بوش از كدام گروه سياسي حمايت كرده ؟
سرمقاله كيهان حسين شريعتمداري
تعجب آور آن كه وقتي مردم مي شنوند رئيس جمهور آمريكا از جبهه موسوم به اصلاحات حمايت كرده است، كمترين تعجبي نمي كنند، انگار پاسخ سؤال خود را از قبل مي دانسته اند و پرسش دوباره براي اطمينان بيشتر بوده است و يا براي رفع اين دغدغه كه آيا علاوه بر مدعيان اصلاحات كه همواره مورد حمايت آمريكا بوده اند، گروه ديگري نيز به اين حلقه پيوسته است؟! روز شنبه 15ديماه86- 5 ژانويه 2008- جرج بوش رئيس جمهور آمريكا در آستانه سفر خاورميانه اي خود طي يك نطق راديويي ضمن تكرار اتهامات هميشگي آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران، بار ديگر و براي چندمين بار، حمايت خود از مدعيان اصلاحات در ايران را تكرار كرد و گفت «ما از اصلاح طلبان، از بيروت و بغداد گرفته تا تهران حمايت مي كنيم و در كنار همه آنها خواهيم ايستاد»! جرج بوش در نطق راديويي خود كه تازگي نداشت از سه جريان در ايران، لبنان و عراق به عنوان هم پيمانان آمريكا ياد كرده و بر حمايت خود از اين سه جريان تاكيد ورزيده بود. اصلاح طلبان در ايران، گروه 14مارس يعني طرفداران سينيوره در لبنان و مخالفان دولت قانوني نوري مالكي در عراق. گروه 14مارس در لبنان، وابستگي به اسرائيل و هم پيماني خود با آمريكا را انكار نمي كند و جريان مخالف دولت نوري مالكي در عراق نيز اين واقعيت برملا شده را تكذيب نكرده است كه از سوي آمريكا حمايت مي شود. بنابراين از دو جريان ياد شده انتظاري نبوده و نيست كه اظهارات بوش را نفي كرده و در مقابل آن موضع بگيرند، اما از جبهه اصلاحات انتظار ديگري بود. زيرا مدعيان اصلاحات در ايران اگرچه در بسياري از موارد، پا به پاي آمريكا حركت كرده اند و به گواهي اسناد موجود، زبان آمريكا را در كام و مواضع اين قدرت بيگانه را در گام داشته اند، ولي برخي از آنان- تاكيد مي شود كه فقط برخي از آنان- ننگ وابستگي به آمريكا را نمي پسندند و مخصوصاً سوابق آنها نشان مي دهد كه نمي توانند در نقش ستون پنجم دشمن ظاهر و حاضر شوند. از اين روي انتظار مي رفت بعد از اظهارات اخير جرج بوش، براي يك بار هم كه شده برآشوبند و اگر نمي توانند وابستگي طيفي از جبهه اصلاحات به آمريكا را نفي كنند، دستكم، پاي خود را از اين معركه- بخوانيد مهلكه- بيرون بكشند ولي از يك واكنش «حداقلي» نيز خودداري كردند و هنگامي كه رهبر معظم انقلاب، ماجراي اين حمايت شرم آور را با مردم در ميان گذاشت، برخي از مدعيان اصلاحات، كه انگار تازه از خواب بيدار شده اند و يا، بيشتر از اين تظاهر به خواب زدگي را مصلحت نمي دانند، لب به سخن گشودند و از حمايت جرج بوش بيزاري جستند! و البته، باز هم ماجراي چند ماه اخير تكرار شد يعني همانگونه كه طي چند ماه گذشته، افراطي ترين افراد و گروههاي جبهه اصلاحات از ضرورت اعتدال و طرد افراطيون سخن مي گفتند، اين دفعه نيز برخي از اعضاي اين جبهه كه اسناد و شواهد غيرقابل ترديدي از ارتباط آنان با سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا در دست است، عليه اظهارات بوش موضع گرفتند! و عقلاي جبهه اصلاحات -كه با كمال تاسف اندك و كم شمارند- انگار هنوز در خوابند و غافل از آن كه طيف وابسته جبهه اصلاحات براي آنان چه خوابي ديده اند! واكنش مدعيان اصلاحات عليه اظهارات بوش و اعتراض به حمايت آمريكا از اين جبهه، اگرچه گامي در خور تقدير و مورد انتظار است ولي هرگز كافي نيست و چنانچه مدعيان اصلاحات در يك اقدام دستجمعي و به طور يكپارچه عليه حمايت آمريكا از اين جبهه موضع بگيرند- كه هنوز نگرفته اند- باز هم نمي توان و نبايد ماجراي حمايت بوش از اصلاح طلبان را خاتمه يافته تلقي كرد، چرا كه حمايت پي درپي آمريكا از جبهه اصلاحات يك اشتباه لفظي! و يا موضع اتفاقي و تصادفي نيست بلكه اين حمايت دامنه دار از مواضع و عملكرد مدعيان اصلاحات ريشه مي گيرد و همخواني و همگامي طيف گسترده اي از اين جبهه با اهداف و مواضع آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران باعث شده است كه آمريكا و متحدانش از جبهه اصلاحات به عنوان يك جريان سياسي همسو با خود در داخل ايران ياد كنند و به آنان چشم اميد- بخوانيد طمع- داشته باشند، چيزي شبيه چشمداشتي كه به گروه 14مارس در لبنان دارند! مروري هرچند گذرا بر مواضع و عملكرد جبهه اصلاحات چه در دوران حاكميت 8 ساله آنان بر قوه اجرائيه و در اختيار داشتن اكثريت 4ساله مجلس ششم و چه در فاصله چند ساله بعد از تشكيل مجلس و دولت اصولگرا، به وضوح نشان مي دهد كه اين جبهه در بسياري از مواضع و عملكرد خود نه فقط با مواضع و عملكرد دشمنان بيروني همخوان بوده است بلكه در برخي از موارد متاسفانه نقشي شبيه ستون پنجم آمريكا در داخل كشور را بازي كرده است. كيهان طي 10سال گذشته بارها به همراهي آشكار جبهه اصلاحات با مواضع رسماً اعلام شده آمريكا پرداخته و اسناد غيرقابل ترديدي از اين همراهي و همگامي را منتشر كرده است كه اشاره به فهرست آن نيز به درازا مي كشد و از محدوده اين نوشته بيرون است ولي به عنوان مثال مي توان از برخي مواضع اخير گروههاي اين جبهه ياد كرد. چند هفته قبل در فاصله 3 روز بعد از انتشار گزارش 16نهاد اطلاعاتي آمريكا كه در آن به صلح آميزبودن فعاليت هسته اي ايران اعتراف شده و خشم توأم با رسوايي دار و دسته بوش را برانگيخته بود 333نفر از مدعيان اصلاحات با امضاي بيانيه اي خواستار تعليق غني سازي اورانيوم در ايران شده بودند- يعني دقيقاً همان خواسته غيرقانوني آمريكا و متحدانش در طول 3 سال چالش هسته اي با ايران- اين بيانيه قبل از انتشار در ايران، از سوي رسانه هاي غربي منتشر گرديده و با استقبال محافل آمريكايي و صهيونيستي روبرو شده بود.
اين بيانيه را بسياري از اعضاي مركزي حزب مشاركت، سازمان مجاهدين انقلاب و نمايندگان اصلاح طلب مجلس ششم امضاء كرده بودند و نام و امضاي شماري از اعضاي گروههاي ضدانقلاب تابلودار نيز پاي اين بيانيه ديده مي شود.
روز دوشنبه 19آذرماه 86- 10دسامبر2007- همزمان با آغاز عمليات تبليغات رواني رسانه ها و محافل آمريكايي عليه برگزاري سالم و آزاد انتخابات در ايران كه يك روال هميشگي و شناخته شده است، حزب مشاركت نيز با صدور بيانيه پاياني كنگره دهم اين حزب تمامي اتهامات آمريكا و محافل صهيونيستي عليه انتخابات مجلس هشتم را تقريبا بدون كم و كاست تكرار كرد. اتهاماتي نظير، فقدان دموكراسي در ايران، فرمايشي بودن انتخابات! عدم اطمينان نسبت به برگزاري سالم انتخابات مجلس هشتم، قيم مآبي نظام جمهوري اسلامي ايران و... بيانيه حزب مشاركت با استقبال رسانه هاي بيگانه روبرو شد و محافل خبري و سياسي آمريكا، انگليس و مخصوصا رژيم صهيونيستي بارها به مفاد آن استناد كردند.
دو هفته قبل، نهضت آزادي كه علي رغم تاكيد حضرت امام(ره) بر غيرقانوني بودن آن و با وجود سوابق سياه و شرم آوري كه در وابستگي به بيگانگان دارد، همواره به عنوان يكي از گروههاي ائتلافي جبهه موسوم به اصلاحات در كنار ساير گروههاي اين جبهه حضور داشته است با صدور بيانيه اي ضمن متهم كردن ايران اسلامي به استبداد، انتخابات نمايشي و دهها اتهام ديگر، خواستار حضور ناظران بين المللي براي تضمين آزادي و سلامت انتخابات شد، پيشنهادي كه اهانت آشكار به مردم ايران بود و تنها از ستون پنجم دشمن قابل انتظار است.
سردمداران جبهه موسوم به اصلاحات- بدون استثناء- در برابر اين اقدام هم پيمان خود سكوت كردند و تنها بعد از اعتراض تلويحي رهبر معظم انقلاب به اين اقدام- بدون ذكر نام نهضت آزادي- چند تن از مدعيان اصلاحات در مصاحبه هاي خود حركت نهضت آزادي را محكوم كردند! و... با توجه به همراهي و همخواني پيوسته مواضع و عملكرد مدعيان اصلاحات با مواضع و خواسته هاي اعلام شده آمريكا و متحدانش كه نمونه هاي فوق فقط اندكي از بسيارها آنهم طي چند هفته اخير است،
سؤال اين نيست كه چرا آمريكايي ها رسماً و آشكارا از جبهه اصلاحات حمايت مي كنند بلكه پرسش آن است كه چرا آمريكا و متحدانش نبايد از اين جبهه حمايت كنند؟!
جبهه اي كه- با عرض پوزش از برخي مدعيان اصلاحات- به عنوان ستون پنجم آمريكا در داخل كشور عمل مي كند و موضع مي گيرد و بالاخره حمايت جرج بوش از اصلاح طلبان لكه ننگي بر دامن اين جريان سياسي است كه با محكوم كردن شفاهي و يا كتبي اظهارات بوش از سوي برخي مدعيان اصلاحات پاك شدني نيست چرا كه اين حمايت اولاً؛ منحصر به اظهارات اخير رئيس جمهور آمريكا نبوده و سابقه اي به درازاي 10سال گذشته دارد. ثانياً؛ حمايت آمريكا از جبهه اصلاحات به دليل همراهي اين جبهه با مواضع آمريكا و متحدانش است. ثالثاً؛ روابط پنهان و نيمه پنهان برخي از دست اندركاران جبهه اصلاحات با سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا در حمايت بوش از اين جبهه بي تاثير نبوده و نيست و... بنابراين اگر مدعيان اصلاحات در ادعاي اخير خود صادق هستند كه از حمايت آمريكا عصباني شده اند! بايد در مواضع و عملكرد خود تجديدنظر كرده و از همراهي و همنوايي با آمريكا دست بردارند و در غير اينصورت چگونه مي توانند از يكسو زبان آمريكا را در كام و خواسته هاي بوش را بر گام هاي سياسي خويش داشته باشند و از سوي ديگر حمايت آمريكا از جبهه اصلاحات را محكوم كنند؟! روي سخن با برخي از افراد خوش سابقه جبهه اصلاحات است- كه البته اندك و كم شمارند- و نه همه دست اندركاران اين جبهه. .
No comments:
Post a Comment