهشهانی در وسط ماه محرم و در چّله زمستان یک چهارپایه گذاشت وسط بلوار ارم و برعلیه درویشی و درویشهای گنابادی از شیخ و مریدشان یک سخن پراکنی تحریک آمیز کرد بعد هم کار به درگیری و زیرورو کردن حسینیه کشید. بعد هم درجای ویران شده حسینیه، که دیگر حالا با بولدوزرهای شهرداری قم صاف شده بود یک چادر افشاگری زدند و یکی دوهزار تا شیشه مشروبات خالی الکلی و منقل و وافور آوردند و گفتند که این وسایل را در حسینیه پیدا کرده اند. بعد بچه های مدرسه را قطار کردند و از سراسر قم به آنجا آوردند تا در نمایشگاه ضددرویشی شرکت کنند. کثافتکاریهای ناهنجاری که بطور مسلمّ آبرو ریزی بزرگی برای سرتاسر حوزه علمیه قم و برخی از آقایان فتوا دهنده به پا کرد که مسئول همه این آبروریزیها همین ملاجواد محرابی بود
یکسال بعد ملاجواد محرابی، گردان هادیون را مامور لشگرکشی به بروجرد کرد که حاصل آن را هم همه دیدند و شنیدند و خواندند

موفقیت در کودتای ننگین

به این ترتیب ملاجواد محرابی در طرح نقشه کودتای مخملین و اجرای آن موفق شد. موفق شد که یک حرکتی را برعلیه فرقه های درویشی و برعلیه اساس مکتب درویشی سروسامان بدهد و عداه ای از مراجع و گروهی از طلاب را با خود همراه کند و دستگاه های دولتی را زیرفشار فرار دهد و حتی وادار به عقب نشینی نماید. اما بالاخره یک هرجی و مرج هم به راه افتاد که صدای همه درآمد. حتی وزیرکشور و علاء الدین بروجردی هم پایشان به میان کشیده شد. حجت الاسلام کروبی نامه ای نوشت و فعالیتهای هرج و مرج برانگیز را به سوابق کمونیستی گردانندگان و محرکان این بلواها نسبت داد. وقتی مقامات مسئول به نامه او پاسخ دادند و خواستند گناه را به گردن درویشها بیندازند ؛ حجت الاسلام کروبی گفت این وصله ها به درویشها نمیچسبد. به درویش میگویند بیخاصیت. اینها دنبال بلوا نیستند. اگر هم وصله کارخلافی میخواهید به آنها بچسبانید از راه قانون وارد شوید نه این که دست کمونیستها را باز بگذارید که نظام اسلامی را دچار بی آبرویی بکنند
این اخطاری بود برای ملاجواد محرابی که قدری آهسته تر عمل کند. اما ملاجواد محرابی حاضر نبود از خر شیطان پیاده شود. او با نامه پراکنی های مداوم به اسم جمعی از طلاب حوزه علمیه قم میخواست مقامات مسئول مملکتی را وادار به تصفیه همه ادارات و دفاتر از دراویش کند و چون با سکوت و مماشات انها روبرو شد، یک فدم فراتر برداشت و بسیاری از مقامات مسئول مملکتی- را که برگزیدگان رهبری هستند - به علت اهمال و تساهل نسبت به درویشها متهم به بی لیاقتی و بیعرضگی کرد. این قبیل کارهای او زیاده رویهایی بود که نشان میداد وی کاملا جو گرفته شده و خودش را فراموش کرده و این تصور برایش حاصل شده که سری میان سرهاست.

بی اعتبار شدن در اثر تندروی

این کار برایش گران تمام شد چون حمایت تام و تمام آقایان مراجع را از دست داد. از طرف دیگر اخطارهایی هم به علت تندرویهایش دریافت کرد. دلیلش هم آن است که اینجا دیگر جای ِ کلان سیاست نظام مطرح است. سیاست نظام تضعیف فرقه های انحرافی است، نه از میان برداشتن تصوف. این امری است که اگر ملاجواد محرابی یک قدری شعور داشت از همان ابتدای سفر دکترحدادعادل به استانبول و تقدیم تابلوی قالی مولانا به مقامات مملکتی ترکیه میفهمید. اما ملاجواد این حرفها به خرجش نمیرود. حتی وقتی دکتر حدادعادل به عنوان رئیس قوه مقننه نظام در مراسم بزرگداشت شمس در خوی شرکت کرد ملاجوادمحرابی با پررویی برای او خط و نشان کشید که ما دیگر شما را اصولگرا حساب نمیکنیم و از این اراجیف- مطلبی که روی وبلاگ خرقه گذاشت، اما به علت آبروریزی ناچار شد سه روز بعد بردارد-. به دنبال آن، ملاجوادمحرابی رفت و پای مراجع را وسط کشید و آنها هم بعضاً گفتند که براه اندازان سمینار شمس و مولانا باید از امام عصر عج خجالت بکشند. معذلک سیاست کلان نظام در حمایت از تصوف تعطیل نشد و حتی برخی از معممان مثل چجت الاسلام پرفسور سیدسلمان صفوی از ضعف سازماندهی آن کنگره شش روزه که چهارروز در تهران و دوروز در آذربایجان برگزار شده بود گله کرد و جنبه نمایشی آن را قویتر از جنبه علمی آن

