جمهوری مداحان در دوپارگی نبرد قدرت
امروزه دعوای سختی ميان "حوزه مداحان" و "حوزه ملاها" بر سر قدرت به راه افتاده و هريک از آن دو ميکوشد با زدن برچسب خرافه گرائی به گروه رقيب گروه رقيب را از ميدان سياست دور کند. ميدان سياست کجاست؟
در ايران ِ "جمهوری اسلامی" ميدان ِ سياست، عرصهء عوامفريبی است. همان کلمه "پوپوليسم". کار کردن با عوام، مهارکردن و به دنبال کشيدن باورهای عوام، با تندکردن فتيلهء آتش باورهای عوامانه.
عوام هرچيزی را پسند نميکند. از علم گريزان است. به شعبده و سحر و کرامت و کارهای خارق العاده باور دارد. و شخص عوامفريب به اين موضوع وقوف کامل دارد. به اين دليل افسانه پردازی هايش بر قائل شدن قدرتهای غريبه و توانائی های فوق بشری برای امامزاده ها دور ميزند. بر اساس آمار در ايران هشت هزار مقبره امامزاده ثبت شده وجود دارد و دهها ميليون ايرانی "امامزاده پرست". خيلی ها هم به "مدفن" امامزاده های "از دنيا رفته" توجهی نميکنند، چون امامزاده های زنده خود را پيدا کرده ودنبالشان راه افتاده اند. خيلی از اين "امامزاده" های زنده عوامفريب هائی هستند که مدعی ارتباط با امام زمان اند يا خود را نماينده و نايب امام زمان معرفی ميکنند. همين پريروز آيت الله احمدخاتمی گفت کسانی که مدعی ارتباط و رويت امام زمان ميشوند با اصل مهدويت بازی ميکنند. اصل مهدويت امر مورد قبول همه مسلمانان است اما يک عده آن را برای خود دکان کرده اند. اين صحبتهای احمدخاتمی در نماز جمعه تهران بود. اما حجت الاسلام احمد خاتمی نگفت که چرا کار به اينجا رسيده که اصل مهدويت بازيچه عوام فريبان قرار گرفته است. مکتب خرافات در هرجای دنيا بر يک پايه ميگردد. در ايران "جمهوری اسلامی" مکتب خرافات بر پايه "امامزاده پرستی" دور ميزند. مکتب خرافات، مذهب عوام است. دين عوام ، خرافه پرستی است. عوام الناس خرافه پرستند و به خرافات علاقه دارند. مهم نيست به امامزاده مرده باور داشته باشی يا به امامزاده زنده... اصل مطلب باور داشتن به خرافه است... امامزاده زنده يامرده محملی برای باورهای خرافی است. عوام الناس در جمهوری اسلامی به اشخاص خرافه گستر علاقه زيادی نشان ميدهند و اشخاصی که به هردليل با اين عوام در ارتباط قرار ميگيرند مثل ملا و روضه خوان و مداح، بلافاصله روش کار خود را بر مبنای خواست عوام تنظيم ميکنند. يعنی وقتی می بينند که آنها طالب خرافه هستند خرافه های بيشتری را به مغز آنان تزريق ميکنند. اين يک دور باطل است. عوام الناس هم دنبال کسی ميفتد که خوراک خرافه بيشتری به مغزشان تزريق کند. فلان کس ميگويد برای حل مشکلاتت به فلان امامزاده برو و شمع روشن کن؛ ديگری ميگويد هرکسی نزد من "آقائی" را می شناسم که فقيه يا صوفی يا عارف يا فيسوف يا زاهد .. است و با امام زمان در ارتباط است و هرکس پيش او برود و از او حاجتی بخواهد، حاجتش برآورده ميشود. ردخور ندارد.
طرفداران آقای احمدی نژاد عوام الناس اند. او مردم را با بازی کردن با فرهنگ مهدويت و انتظار ظهور و فراهم ساختن زمينه های ظهور امام زمان فريب ميدهد و عوام الناس را دنبال خودش راه مي اندازد. ميگويند " اخلاق الملوک ملکوک الاخلاق". مداحان وقتی ميبينند که رئيس جمهور مکتبشان يک فرد خرافه گرا و خرافه گستر است به شيوه ايشان عمل ميکنند. بعد کار ملک و مملکت رونق ميگيرد.
تق کار آنجائی در می آيد که بين آقای رئيس جمهور و فلان رئيس شهرداری اختلاف بروز ميکند. اختلاف بر سر ليست انتخاباتی. آخر در "جمهوری اسلامی" نه فقط مقام رياست جمهوری، بلکه هر استاندار و فرماندار و شهردار و بخشداری يک مداح مخصوص به خود دارد که يک عده عوام را خوراک خرافه ميدهند. وقتی آقای " سردار"رئيس جمهور با آقای "سردار" قاليباف شهردار اختلاف منافع بر سر ليست انتخاباتی پيدا کنند، توپخانه مداحانشان عليه قلمرو قدرت يکديگر شليک ميکنند.
اينجاست که خطر دوپارگی از سطح رهبران به سطح توده ها انتقال پيدا ميکنند. دير نيست که طرفدارانشان قمه زنان و عربده کشان به شکم درانی يکديگر روی بياورند. برای جلوگيری از ظهور چنين آسيبی است که ناگهان از هر سو، صحبت از آسيب شناسی مهدويت ميشود. صحبت از آسيب شناسی عزاداری ميشود. صحبت از اين ميشود که نبايد اجازه داد که خرافه در لباس باورهای مذهبی رشد و غلبه کند.
خرافه گستران ميتوانند عوام را فريب دهند، اما چرا خودشان را فريب ميدهند؟
آيا جز آن است که گردانندگان صفحه عقيدتی نشرياتی مثل کيهان و جمهوری اسلامی که حالا بر عليه رشد خرافات در باورهای مذهبی يقه ميدرانند، با قلم ها زهرآگين خودشان ساليان دراز است به عوض کمک به پالايش فرهنگ تشيع از خرافات و اوهام، عوام الناس را به عنوان شيعه شناسی به شدت غرق در خرافات و اوهام کرده اند؟ آنها امروز شکست سياست چندين و چند ساله خودرا تجربه ميکنند. آن اهريمنی را که از شيشه خارج کردند امروز دامن خود آنان را چنگ ميزند. و اين مسلماً تمام ماجرا نيست.
جنگ قدرتی که آغاز شده بالا خواهد گرفت... تا کجا خواهد رفت؟
عوام الناس به خوراک خرافات نياز دارد. اما به خوراک و پوشاک هم نياز دارد. مملکتی که روی اقيانوس نفت غوطه ميخورد دارای دولتی عوامفريب و پوپوليست است که توان اداره اقتصادی کشور ندارد. تا به حال نيز مملکت را با شعارهای پوچ و تهی به اينجا رسانده. اما عوام الناس وقتی می بينند از اين همه شعار چيزی جزبدبختی و تهيدستی عايد آنها نشده و هنوز امام زمان سراز چاه جمکران بيرون نياورده که حاجات آنان را بدهد رو به راهی ديگر خواهند آورد. کدام راه؟
طلوع انفجار دور نيست.
در سخنرانی رهبر مملکت در يزد اين نکته به روشنی گفته شد که اگر اسم شرايط موجود را خطرناک نميتوان گذاشت، اما ترديدی نيست که کشور در وضعيت حاد و بحرانی است. خطر جنگ و حمله خارجی ايران را تهديد نميکند، اما ديگ خشم مردم به نقطه جوش رسيده و سوپاپ خرافاتش هم کاربرد خود را از دست داده است.
در ادامه اين تحليل مقالات زير را هم بخوانيد
روزنامه جمهوري اسلامي 16/10/1386 صفحه سرمقاله
محرم و رسالت روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم پنجشنبه اين هفته سال 1429 هجري قمري آغاز مي گردد و در ايران پرچم هاي سياه به نشانه فرا رسيدن دهه عاشورا بر هر كوي و برزن برافراشته مي شوند. محرم و صفر بهترين فرصت براي تبليغ اسلام ترويج آزادگي و آشنا شدن با اسلام ناب با تفسير برگرفته از خط سرخ آل محمد است . اين فرصت گرانبها آسان به دست نيامده است كه مجاز باشيم با قانع شدن به بهره برداري اندك از آن بگذريم و اين ميدان وسيع و پردامنه را به افراد كم مايه و سوداگر و فرصت طلب بسپاريم . والاترين اوليا خدا جان خود را در اين راه گذاشتند و جامع ترين دانشمندان اسلامي آستين همت بالا زدند و با قلم و زبان درس هاي نهضت عاشورا و فداكاري هاي شهداي كربلا را جاودانه كردند و نسل به نسل و سينه به سينه به ما منتقل كردند. و اينك اين ما هستيم كه در طلائي ترين فرصت تاريخ تنها كشوري كه به حاكميت مكتب آل محمد صلوات اليه عليهم اجمعين مفتخر است اين امانت گرانبها را در اختيار داريم و در برابر تاريخي ترين آزمايش الهي قرار داريم . نظام جمهوري اسلامي علاوه بر وظيفه مديريت كشور ايران و رسالت بزرگي كه در برابر امت اسلامي دارد براي پالايش دين از زنگارهائي كه در طول تاريخ به آن بسته شده است نيز وظيفه مند است . اگر به اين وظيفه بزرگ امروز عمل نشود قطعا فردا دير است و متاسفانه در طول نزديك به سه دهه كه از عمر نظام جمهوري اسلامي ميگذرد نه تنها اين نظام به اين وظيفه مهم عمل نكرده بلكه بي توجهي به آن موجب افزايش زنگارها و رسوبات شده و دين و مذهب بويژه عزاداري ها و ساير آئين هاي مذهبي به پالايش بيشتري نيازمند گرديده است . شايد يكي از اهداف دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي كه از صبح پيروزي اين انقلاب در برابر آن مشكل تراشي كردند و هنوز هم اين مشكل تراشي ها ادامه دارد اين بوده و هست كه مسئولان نظام را به اين امور مشغول كنند تا فرصتي براي پرداختن به وظايف ذاتي نظام براي آنها باقي نماند. يكي از خطرناكترين عوارض جدال هاي داخلي ميان نيروهاي انقلاب و نظام و جناح هاي سياسي نيز همين است . اينكه امروز وزن مجالس عزاداري كم شده و عليرغم بالا رفتن كميت از كيفيت آنها بشدت كاسته شده به دليل بي توجهي مفرط به اين مقوله بسيار مهم و حساس است . ظريفي ميگفت : قبلا مداحان مجالس مذهبي را براي خطبا آماده مي كردند و حالا برعكس شده و منبري ها مجالس براي مداحان آماده مي كنند! اينكه مداحان اكنون خط دهي مذهبي را برعهده گرفته اند و بسياري از مردم دين خود را از آنها ميگيرند به دليل همين بي توجهي هاي خطرناكي است كه در سالهاي بعد از انقلاب به كيفيت مقوله تبليغ دين و پالايش دين از انحرافات و كژي ها شده است . امروز كار به جائي رسيده كه بعضي مداحان به خود اجازه مي دهند در مقولات سياسي ـ اجتماعي نيز تعيين كننده باشند و خود را « قسيم الجنه والنار » بدانند. اين يك خطر بزرگ است كه محرم و صفر را تهديد مي كند و از اين رهگذر دين و انقلاب و نظام جمهوري اسلامي نيز تهديد مي شوند. در شرايطي كه نظام جمهوري اسلامي گرفتار مشكلات است و فرصت كافي براي توجه كردن به اين وظيفه ذاتي خود را ندارد روحانيت بايد به اين نظام كه يك نظام ديني است كمك نمايد. در قرن هاي گذشته وعظ و خطابه همطر از فقاهت و شايد بالاتر از آن بود و خطبا جامع همه علوم بودند و منبر شان والائي داشت . اين جايگاه ارجمند به تدريج اهميت خود را از دست داد و خطابه هاي علمي و موعظه هاي معنوي جاي خود را به داستان هاي سرگرم كننده و بي هدف دادند بطوري كه امروز هركس سرگرم كننده تر بگويد و بخواند جمعيت بيشتري جمع مي كند. در اين ميان هدف اصلي قيام امام حسين عليه السلام فراموش شده و اهداف و اغراض كوچك جاي آنها را گرفته است . اين يك تهديد جدي براي آينده است كه هرچه زودتر بايد با آن مقابله شود. حوزه هاي علميه براي خارج كردن مجالس مذهبي بويژه عزاداري ها از اين وضعيت غيرقابل تحمل و خطرناك وظيفه اي بزرگ برعهده دارند. بزرگان روحاني به شيوه قديم به منبر بروند و جا را براي تعزيه گردانان سوداگر تنگ كنند. تلاش عمده اي براي باز تعريف جايگاه واقعي وعظ و خطابه توسط حوزه هاي علميه و با حمايت مراجع معظم تقليد صورت بگيرد نهاد روحانيت و نظام جمهوري اسلامي براي نظارت بر مجالس مذهبي و پالايش آنها از انحرافات و خرافات همكاري جدي و مستمر داشته باشند و براي بالا بردن كيفيت و متناسب ساختن كميت با نياز واقعي جامعه برنامه ريزي عملي كنند. رسانه ملي نيز بايد با نظارت بيشتري با اين برنامه همكاري نمايد و قبل از هر چيز خود رسانه ملي تحت ضابطه مشخصي قرار گيرد تا امكانات اين دستگاه عظيم و اثرگذار تبليغي به ابزاري براي دامن زدن به انحرافات و خرافات تبديل نشود. همه كساني كه مخاطب اين رنجنامه هستند مي توانند اين هشدار را ناديده بگيرند ولي بايد به اين واقعيت نيز توجه نمايند كه در آنصورت هيچ پاسخي براي خدا كه وظيفه پاسداري از دين و پالايش دين از زنگارها و رسوبات را برعهده آنها گذاشته است نخواهند داشت .
روزنامه جمهوري اسلامي 16/10/1386 صفحه عقيدتي
در مسير مقابله با نفوذ جهل و خرافه در مراثي و عزاداري ها ـ 2 انتظام و تعامل نه انفصال و تغافل
در فرهنگ و معارف اسلامي نظم و ترتيب و سامان يابي و سازمان دهي از اهميت و نقش ارزنده اي برخوردار مي باشد و آثاري مي آفريند كه توسط آن حيات سالم و سازنده در همه ابعاد و جنبه ها تحقق مي يابد. نظم و سامان در هر كار وتلاش و مديريتي « حرف اول » است و « رفتارآغازين » و « عمل بنيادين » و با اين وصف هيچ انديشه و فكر و كلام و گفتار و كنش و عملكردي كه فاقد نظم و سامان باشد ارزش و اعتباري نخواهد داشت كه در بي نظمي و هرج و مرج و اغتشاش هيچ برنامه ريزي و فعاليت و مديريتي به مقصد و هدف نمي رسد. فرهنگ اسلامي براي نماياندن جايگاه و نقش و ارزشمندي انتظام در امور و سازماندهي برنامه ها و طرح ها به خلقت و آفرينش نظر مي گسترد و به وجود نظم شگرف در جهان هستي استناد مي جويد كه تعميم آن در همه عرصه ها و صحنه هاي حيات ضرورت مي يابد . (1 ) همچنين فرهنگ اسلامي براي نشان دادن اهميت و نقش كلان و محوري نظم و سامان به ركن بزرگ « امامت و رهبري » در اسلام اشاره مي كند و فلسفه وجودي آن را انتظام بخشيدن به امور امت اسلامي معرفي مي نمايد . (2 ) « نظارت كامل » بر همه امور درتمام صحنه هاي فعاليت هاي گوناگون كه از ضروريات بزرگ محسوب مي شود از جلوه هاي بارز انتظام و ساماندهي در كارها به شمار مي رود كه فرهنگ اسلامي بر اين اصل نيز در همه امور تاكيد و توصيه فراوان دارد . (3 ) يكي از مشكلات موجود كه بايد براي غلبه بر جهل و جمود و خرافه به رفع آن اهتمام ورزيد فقدان انتظام و ساماندهي در عزاداري ها و محافل و دستجات سوگواري است . در گذشته و هم امروز هيچ مديريتي براي نظم دهي و در پي آن تعامل صحيح و همه جانبه با پايگاه ها و افراد و گروه هاي مرثيه سرا و نظارت دقيق با افكار و عملكردهاي آنان وجود نداشته و ندارد و اين يكي از ضعف هاي بزرگ و زمينه ساز رشد و ترويج مطالب موهوم و خلاف واقع به شمار مي رود. جاي تاسف شديد است كه نه تنها مديريت كارآمد و حاضر و ناظري براي تحقق اصل ضروري « انتظام و تعامل » در مراثي و سوگواري به منظور نظم و سامان گرفتن و به بيراهه نرفتن محافل و مجالس عزاداري وجود نداشته است كه در نقطه مقابل « انفعال و تغافل » حضور داشته و اين نقص و كاستي بزرگ باعث پيشرفت ويروس خرافه و جهل در پيكره مراثي و مدايح گشته است ! « انفعال » يعني تاثيرپذيري از يك فكر و فعل و رفتار و جريان و اين نوع تاثيرپذيري نه به شكل يك امر مثبت و سازنده كه به صورت امري منفي و مخرب محقق ميگردد زيرا شخص منفعل گرفتار شرم و آزرم مذموم و ناپسند وغيرضروري مي باشد و در عين حال كه فكر و فعل و رفتاري را ناصحيح مي داند و نمي خواهد بپذيرد به دليل شرم و خجلت ناشي از انفعال مي پذيرد و در برابر آن سكوت مي كند و بر آثارو نتايج نامناسب و مخربش ديده فرو مي خواباند! طبيعي است كه اين نوع شرم و آزرم مورد توجه و توصيه تعاليم اسلام نمي باشد و از نوع شرم مذموم و ناپسند به شمار مي رود نه از نوع شرم ممدوح و پسنديده كه يكي از فضايل بزرگ اخلاقي محسوب مي شود. وجود مشكل رنج آور « انفعال » موجب مي گردد كه افراد و گروه ها ـ چه وعاظ و روضه خوانان چه مداحان و مرثيه سرايان و چه مردم آگاه به حق و باطل در مراثي و مدايح ـ بامشاهده هر دروغ و خرافه در مرثيه و روضه اي كه توسط كسي خوانده مي شود به جاي تذكر و موعظه و نهي از منكر به « انفعال » گرفتار گردند يعني به تاثير پذيري ناخواسته و ناشي از شرم و آزرم مذموم بيفتند و بر خطا و خرافه ديده فرو خوابانند و بر زبان قفل سكوت زنند!. در مواجهه با مراثي و مدايح و عزاداري ها و در كنار مشكل بزرگ انفعال با مشكل و رنج ديگري به نام « تغافل » روبرو هستيم . تغافل كه از پي آمدهاي سريع انفعال محسوب مي شود يعني خود را به غفلت و بي خبري زدن به گونه اي كه گويي جهلي تحقق نيافته و خرافه اي به وجود نيامده و تحريفي به مجالس عزاداري حضرت امام حسين (ع ) راه نيافته است ! تغافل در مسائل « فردي » و در مواجهه با خطا و نقص و گناهي كه انسان در كسي ـ از دوستان و نزديكان و همكاران و ساير افراد ـ مشاهده مي كند امري ممدوح و پسنديده است و آموزه هاي ديني بر آن تصريح دارند وآن را موجب اصلاح خاطيان مي دانند (4 ) تغافل در مسائل اجتماعي و فرهنگي و سياسي كه با سرنوشت جامعه و كشور پيوند مي خورد بسيار خطرناك مي باشد و بايد با آن مقابله شود و از آفات و آسيب هاي آن جلوگيري به عمل آيد. در صورت مشاهده جهل و خرافات درمراسم عزاداري حضرت امام حسين (ع ) چنانچه تغافل ـ يعني خود را به غفلت و بي خبري زدن ـ صورت گيرد به نشر و ترويج خرافه و موهوم شدت مي دهد و هر چه مي گذرد تحريف و دروغ و جهل و جمود در جلوه و نمودهاي مختلف شيوع مي يابد و در نهايت همه حقايق واژگونه مي گردند و آنچه باقي مي ماند با اصل رخدادها و فضايل نهفته در نهضت مقدس عاشورا در تضاد و تعارض كامل قرار مي گيرد. اين نوع تغافل همان امر خطرناكي است كه در فرهنگ ومعارف اسلامي موجب ضلالت و گمراهي (5 ) و عامل شقاوت (6 ) و زيانبارترين دشمنان (7 ) معرفي شده است . از تحسر و تاسف هاي بزرگ و دردناك اين است كه عمل ناشايست و زيانمند « انفعال » و « تغافل » در موارد متعددي توسط برخي از وعاظ و روضه خوانان ملبس به لباس روحانيت صورت مي گيرد. اينان با مشاهده تحريف و خرافه و دروغ در مراثي و مداحي كه توسط مرثيه سرايان و مداحان ناآگاه و فاقد تعهد و مسئوليت صورت مي گيرد از موعظه و تذكر و نهي از منكر امتناع مي ورزد و به حالت انفعال مي افتند و به دنبال آن خود را به تغافل مي زنند و به سهولت از كنار يك انحراف بزرگ عبور مي كنند! اين دسته از وعاظ به دليل عمل نكردن به وظايف و مسئوليت هاي ديني و تبليغي خود موجب رشد فزاينده تحريف و خرافه در مدايح و مراثي مي گردند و تلاش و فعاليت آگاهانه و متعهدانه آن دسته از علما وعاظ دلسوخته و درد آشنا را كه به شدت در حال مبارزه با نفوذ خرافات و موهومات در مراثي و عزاداري ها مي باشند سخت و مشكل مي سازند و از تاثيرات و نتايج مثبت و سازنده كوشش هاي آنان جلوگيري مي كنند. زيرا بر اساس اصل « الانسان حريص علي مامنع » در سطح جامعه و كشور حال و وضعيت بسياري از مردم را اينگونه مي بينيم و مي يابيم كه نسبت به آنچه از جهل و خرافه و هر فعل و رفتار ديگري كه منع مي شوند حريص تر مي گردند و در انجام آن ها شتاب و سرعت مي گيرند! در چنين حالتي است كه عالمان و واعظان سخت كوش هر چه بيشتر در مسير مقابله با تحريفات و خرافات حركت نمايند كمتر به نتيجه و هدف مي رسند و اگر چه برشناخت و آگاهي هاي عمومي نسبت به حقايق و واقعيت هاي نهفته در تاريخ نهضت عاشورا مي افزايند لكن اين بينش آفريني در مقايسه با گسترش تحريف و بدعت و جهل وجمود در جامعه توسط افراد و گروه هاي شياد و نفع طلب و عافيت جو اندك مي باشد و اين واقعيت تلخي است كه بايد پذيرفت و باور كرد و براي رفع آن چاره انديشي نمود. آن دسته از وعاظ و روضه خوان هايي كه در مواجهه با مراثي و روضه هاي آميخته به تحريف و خرافه به حالت انفعال مي افتند و به تغافل مي گرايند به مرور زمان و در اثر استمرار اين حالت نكوهيده و ناپسند به درد و مصيبت بزرگ ديگري مبتلا مي شوند كه « عوام زدگي » نام دارد! اين عوام زدگي داراي بستر خاص و مراحل ويژه اي مي باشد. مرحله اول نفوذ جهل و خرافه توسط مرثيه سرايان و مداحان ناآگاه و فاقد مسئوليت در ميان مردم جامعه است . مرحله دوم انفعال و تغافل برخي از وعاظ و مداحاني است كه مي توانستند به مقابله با مرثيه ها و روضه هاي آميخته با تحريف و خرافه بپردازند و چنين نكردند. مرحله سوم آلوده شدن « عوام » به بيماري مسرعي خرافه گرايي مي باشد كه به شدت در جامعه و در ميان اقشار مختلف مردم ناآگاه شيوع مي يابد. مرحله چهارم گرايش برخي از وعاظ و روحانيون به عوام و توجه به پسند و خوشايند آنان و عمل به خواسته هايشان در ارائه مطالب و روضه ها و عزاداري هايي است كه به تحريفات و خرافات ممزوج گرديده اند و اين آخرين مرحله تكوين عارضه و بيماري خطرناك « عوام زدگي » مي باشد. در نقطه مقابل اين گروه از وعاظ و مداحان و مرثيه سرايان مبتلا به عوام زدگي كه همواره به پسند و خوشايند عوام الناس نظر دارند و براساس افكار ناصحيح و سلايق باطل و رفتار و اعمال آلوده به جهل و خرافه آنان عمل مي كنند وعاظ و مداحان آگاه و مسئول و كاردان و شجاع قرار دارند كه به نشر صحيح مراثي و مدايح و عزاداري ها اهتمام مي ورزند و در مسير تقابل با كاستي ها و ناراستي ها و تحريفات و خرافات نفوذ يافته در محافل و مراسم سوگواري امام حسين (ع ) حركت مي كنند. ما به شدت معتقديم كه بايد مراثي و مدايح و محافل و مراسم عزاداري امام حسين (ع ) به « انتظام و تعامل » برسد و همه امور فكري و عملي آن با ايجاد نظم و سامان دقيق و تعامل مستمر و موثر با عوامل و عناصر دست اندركار تحت كنترل و نظارت درآيد و هرگونه « انفعال و تغافل » در مواجهه با اين موضوع حساس و حياتي رها گردد. اين هدف با نصيحت و توصيه هاي فاقد پشتوانه تحقق نمي يابد بلكه بايد به سرعت از سطح انديشي ها و ظاهرگرايي ها عبور نمود و به عمل دقيق و كامل و همه جانبه پرداخت . پيشنهاد مي كنيم سازمان و تشكيلاتي منسجم با درون مايه اي از دانش و فهم و اطلاعات وسيع از تاريخ اسلام و منابع معتبر وقايع و رخدادهايي كه مي توان مراثي و مدايح و روضه هاي صحيح را از آنها استخراج كرد و تنظيم و آماده بهره وري نمود تشكيل گردد. اين سازمان علاوه بر داشتن طرح و برنامه براي كنكاش و بررسي به منظور دست يابي به متون معتبر و تدوين و آماده سازي آثار متقن و روشن و مطابق با واقع بايد از قدرت و توانايي لازم براي آسيب شناسي مدايح و مراثي برخوردار باشد و به اين مشكل و معضل نگاهي همه جانبه بگسترد و هيچ درنگ و غفلت و مسامحه اي را جايز و روا نداند. مشخصه سوم اين سازمان تعامل نزديك با مراكز و محافل مختلف به منظور تحقق اصل « كنترل » و « نظارت » بر برنامه ها و تلاش هاي فكري و عملي آنها مي باشد كه تا اين امر از نزديك و با دقت و مراقبت و نظارت صورت نپذيرد به سختي مي توان پذيرفت كه كاوش ها و مطالعات علمي و طرح و برنامه ريزي هاي انجام يافته در اين موضوع به نتيجه و بازدهي لازم برسد. ترديدي وجود ندارد كه اين پيشنهاد در صورت تحقق كامل و جامع و نه به شكل برخي از اموري كه آغازي مفيد داشته اند و در ميانه راه رها شده اند و يا تقويت و حمايت مستمر نشده اند و در نهايت بودجه اي صرف گرديده و بذرهايي افشانده شده و هيچ حاصل و ثمري به دست نيامده است مي تواند در رفع اين مشكل و مانع بزرگي كه بر سر راه ترويج نهضت سترگ و تاريخي عاشورا ايجاد شده است موثر گردد. پاورقي : 1 ـ نهج البلاغه خطبه 91 2 ـ همان مدرك حكمت 252 3 ـ همان مدرك نامه 53 4 ـ در رهنمودي از امير مومنان حضرت علي (ع ) آمده است : « هيچ بردباري و حلمي همچون تغافل نيست » اين كلام گهربار به مواجهه انسان كريم و بزرگوار با شخص خاطي و گناهكار نظر دارد كه با مشاهده نقص و كاستي و معصيت در گفتار و رفتار او خويشتن را به غفلت و بي خبري مي زند و بردباري و شكيبايي مي ورزد تا به اين وسيله زمينه و فرصتي فراهم آيد براي رفع خطا و گناه . اين روش موجب مي گردد تا خاطيان در خلوت دل بنشينند و به خودكاوي بپردازند و پس از پذيرش ضعف و كاستي به تهذيب نفس و پالايش درون اهتمام ورزند. بديهي است كه اين تغافل و حلم و بردباري به طور مطلق و هميشه ممدوح و پسنديده نيست و چنانچه تداوم و استمرار آن بر گناه خاطيان بيفزايد ترك آن لازم است و بايد روش توصيه شده ديگري اتخاذ گردد همان گونه كه در متن معارف اسلامي آمده است كه اگر حلم و مدارا و شكيبايي انسان مجرم و خاطي اصلاح نكرد و از كژي و ناراستي باز نداشت مجازات مناسب و به موقع او را اصلاح خواهد كرد و از خطا و گناه بازخواهد داشت . بنابراين بايد دقت كرد كه اولا تغافل در مواجهه با خطاها و گناهان فردي در مقايسه با معاصي و مفاسد اجتماعي كه امنيت جامعه را تهديد مي كنند و بايد به مقابله سريع و صريح با آنها پرداخت داراي موضوع و حوزه اي مجزا مي باشد. ثانيا همان تغافل فردي نيز داراي حد و مرز مشخص است و مطلق و هميشگي نيست و در صورت فقدان اثر و تكرار خطا و گناه بايد ترك شود و روش ديگري اتخاذ گردد. 5 ـ غررالحكم ترجمه و تنظيم موضوعي به كوشش سيدهاشم رسولي محلاتي دفتر نشر فرهنگ اسلامي ج 2 ص 257 6 ـ همان مدرك ص 256 7 ـ همان مدرك ص 257 در نقطه مقابل گروه وعاظ و مداحان و مرثيه سرايان مبتلا به « عوام زدگي » كه همواره به پسند و خوشايند عوام الناس نظر دارند و براساس افكار ناصحيح و سلايق باطل و رفتار و اعمال آلوده به جهل و خرافه آنان عمل مي كنند وعاظ و مداحان آگاه و مسئول و كاردان و شجاع قرار دارند كه به نشر صحيح مراثي و مدايح اهتمام مي ورزند و در مسير تقابل با كاستي ها و ناراستي ها و تحريفات و خرافات نفوذ يافته در محافل و مراسم سوگواري حركت مي كنند. پيشنهاد مي كنيم سازمان و تشكيلاتي منسجم با درون مايه اي از دانش و فهم و اطلاعات وسيع از تاريخ اسلام و منابع معتبر وقايع و رخدادهايي كه مي توان مراثي و مدايح و روضه هاي صحيح را از آنها استخراج كرد و تنظيم و آماده بهره وري نمود تشكيل گردد. اين سازمان علاوه بر داشتن طرح و برنامه براي كنكاش و تحقيق علمي بايد از قدرت و توانايي لازم براي آسيب شناسي مدايح و مراثي برخوردار باشد. مشخصه سوم اين سازمان تعامل نزديك با مراكز و محافل مختلف به منظور تحقق اصل « كنترل » و « نظارت » بر برنامه ها و تلاش هاي فكري و عملي آنها مي باشد. وجود مشكل رنج آور « انفعال » موجب مي گردد كه افراد و گروه ها ـ چه وعاظ و روضه خوانان چه مداحان و مرثيه سرايان و چه مردم آگاه به حق و باطل در مراثي و مدايح ـ با مشاهده دروغ و خرافه در مرثيه و روضه اي كه توسط كسي خوانده مي شود به جاي تذكر و نهي از منكر به تاثيرپذيري ناخواسته و ناشي از شرم و آزرم مذموم بيفتند و بر خطا و خرافه ديده فرو خوابانند و بر زبان قفل سكوت زنند! نظم و سامان در هر كار و تلاش و مديريتي « حرف اول » است و « رفتار آغازين » و « عمل بنيادين » و با اين وصف هيچ فكر و كلام و كنشي كه فاقد نظم و سامان باشد ارزش و اعتباري نخواهد داشت كه در بي نظمي و هرج ومرج و اغتشاش هيچ برنامه ريزي و فعاليت و مديريتي به مقصد و هدف نمي رسد.
در ايران ِ "جمهوری اسلامی" ميدان ِ سياست، عرصهء عوامفريبی است. همان کلمه "پوپوليسم". کار کردن با عوام، مهارکردن و به دنبال کشيدن باورهای عوام، با تندکردن فتيلهء آتش باورهای عوامانه.
عوام هرچيزی را پسند نميکند. از علم گريزان است. به شعبده و سحر و کرامت و کارهای خارق العاده باور دارد. و شخص عوامفريب به اين موضوع وقوف کامل دارد. به اين دليل افسانه پردازی هايش بر قائل شدن قدرتهای غريبه و توانائی های فوق بشری برای امامزاده ها دور ميزند. بر اساس آمار در ايران هشت هزار مقبره امامزاده ثبت شده وجود دارد و دهها ميليون ايرانی "امامزاده پرست". خيلی ها هم به "مدفن" امامزاده های "از دنيا رفته" توجهی نميکنند، چون امامزاده های زنده خود را پيدا کرده ودنبالشان راه افتاده اند. خيلی از اين "امامزاده" های زنده عوامفريب هائی هستند که مدعی ارتباط با امام زمان اند يا خود را نماينده و نايب امام زمان معرفی ميکنند. همين پريروز آيت الله احمدخاتمی گفت کسانی که مدعی ارتباط و رويت امام زمان ميشوند با اصل مهدويت بازی ميکنند. اصل مهدويت امر مورد قبول همه مسلمانان است اما يک عده آن را برای خود دکان کرده اند. اين صحبتهای احمدخاتمی در نماز جمعه تهران بود. اما حجت الاسلام احمد خاتمی نگفت که چرا کار به اينجا رسيده که اصل مهدويت بازيچه عوام فريبان قرار گرفته است. مکتب خرافات در هرجای دنيا بر يک پايه ميگردد. در ايران "جمهوری اسلامی" مکتب خرافات بر پايه "امامزاده پرستی" دور ميزند. مکتب خرافات، مذهب عوام است. دين عوام ، خرافه پرستی است. عوام الناس خرافه پرستند و به خرافات علاقه دارند. مهم نيست به امامزاده مرده باور داشته باشی يا به امامزاده زنده... اصل مطلب باور داشتن به خرافه است... امامزاده زنده يامرده محملی برای باورهای خرافی است. عوام الناس در جمهوری اسلامی به اشخاص خرافه گستر علاقه زيادی نشان ميدهند و اشخاصی که به هردليل با اين عوام در ارتباط قرار ميگيرند مثل ملا و روضه خوان و مداح، بلافاصله روش کار خود را بر مبنای خواست عوام تنظيم ميکنند. يعنی وقتی می بينند که آنها طالب خرافه هستند خرافه های بيشتری را به مغز آنان تزريق ميکنند. اين يک دور باطل است. عوام الناس هم دنبال کسی ميفتد که خوراک خرافه بيشتری به مغزشان تزريق کند. فلان کس ميگويد برای حل مشکلاتت به فلان امامزاده برو و شمع روشن کن؛ ديگری ميگويد هرکسی نزد من "آقائی" را می شناسم که فقيه يا صوفی يا عارف يا فيسوف يا زاهد .. است و با امام زمان در ارتباط است و هرکس پيش او برود و از او حاجتی بخواهد، حاجتش برآورده ميشود. ردخور ندارد.
طرفداران آقای احمدی نژاد عوام الناس اند. او مردم را با بازی کردن با فرهنگ مهدويت و انتظار ظهور و فراهم ساختن زمينه های ظهور امام زمان فريب ميدهد و عوام الناس را دنبال خودش راه مي اندازد. ميگويند " اخلاق الملوک ملکوک الاخلاق". مداحان وقتی ميبينند که رئيس جمهور مکتبشان يک فرد خرافه گرا و خرافه گستر است به شيوه ايشان عمل ميکنند. بعد کار ملک و مملکت رونق ميگيرد.
تق کار آنجائی در می آيد که بين آقای رئيس جمهور و فلان رئيس شهرداری اختلاف بروز ميکند. اختلاف بر سر ليست انتخاباتی. آخر در "جمهوری اسلامی" نه فقط مقام رياست جمهوری، بلکه هر استاندار و فرماندار و شهردار و بخشداری يک مداح مخصوص به خود دارد که يک عده عوام را خوراک خرافه ميدهند. وقتی آقای " سردار"رئيس جمهور با آقای "سردار" قاليباف شهردار اختلاف منافع بر سر ليست انتخاباتی پيدا کنند، توپخانه مداحانشان عليه قلمرو قدرت يکديگر شليک ميکنند.
اينجاست که خطر دوپارگی از سطح رهبران به سطح توده ها انتقال پيدا ميکنند. دير نيست که طرفدارانشان قمه زنان و عربده کشان به شکم درانی يکديگر روی بياورند. برای جلوگيری از ظهور چنين آسيبی است که ناگهان از هر سو، صحبت از آسيب شناسی مهدويت ميشود. صحبت از آسيب شناسی عزاداری ميشود. صحبت از اين ميشود که نبايد اجازه داد که خرافه در لباس باورهای مذهبی رشد و غلبه کند.
خرافه گستران ميتوانند عوام را فريب دهند، اما چرا خودشان را فريب ميدهند؟
آيا جز آن است که گردانندگان صفحه عقيدتی نشرياتی مثل کيهان و جمهوری اسلامی که حالا بر عليه رشد خرافات در باورهای مذهبی يقه ميدرانند، با قلم ها زهرآگين خودشان ساليان دراز است به عوض کمک به پالايش فرهنگ تشيع از خرافات و اوهام، عوام الناس را به عنوان شيعه شناسی به شدت غرق در خرافات و اوهام کرده اند؟ آنها امروز شکست سياست چندين و چند ساله خودرا تجربه ميکنند. آن اهريمنی را که از شيشه خارج کردند امروز دامن خود آنان را چنگ ميزند. و اين مسلماً تمام ماجرا نيست.
جنگ قدرتی که آغاز شده بالا خواهد گرفت... تا کجا خواهد رفت؟
عوام الناس به خوراک خرافات نياز دارد. اما به خوراک و پوشاک هم نياز دارد. مملکتی که روی اقيانوس نفت غوطه ميخورد دارای دولتی عوامفريب و پوپوليست است که توان اداره اقتصادی کشور ندارد. تا به حال نيز مملکت را با شعارهای پوچ و تهی به اينجا رسانده. اما عوام الناس وقتی می بينند از اين همه شعار چيزی جزبدبختی و تهيدستی عايد آنها نشده و هنوز امام زمان سراز چاه جمکران بيرون نياورده که حاجات آنان را بدهد رو به راهی ديگر خواهند آورد. کدام راه؟
طلوع انفجار دور نيست.
در سخنرانی رهبر مملکت در يزد اين نکته به روشنی گفته شد که اگر اسم شرايط موجود را خطرناک نميتوان گذاشت، اما ترديدی نيست که کشور در وضعيت حاد و بحرانی است. خطر جنگ و حمله خارجی ايران را تهديد نميکند، اما ديگ خشم مردم به نقطه جوش رسيده و سوپاپ خرافاتش هم کاربرد خود را از دست داده است.
در ادامه اين تحليل مقالات زير را هم بخوانيد
روزنامه جمهوري اسلامي 16/10/1386 صفحه سرمقاله
محرم و رسالت روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم پنجشنبه اين هفته سال 1429 هجري قمري آغاز مي گردد و در ايران پرچم هاي سياه به نشانه فرا رسيدن دهه عاشورا بر هر كوي و برزن برافراشته مي شوند. محرم و صفر بهترين فرصت براي تبليغ اسلام ترويج آزادگي و آشنا شدن با اسلام ناب با تفسير برگرفته از خط سرخ آل محمد است . اين فرصت گرانبها آسان به دست نيامده است كه مجاز باشيم با قانع شدن به بهره برداري اندك از آن بگذريم و اين ميدان وسيع و پردامنه را به افراد كم مايه و سوداگر و فرصت طلب بسپاريم . والاترين اوليا خدا جان خود را در اين راه گذاشتند و جامع ترين دانشمندان اسلامي آستين همت بالا زدند و با قلم و زبان درس هاي نهضت عاشورا و فداكاري هاي شهداي كربلا را جاودانه كردند و نسل به نسل و سينه به سينه به ما منتقل كردند. و اينك اين ما هستيم كه در طلائي ترين فرصت تاريخ تنها كشوري كه به حاكميت مكتب آل محمد صلوات اليه عليهم اجمعين مفتخر است اين امانت گرانبها را در اختيار داريم و در برابر تاريخي ترين آزمايش الهي قرار داريم . نظام جمهوري اسلامي علاوه بر وظيفه مديريت كشور ايران و رسالت بزرگي كه در برابر امت اسلامي دارد براي پالايش دين از زنگارهائي كه در طول تاريخ به آن بسته شده است نيز وظيفه مند است . اگر به اين وظيفه بزرگ امروز عمل نشود قطعا فردا دير است و متاسفانه در طول نزديك به سه دهه كه از عمر نظام جمهوري اسلامي ميگذرد نه تنها اين نظام به اين وظيفه مهم عمل نكرده بلكه بي توجهي به آن موجب افزايش زنگارها و رسوبات شده و دين و مذهب بويژه عزاداري ها و ساير آئين هاي مذهبي به پالايش بيشتري نيازمند گرديده است . شايد يكي از اهداف دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي كه از صبح پيروزي اين انقلاب در برابر آن مشكل تراشي كردند و هنوز هم اين مشكل تراشي ها ادامه دارد اين بوده و هست كه مسئولان نظام را به اين امور مشغول كنند تا فرصتي براي پرداختن به وظايف ذاتي نظام براي آنها باقي نماند. يكي از خطرناكترين عوارض جدال هاي داخلي ميان نيروهاي انقلاب و نظام و جناح هاي سياسي نيز همين است . اينكه امروز وزن مجالس عزاداري كم شده و عليرغم بالا رفتن كميت از كيفيت آنها بشدت كاسته شده به دليل بي توجهي مفرط به اين مقوله بسيار مهم و حساس است . ظريفي ميگفت : قبلا مداحان مجالس مذهبي را براي خطبا آماده مي كردند و حالا برعكس شده و منبري ها مجالس براي مداحان آماده مي كنند! اينكه مداحان اكنون خط دهي مذهبي را برعهده گرفته اند و بسياري از مردم دين خود را از آنها ميگيرند به دليل همين بي توجهي هاي خطرناكي است كه در سالهاي بعد از انقلاب به كيفيت مقوله تبليغ دين و پالايش دين از انحرافات و كژي ها شده است . امروز كار به جائي رسيده كه بعضي مداحان به خود اجازه مي دهند در مقولات سياسي ـ اجتماعي نيز تعيين كننده باشند و خود را « قسيم الجنه والنار » بدانند. اين يك خطر بزرگ است كه محرم و صفر را تهديد مي كند و از اين رهگذر دين و انقلاب و نظام جمهوري اسلامي نيز تهديد مي شوند. در شرايطي كه نظام جمهوري اسلامي گرفتار مشكلات است و فرصت كافي براي توجه كردن به اين وظيفه ذاتي خود را ندارد روحانيت بايد به اين نظام كه يك نظام ديني است كمك نمايد. در قرن هاي گذشته وعظ و خطابه همطر از فقاهت و شايد بالاتر از آن بود و خطبا جامع همه علوم بودند و منبر شان والائي داشت . اين جايگاه ارجمند به تدريج اهميت خود را از دست داد و خطابه هاي علمي و موعظه هاي معنوي جاي خود را به داستان هاي سرگرم كننده و بي هدف دادند بطوري كه امروز هركس سرگرم كننده تر بگويد و بخواند جمعيت بيشتري جمع مي كند. در اين ميان هدف اصلي قيام امام حسين عليه السلام فراموش شده و اهداف و اغراض كوچك جاي آنها را گرفته است . اين يك تهديد جدي براي آينده است كه هرچه زودتر بايد با آن مقابله شود. حوزه هاي علميه براي خارج كردن مجالس مذهبي بويژه عزاداري ها از اين وضعيت غيرقابل تحمل و خطرناك وظيفه اي بزرگ برعهده دارند. بزرگان روحاني به شيوه قديم به منبر بروند و جا را براي تعزيه گردانان سوداگر تنگ كنند. تلاش عمده اي براي باز تعريف جايگاه واقعي وعظ و خطابه توسط حوزه هاي علميه و با حمايت مراجع معظم تقليد صورت بگيرد نهاد روحانيت و نظام جمهوري اسلامي براي نظارت بر مجالس مذهبي و پالايش آنها از انحرافات و خرافات همكاري جدي و مستمر داشته باشند و براي بالا بردن كيفيت و متناسب ساختن كميت با نياز واقعي جامعه برنامه ريزي عملي كنند. رسانه ملي نيز بايد با نظارت بيشتري با اين برنامه همكاري نمايد و قبل از هر چيز خود رسانه ملي تحت ضابطه مشخصي قرار گيرد تا امكانات اين دستگاه عظيم و اثرگذار تبليغي به ابزاري براي دامن زدن به انحرافات و خرافات تبديل نشود. همه كساني كه مخاطب اين رنجنامه هستند مي توانند اين هشدار را ناديده بگيرند ولي بايد به اين واقعيت نيز توجه نمايند كه در آنصورت هيچ پاسخي براي خدا كه وظيفه پاسداري از دين و پالايش دين از زنگارها و رسوبات را برعهده آنها گذاشته است نخواهند داشت .
روزنامه جمهوري اسلامي 16/10/1386 صفحه عقيدتي
در مسير مقابله با نفوذ جهل و خرافه در مراثي و عزاداري ها ـ 2 انتظام و تعامل نه انفصال و تغافل
در فرهنگ و معارف اسلامي نظم و ترتيب و سامان يابي و سازمان دهي از اهميت و نقش ارزنده اي برخوردار مي باشد و آثاري مي آفريند كه توسط آن حيات سالم و سازنده در همه ابعاد و جنبه ها تحقق مي يابد. نظم و سامان در هر كار وتلاش و مديريتي « حرف اول » است و « رفتارآغازين » و « عمل بنيادين » و با اين وصف هيچ انديشه و فكر و كلام و گفتار و كنش و عملكردي كه فاقد نظم و سامان باشد ارزش و اعتباري نخواهد داشت كه در بي نظمي و هرج و مرج و اغتشاش هيچ برنامه ريزي و فعاليت و مديريتي به مقصد و هدف نمي رسد. فرهنگ اسلامي براي نماياندن جايگاه و نقش و ارزشمندي انتظام در امور و سازماندهي برنامه ها و طرح ها به خلقت و آفرينش نظر مي گسترد و به وجود نظم شگرف در جهان هستي استناد مي جويد كه تعميم آن در همه عرصه ها و صحنه هاي حيات ضرورت مي يابد . (1 ) همچنين فرهنگ اسلامي براي نشان دادن اهميت و نقش كلان و محوري نظم و سامان به ركن بزرگ « امامت و رهبري » در اسلام اشاره مي كند و فلسفه وجودي آن را انتظام بخشيدن به امور امت اسلامي معرفي مي نمايد . (2 ) « نظارت كامل » بر همه امور درتمام صحنه هاي فعاليت هاي گوناگون كه از ضروريات بزرگ محسوب مي شود از جلوه هاي بارز انتظام و ساماندهي در كارها به شمار مي رود كه فرهنگ اسلامي بر اين اصل نيز در همه امور تاكيد و توصيه فراوان دارد . (3 ) يكي از مشكلات موجود كه بايد براي غلبه بر جهل و جمود و خرافه به رفع آن اهتمام ورزيد فقدان انتظام و ساماندهي در عزاداري ها و محافل و دستجات سوگواري است . در گذشته و هم امروز هيچ مديريتي براي نظم دهي و در پي آن تعامل صحيح و همه جانبه با پايگاه ها و افراد و گروه هاي مرثيه سرا و نظارت دقيق با افكار و عملكردهاي آنان وجود نداشته و ندارد و اين يكي از ضعف هاي بزرگ و زمينه ساز رشد و ترويج مطالب موهوم و خلاف واقع به شمار مي رود. جاي تاسف شديد است كه نه تنها مديريت كارآمد و حاضر و ناظري براي تحقق اصل ضروري « انتظام و تعامل » در مراثي و سوگواري به منظور نظم و سامان گرفتن و به بيراهه نرفتن محافل و مجالس عزاداري وجود نداشته است كه در نقطه مقابل « انفعال و تغافل » حضور داشته و اين نقص و كاستي بزرگ باعث پيشرفت ويروس خرافه و جهل در پيكره مراثي و مدايح گشته است ! « انفعال » يعني تاثيرپذيري از يك فكر و فعل و رفتار و جريان و اين نوع تاثيرپذيري نه به شكل يك امر مثبت و سازنده كه به صورت امري منفي و مخرب محقق ميگردد زيرا شخص منفعل گرفتار شرم و آزرم مذموم و ناپسند وغيرضروري مي باشد و در عين حال كه فكر و فعل و رفتاري را ناصحيح مي داند و نمي خواهد بپذيرد به دليل شرم و خجلت ناشي از انفعال مي پذيرد و در برابر آن سكوت مي كند و بر آثارو نتايج نامناسب و مخربش ديده فرو مي خواباند! طبيعي است كه اين نوع شرم و آزرم مورد توجه و توصيه تعاليم اسلام نمي باشد و از نوع شرم مذموم و ناپسند به شمار مي رود نه از نوع شرم ممدوح و پسنديده كه يكي از فضايل بزرگ اخلاقي محسوب مي شود. وجود مشكل رنج آور « انفعال » موجب مي گردد كه افراد و گروه ها ـ چه وعاظ و روضه خوانان چه مداحان و مرثيه سرايان و چه مردم آگاه به حق و باطل در مراثي و مدايح ـ بامشاهده هر دروغ و خرافه در مرثيه و روضه اي كه توسط كسي خوانده مي شود به جاي تذكر و موعظه و نهي از منكر به « انفعال » گرفتار گردند يعني به تاثير پذيري ناخواسته و ناشي از شرم و آزرم مذموم بيفتند و بر خطا و خرافه ديده فرو خوابانند و بر زبان قفل سكوت زنند!. در مواجهه با مراثي و مدايح و عزاداري ها و در كنار مشكل بزرگ انفعال با مشكل و رنج ديگري به نام « تغافل » روبرو هستيم . تغافل كه از پي آمدهاي سريع انفعال محسوب مي شود يعني خود را به غفلت و بي خبري زدن به گونه اي كه گويي جهلي تحقق نيافته و خرافه اي به وجود نيامده و تحريفي به مجالس عزاداري حضرت امام حسين (ع ) راه نيافته است ! تغافل در مسائل « فردي » و در مواجهه با خطا و نقص و گناهي كه انسان در كسي ـ از دوستان و نزديكان و همكاران و ساير افراد ـ مشاهده مي كند امري ممدوح و پسنديده است و آموزه هاي ديني بر آن تصريح دارند وآن را موجب اصلاح خاطيان مي دانند (4 ) تغافل در مسائل اجتماعي و فرهنگي و سياسي كه با سرنوشت جامعه و كشور پيوند مي خورد بسيار خطرناك مي باشد و بايد با آن مقابله شود و از آفات و آسيب هاي آن جلوگيري به عمل آيد. در صورت مشاهده جهل و خرافات درمراسم عزاداري حضرت امام حسين (ع ) چنانچه تغافل ـ يعني خود را به غفلت و بي خبري زدن ـ صورت گيرد به نشر و ترويج خرافه و موهوم شدت مي دهد و هر چه مي گذرد تحريف و دروغ و جهل و جمود در جلوه و نمودهاي مختلف شيوع مي يابد و در نهايت همه حقايق واژگونه مي گردند و آنچه باقي مي ماند با اصل رخدادها و فضايل نهفته در نهضت مقدس عاشورا در تضاد و تعارض كامل قرار مي گيرد. اين نوع تغافل همان امر خطرناكي است كه در فرهنگ ومعارف اسلامي موجب ضلالت و گمراهي (5 ) و عامل شقاوت (6 ) و زيانبارترين دشمنان (7 ) معرفي شده است . از تحسر و تاسف هاي بزرگ و دردناك اين است كه عمل ناشايست و زيانمند « انفعال » و « تغافل » در موارد متعددي توسط برخي از وعاظ و روضه خوانان ملبس به لباس روحانيت صورت مي گيرد. اينان با مشاهده تحريف و خرافه و دروغ در مراثي و مداحي كه توسط مرثيه سرايان و مداحان ناآگاه و فاقد تعهد و مسئوليت صورت مي گيرد از موعظه و تذكر و نهي از منكر امتناع مي ورزد و به حالت انفعال مي افتند و به دنبال آن خود را به تغافل مي زنند و به سهولت از كنار يك انحراف بزرگ عبور مي كنند! اين دسته از وعاظ به دليل عمل نكردن به وظايف و مسئوليت هاي ديني و تبليغي خود موجب رشد فزاينده تحريف و خرافه در مدايح و مراثي مي گردند و تلاش و فعاليت آگاهانه و متعهدانه آن دسته از علما وعاظ دلسوخته و درد آشنا را كه به شدت در حال مبارزه با نفوذ خرافات و موهومات در مراثي و عزاداري ها مي باشند سخت و مشكل مي سازند و از تاثيرات و نتايج مثبت و سازنده كوشش هاي آنان جلوگيري مي كنند. زيرا بر اساس اصل « الانسان حريص علي مامنع » در سطح جامعه و كشور حال و وضعيت بسياري از مردم را اينگونه مي بينيم و مي يابيم كه نسبت به آنچه از جهل و خرافه و هر فعل و رفتار ديگري كه منع مي شوند حريص تر مي گردند و در انجام آن ها شتاب و سرعت مي گيرند! در چنين حالتي است كه عالمان و واعظان سخت كوش هر چه بيشتر در مسير مقابله با تحريفات و خرافات حركت نمايند كمتر به نتيجه و هدف مي رسند و اگر چه برشناخت و آگاهي هاي عمومي نسبت به حقايق و واقعيت هاي نهفته در تاريخ نهضت عاشورا مي افزايند لكن اين بينش آفريني در مقايسه با گسترش تحريف و بدعت و جهل وجمود در جامعه توسط افراد و گروه هاي شياد و نفع طلب و عافيت جو اندك مي باشد و اين واقعيت تلخي است كه بايد پذيرفت و باور كرد و براي رفع آن چاره انديشي نمود. آن دسته از وعاظ و روضه خوان هايي كه در مواجهه با مراثي و روضه هاي آميخته به تحريف و خرافه به حالت انفعال مي افتند و به تغافل مي گرايند به مرور زمان و در اثر استمرار اين حالت نكوهيده و ناپسند به درد و مصيبت بزرگ ديگري مبتلا مي شوند كه « عوام زدگي » نام دارد! اين عوام زدگي داراي بستر خاص و مراحل ويژه اي مي باشد. مرحله اول نفوذ جهل و خرافه توسط مرثيه سرايان و مداحان ناآگاه و فاقد مسئوليت در ميان مردم جامعه است . مرحله دوم انفعال و تغافل برخي از وعاظ و مداحاني است كه مي توانستند به مقابله با مرثيه ها و روضه هاي آميخته با تحريف و خرافه بپردازند و چنين نكردند. مرحله سوم آلوده شدن « عوام » به بيماري مسرعي خرافه گرايي مي باشد كه به شدت در جامعه و در ميان اقشار مختلف مردم ناآگاه شيوع مي يابد. مرحله چهارم گرايش برخي از وعاظ و روحانيون به عوام و توجه به پسند و خوشايند آنان و عمل به خواسته هايشان در ارائه مطالب و روضه ها و عزاداري هايي است كه به تحريفات و خرافات ممزوج گرديده اند و اين آخرين مرحله تكوين عارضه و بيماري خطرناك « عوام زدگي » مي باشد. در نقطه مقابل اين گروه از وعاظ و مداحان و مرثيه سرايان مبتلا به عوام زدگي كه همواره به پسند و خوشايند عوام الناس نظر دارند و براساس افكار ناصحيح و سلايق باطل و رفتار و اعمال آلوده به جهل و خرافه آنان عمل مي كنند وعاظ و مداحان آگاه و مسئول و كاردان و شجاع قرار دارند كه به نشر صحيح مراثي و مدايح و عزاداري ها اهتمام مي ورزند و در مسير تقابل با كاستي ها و ناراستي ها و تحريفات و خرافات نفوذ يافته در محافل و مراسم سوگواري امام حسين (ع ) حركت مي كنند. ما به شدت معتقديم كه بايد مراثي و مدايح و محافل و مراسم عزاداري امام حسين (ع ) به « انتظام و تعامل » برسد و همه امور فكري و عملي آن با ايجاد نظم و سامان دقيق و تعامل مستمر و موثر با عوامل و عناصر دست اندركار تحت كنترل و نظارت درآيد و هرگونه « انفعال و تغافل » در مواجهه با اين موضوع حساس و حياتي رها گردد. اين هدف با نصيحت و توصيه هاي فاقد پشتوانه تحقق نمي يابد بلكه بايد به سرعت از سطح انديشي ها و ظاهرگرايي ها عبور نمود و به عمل دقيق و كامل و همه جانبه پرداخت . پيشنهاد مي كنيم سازمان و تشكيلاتي منسجم با درون مايه اي از دانش و فهم و اطلاعات وسيع از تاريخ اسلام و منابع معتبر وقايع و رخدادهايي كه مي توان مراثي و مدايح و روضه هاي صحيح را از آنها استخراج كرد و تنظيم و آماده بهره وري نمود تشكيل گردد. اين سازمان علاوه بر داشتن طرح و برنامه براي كنكاش و بررسي به منظور دست يابي به متون معتبر و تدوين و آماده سازي آثار متقن و روشن و مطابق با واقع بايد از قدرت و توانايي لازم براي آسيب شناسي مدايح و مراثي برخوردار باشد و به اين مشكل و معضل نگاهي همه جانبه بگسترد و هيچ درنگ و غفلت و مسامحه اي را جايز و روا نداند. مشخصه سوم اين سازمان تعامل نزديك با مراكز و محافل مختلف به منظور تحقق اصل « كنترل » و « نظارت » بر برنامه ها و تلاش هاي فكري و عملي آنها مي باشد كه تا اين امر از نزديك و با دقت و مراقبت و نظارت صورت نپذيرد به سختي مي توان پذيرفت كه كاوش ها و مطالعات علمي و طرح و برنامه ريزي هاي انجام يافته در اين موضوع به نتيجه و بازدهي لازم برسد. ترديدي وجود ندارد كه اين پيشنهاد در صورت تحقق كامل و جامع و نه به شكل برخي از اموري كه آغازي مفيد داشته اند و در ميانه راه رها شده اند و يا تقويت و حمايت مستمر نشده اند و در نهايت بودجه اي صرف گرديده و بذرهايي افشانده شده و هيچ حاصل و ثمري به دست نيامده است مي تواند در رفع اين مشكل و مانع بزرگي كه بر سر راه ترويج نهضت سترگ و تاريخي عاشورا ايجاد شده است موثر گردد. پاورقي : 1 ـ نهج البلاغه خطبه 91 2 ـ همان مدرك حكمت 252 3 ـ همان مدرك نامه 53 4 ـ در رهنمودي از امير مومنان حضرت علي (ع ) آمده است : « هيچ بردباري و حلمي همچون تغافل نيست » اين كلام گهربار به مواجهه انسان كريم و بزرگوار با شخص خاطي و گناهكار نظر دارد كه با مشاهده نقص و كاستي و معصيت در گفتار و رفتار او خويشتن را به غفلت و بي خبري مي زند و بردباري و شكيبايي مي ورزد تا به اين وسيله زمينه و فرصتي فراهم آيد براي رفع خطا و گناه . اين روش موجب مي گردد تا خاطيان در خلوت دل بنشينند و به خودكاوي بپردازند و پس از پذيرش ضعف و كاستي به تهذيب نفس و پالايش درون اهتمام ورزند. بديهي است كه اين تغافل و حلم و بردباري به طور مطلق و هميشه ممدوح و پسنديده نيست و چنانچه تداوم و استمرار آن بر گناه خاطيان بيفزايد ترك آن لازم است و بايد روش توصيه شده ديگري اتخاذ گردد همان گونه كه در متن معارف اسلامي آمده است كه اگر حلم و مدارا و شكيبايي انسان مجرم و خاطي اصلاح نكرد و از كژي و ناراستي باز نداشت مجازات مناسب و به موقع او را اصلاح خواهد كرد و از خطا و گناه بازخواهد داشت . بنابراين بايد دقت كرد كه اولا تغافل در مواجهه با خطاها و گناهان فردي در مقايسه با معاصي و مفاسد اجتماعي كه امنيت جامعه را تهديد مي كنند و بايد به مقابله سريع و صريح با آنها پرداخت داراي موضوع و حوزه اي مجزا مي باشد. ثانيا همان تغافل فردي نيز داراي حد و مرز مشخص است و مطلق و هميشگي نيست و در صورت فقدان اثر و تكرار خطا و گناه بايد ترك شود و روش ديگري اتخاذ گردد. 5 ـ غررالحكم ترجمه و تنظيم موضوعي به كوشش سيدهاشم رسولي محلاتي دفتر نشر فرهنگ اسلامي ج 2 ص 257 6 ـ همان مدرك ص 256 7 ـ همان مدرك ص 257 در نقطه مقابل گروه وعاظ و مداحان و مرثيه سرايان مبتلا به « عوام زدگي » كه همواره به پسند و خوشايند عوام الناس نظر دارند و براساس افكار ناصحيح و سلايق باطل و رفتار و اعمال آلوده به جهل و خرافه آنان عمل مي كنند وعاظ و مداحان آگاه و مسئول و كاردان و شجاع قرار دارند كه به نشر صحيح مراثي و مدايح اهتمام مي ورزند و در مسير تقابل با كاستي ها و ناراستي ها و تحريفات و خرافات نفوذ يافته در محافل و مراسم سوگواري حركت مي كنند. پيشنهاد مي كنيم سازمان و تشكيلاتي منسجم با درون مايه اي از دانش و فهم و اطلاعات وسيع از تاريخ اسلام و منابع معتبر وقايع و رخدادهايي كه مي توان مراثي و مدايح و روضه هاي صحيح را از آنها استخراج كرد و تنظيم و آماده بهره وري نمود تشكيل گردد. اين سازمان علاوه بر داشتن طرح و برنامه براي كنكاش و تحقيق علمي بايد از قدرت و توانايي لازم براي آسيب شناسي مدايح و مراثي برخوردار باشد. مشخصه سوم اين سازمان تعامل نزديك با مراكز و محافل مختلف به منظور تحقق اصل « كنترل » و « نظارت » بر برنامه ها و تلاش هاي فكري و عملي آنها مي باشد. وجود مشكل رنج آور « انفعال » موجب مي گردد كه افراد و گروه ها ـ چه وعاظ و روضه خوانان چه مداحان و مرثيه سرايان و چه مردم آگاه به حق و باطل در مراثي و مدايح ـ با مشاهده دروغ و خرافه در مرثيه و روضه اي كه توسط كسي خوانده مي شود به جاي تذكر و نهي از منكر به تاثيرپذيري ناخواسته و ناشي از شرم و آزرم مذموم بيفتند و بر خطا و خرافه ديده فرو خوابانند و بر زبان قفل سكوت زنند! نظم و سامان در هر كار و تلاش و مديريتي « حرف اول » است و « رفتار آغازين » و « عمل بنيادين » و با اين وصف هيچ فكر و كلام و كنشي كه فاقد نظم و سامان باشد ارزش و اعتباري نخواهد داشت كه در بي نظمي و هرج ومرج و اغتشاش هيچ برنامه ريزي و فعاليت و مديريتي به مقصد و هدف نمي رسد.
No comments:
Post a Comment