–درمقایسه با بزرگداشت سال مولانا در استانبول و قونیه- دانست
امروز برخلاف تصور ملاجوادمحرابی انجمن پژوهشهای حکمت و فلسفه و دانشکده فلسفه به ریاست پرفسور اعوانی تمام قد به حمایت داخلی و کسب حمایت بین المللی از تصوف و عرفان اسلامی ایستاده است. نشریه های مختلفی مقالات متعددی را به تحلیل از صوفیان مسلمان اختصاص داده اند و ابَرَ سیاست ِ نظام هم این امر را نه تنها برمیتابد، بلکه بودجه های کلان برای آن اختصاص میدهد. محققانی امثال دکتر محمدلگهاوزن در سخنرانیهای خود در آسیای جنوب شرقی به این نکته اشاره کرده اند که علت انتشار اسلام در ممالکی نظیر مالزی و اندونزی گرز و شمشیر و جنگ و ستیز و فتوحات مسلحانه نبوده، بلکه اسلام از طریق تجّار متصوف به آن نواحی رفته و قلبها را تسخیر کرده و در آنجا پاگرفته است. کارنامه فرهنگی ایران اسلامی با آثار صوفیان و متصوفه درهم آمیخته و با نوشتن کتابهای سستی مانند "مشرق معنوی" ملاهایی با قدوقواره ملاجواد محرابی نمیتوانند میان عرفان اسلامی و تصوف تجزیه و تفکیک ایجاد کنند
الحال از گوشه و کنار زمزمه هایی به گوش میرسد که گروه جدیدی در وزارت اطلاعات سرگرم بازکردن فایل جدیدی در باره مساله تصوف و عرفان اسلامی است که براساس آن تلاش شود تا تصوف و عرفان از داخل ایران و با استفاده از فضاهای مجازی مثل اینترنت و ماهواره ها، ایرانیان خارج از ایران را زیر پوشش قرار دهد و در عین حال ایران دوستان و محققان و شرق شناسان را نیز متقاعد کند که روش نظام جمهوری اسلامی در قبال حمایت از تندگرایی تغییر یافته و لینت پیدا کرده است
سخنرانی اخیر دکتر محمدخاتمی را در چارچوب این رهنمود جدید نظام باید مورد ارزیابی قرار داد
http://www.radiofarda.com/Article/2008/05/07/o2_iran_parliament.html

درعین حال کلاه ِ " گردان هادیون" و ملاجواد محرابی پس ِمعرکه افتاده است. بودجه مورد استفاده آنان قطع شده و حالا آنها باید پس از خلع لباس بروند وقدری کویرهای بایر را بیل بزنند تا اگر کمی بارندگی شد دیمی به دست آورند. اما برعکس، گروه جدیدی که توسط وزارت اطلاعات به کار دعوت شده، ضمن تعلق به رشته های مختلف درویشی- بخصوص رشته گنابادی-، با گوشه ای از گردانندگان سابق و حاضر کلان سیاست نظام دست در دستند و با استفاده از بودجه هایی که اخیراً امید به تصویب آن دارند ، زمینه فراهم کردن فعالیتهایی را در خارج از مرزهای کشور تدارک میبینند. در این سیاست جدید نظر مراجع مختلف نیز تا اندازه ای تامین شده است. در صحبتهای خصوصی میان حدادعادل و محمدجوادلاریجانی نکته های عبرت آموزی در این خصوص قابل بررسی است

به هرحال تغییر کلان سیاست ِ نظام را در مورد تصوف نمیتوان حاکی از تغییر رفتار نظام نسبت به رشته های درویشی در ایران دانست. فعالیتهای جدید دستگاه های اطلاعاتی، حتی اگر به دست برخی از پیروان مکاتب درویشی انجام گیرد، در حقیقت هدفی جز تغییر چهره نظام را در سطح بین المللی دنبال نمیکند و خوش خیالی خواهد بود که تصور کنیم این قبیل طرحهای جدید از طریق فعالیتهای مجازی نظام، تثبیت رشته های درویشی را در داخل کشور مد نظر قرار داده است. مسلماً چنین امری جز ساده لوحی و خوش باوری چیزی نخواهد بود.این نکته ای است که آینده ای نه چندان دور به روشنی پاسخگوی آن است

بااین ترتیب در مطالب آینده، کجکول نه فقط همچنان پنبهء " گردان هادیون" و ملاجوادمحرابی را تالحظهء مقدّر ِ خلع لباس و نفی بلدش خواهد زد، بلکه همچنین به معرفی دست اندرکاران خط جدید مورد اشاره نیز خواهد پرداخت. اگرچه خوانندگان عزیز کجکول تاکنون چندان با آنها ناآشنا نبوده اند

No comments: