موضع سروش در واكنش به نقد آيتالله سبحاني
اسفند ۱۳۸۶
در پي انتشار نقد آيتالله جعفر سبحاني درباره مباحث تازه مطرح شده از سوي عبدالكريم سروش، وي در پاسخي به آيتالله سبحاني، اعلام آمادگي كرد كه در صورت بازگشت به ايران، در جلسهاي با او به مناظره بنشيند.
به گزارش خبرنگار «تابناك»، وی در اين پاسخ به جای نظریه پردازی های برون دینیِ قبلی خویش، با موضعی درون دینی تمامی متفکران تاریخ اسلام را به یاری طلبیده و تاویل های موردنظر خود را به عنوان تایید این اندیشمندان بر موضع کاملا متفاوت خویش آورده است.
در پاسخ به نامه آیت الله سبحانی، سروش پاسخ خویش را با طعنه و ایهام آغاز نموده است. او جدال احسن آیتالله سبحانی را با پاسخی بر خاسته از جدل و تخطئه طرف مقابل آغاز نموده است تا هرچه پس از آن احترام می ورزد، در « پیش داوری» نیش «دولت احمدی و معجزه سبحانی» رنگ ببازد.
وي همچنين با رويكردي سياسي با استفاده از عبارت داراي ايهام «دولت احمدي و معجزه سبحاني» تلاش كرد پاسخ علمي و محترمانه آيتالله سبحاني را برخاسته از خواست دولت احمدينژاد جلوه دهد و نوشت: شک ندارم که وظيفه روحاني و غيرت ايماني و عرق مسلماني و «دولت احمدي و معجزه سبحاني» شما را به نوشتن آن نامه برانگيخته است.
سروش با اینکه در ابتدای این جمله خود چنین اتهامي به سبحاني می زند، اما بلافاصله در جمله بعد از او گله می کند كه «من جسارت نمي کنم و همچون شما نمي گويم که "عواملي در کارست و از شما بهره کشي مي کنند" چرا که نه داعي و نه دليلي برين امر دارم و نه آوردن چنين کلماتي را زيبنده يک بحث علمي و طلبگي مشفقانه و منصفانه مي دانم.»
او در حالي سخن آیت الله سبحانی را بدون داعی و دلیل می داند که به نظر ميرسد پشتیبانی دانشگاه لیدن هلند که سابقه طولانی در شرقشناسی ضداسلامی دارد و اسلام شناسانش بهاییان هستند، در كنار سوابق مصاحبه گر با ایشان می تواند دلايلي برای نظر آيت الله سبحانی باشد.به هرحال نامه آقای سروش همچون نامه های پیشین او در اثر انس سالیان دراز او با مثنوی مولوی از ادبیاتی بسیار زیبا و اصطلاحاتی شیرین و مسجع و آهنگین تافته شده است که به حق کمتر نویسنده معاصری را می توان بدین قدرت و توان یافت. اما همین مزیت، باعث گردیده است تا ظاهر پر زرق و برق کلمات او، خواننده را از ضعف پشتوانههای مبانی فکری او دور سازد، چرا که او به جای سخن مستدل، نوعی دین خوانی متفاوت ارائه کرده است.
این همان است که نظریه پردازان دینی غربی را، با انواع نظریه های رنگارنگ و بی مبنا، به تاکید بر عرضه نظریه خویش در بازار «اندیشه فروشی» کشانده است. یک نظر به دیدگاه دینیِ پسامدرنِ مارک سی تایلور به خوبی گواهی بر این جریان است. همان که در دفاع از دین بدون خدا و یا خدای بدون وجود سخن می گوید.
این بار نیز عبدالكريم سروش همانند بهانه هایی که در سی سال گذشته در قبال نقد های خود مکررا می آورده است به حربه «شما منظور مرا نفهمیده اید» دست زده و سعی نموده است از موضعی کمخطرتر و موثرتر در میان دینمداران زاویه دیگری به بحث خود دهد و آنچه را که جنبه ابهام و ایراد سخن اوست، با جنبه ابهام و ناتوانی سخنان بزرگان قبل از خویش پنهان دارد.
استاد دانشگاههاي آمريكا در این نامه با استناد به برخي نقاط شاذ که بسیاری اندیشمندان در تبیین قرآن داشته اند، تلاش كرده در میان راههای بسیاری که در حل این معضل ها وجود دارد، تنها راه ممکن را تمسک به نظر خود جلوه دهد و به جای آن که استدلالهای خویش را بر جنبه بشری بودن عبارات قرآن متمرکز کند، بر جلوه زیبایی که از شخصیت پیامبر اکرم (ص) ارائه می کند، استوار می کند. چرا که نتایج بسیار متفاوتی که او قبلا از بشری بودن قالب سخن پیامبر می گرفته است، بسیار متفاوت از عظمت نبوی در «قاب قوسین او ادنی» و تفوق مقام او بر جبریل «امین» است.
او چه شیوا سخنان عرفا را درباره انسان کامل نبوی که جبریل را نیز نازل می کرد بیان می کند و مجموعه ای از تعابیر زیبا در باره علو پیامبر را در پی هم می آورد، اما چه نتایج نابجایی که از منظور آنها بیان می دارد! آیا امام خمینی از عبارت زیبایی که از رابطه جبرئیل با پیامبر بیان می نمود، عصری بودن کلام قرآن را در نظر داشت و الفاظ قرآن را زاییده وهم بشری رسول بزرگوار؟ اینگونه جفا کردن بر منظور عالمان و عارفان و اندیشمندان نه رسم جوانمردی است و نه راه دین ورزی.
سروش سخن خویش را با زیرکی سیاسی با مظلوم نمایی به پایان می برد و معلوم نیست جای تظلم خواهی در بحثی علمی و عرفانی کجاست؟ مگر آن که با مغالطه مظلوم نمایی احساس همدلی و شفقت را در تثبیت نظریات خویش با بار عاطفی کلمات القا نماید و از آيتالله سبحاني ميخواهد تا در كنار اين نامهنگاريهاي علمي، «در برابر انحرافات عملي و اخلاقي نيز ساکت ننشينند و اگر ظلم و جفايي بر مظلومي ميرود، آرام نگيرند و به پيمان خداوند با عالمان وفادار بمانند و با جفاکاران همسويي نکنند و در اين راه مثال و اسوه ديگران باشند».
به هرحال «تابناک» از تعاطی افکار و پویایی اندیشه ها استقبال می کند و امید دارد روزی به جای زیرکی های جذاب سخنپردازی، بیان مستدل سخنان، بر رشد و بالندگی اندیشه اسلامی بیفزاید. با توجه به مشي آيتالله سبحاني، احتمال ميرود وي به اين متن نيز پاسخ دهد.متن كامل پاسخ سروش به آيتالله سبحاني را در ستون مقالات بخوانيد.
نظرات كاربران:
▪ با سلام. البته از اين كه متن كامل اين پاسخ را هم كار كردهايد جاي تقدير دارد اما تحليلي كه در اين نوشتهي كوتاه روي آن گذاشتهايد در جاهايي بي انصافي است و انگار شما هم جوابهاي او را كامل نخواندهايد. به نظرم بهتر است آيت الله سبحاني تشويق شود تا پاسخ در سطح و كلاس بالاتري را براي پاسخ آقاي سروش آماده كند.
▪ به نظر من دكتر سر وش به نكته خو بي اشاره كرده اند كه در برابر ظلم ظالم به مظلوم هم ايشان بايد فرياد بزنند.
▪ خیلی دون نظر هستید. به نظر من بویی از انسانیت نبرده اید.
▪ در اینخصوص که نوشته اید آقای سروش این مطالب را بخاطر سختگیری های برخی مسئولین جمهوری اسلامی افاضه می نمایند،با شما موافقت ندارم. مروری بر آنچه که ایشان در طول سالیان متمادی، و قبل از این که این سختگیریها بر ایشان اعمال شود، بیان داشته اند بوضوح نشان می دهد که سختان ایشان پیوسته چنان مبهم بیان شده که راه فرار رابه خودشان نمی بندند و هر جا که گیر کرده کراراً فرموده اند ناقد یا متوجه صحبتشان نشده و یا مطالبشان را با دقت نخوانده است. انحرافات ایشان از همان ابتداکاملاً بر صدیقین اهل علم عیان بوده است ولی بنا به دلائل مختلف سخنانشان را تا همین چند ساله اخیر در آن حد که ارزش پاسخگوئی داشته باشد ندیده اند و باید اعتراف کرد که ایشان چنان در ادبیات مغلطه و لفاظی و اختلاط حق و باطل تسلط و ممارست دارند که کلامشان بسیاری از ناواردان را به شبهه می افکند. کوتاه سخن این که گناه ایشان را به پای دیگران نمی توان نوشت و مطالعه مطالب ایشان نشان خواهد داد که نامبرده از همان ابتدا دچار انحراف و سوء برداشت بوده اند. لیکن اخیراً افاضات انحرافی شان جنبه عیان تری بخود گرفته چون نقدهای منطقی، ایشان را جری تری کرده است.
▪ من پاسخ آقای دکترسروش را خواندم .اطلاعات علمی و دینی مندر سطحی نیست که راجع به نظرات این دو دانشمند ابراز نظر کنم .ولی می توانم بفهم که لحن بکار رفته در پاسخ دکتر سروش بسیار وزین و محترمانه بود.واژه دولت احمدی و معجزه سبحانی واژه بسیار زیبائی بودچرا این واژه زیبا را چنین زشت می کنید .چرا اینقدر سطح پائین مطلب می نویسید، امیدوارم این طرز برخورد را کنار بگذاریدو از خدا استغفار کنید.کلام آقای دکتر سروش چه غلط باشد و چه درست مطمئن باشید به نفع پیامبر عظیم الشان ما و مسلمانان خواهد شد ، مطمئن باشید.فضای علمی بوجود آمده را مغتنم دارید و ادامه آنرا مایل باشید .
▪ ببخشید شما واقعا متن کامل را خوانده اید و این ها را ان بالا نوشته اید؟ من هم با ایشان سر تا پا اختلاف نظر دارم، ولی خوب ایشان اتفاقا چیز هایی تازه ای اضاقه کرد که بد نبود بخوانید بعد هم منطقشان را کاملا توضیح داده است. چرا اول عناد میورزید بعد میخوانید. اول بی طرف بحث را دنبال کنید و بعد عناد بورزید تا سبک شوید. زود هم برای انسانها تاسف نخورید، که گفته است که شما برتر او هستید. موسی سگ را پست تر از خود نیافت، شما اینقدر وقیح و از خود مطمئینید که یک نفر را مایه تاسف تشیع میدانید. شما چه کاره تشیع هستید که این اجازه را بخود میدهید. اگر فردا امام زمان امد و همین ها را زد و گفت بعد چه دارید بگویید؟ اینقدر نسخه نپیچید برای ادمها، نه خدایید نه نکیر و منکر!
▪ عینک خود را در مورد افراد بردارید.عبارتی که با اوردن آن کل بحث را سیاسی خوانده اید (دولت احمدی و ..)به طرز واضحی به ادبیات کهن فارس اشاره دارد.(متاسفانه جای آن را به خاطر نمی آورم)
▪ با سلامباید این مطلب را عرض کنم که واقعاً عبارت دولت احمدی و معجزه سبحانی به نظر من هم مفهممی به غیر از نظر نویسنده متن فوق ندارد. در ضمن گوشزد کردن یک مسئله به دوستان گرامی می تواند راهگشا باشد:دوستان عزیز، زندگی هر فلسفه دان را که مطالعه بفرمائید به چندین دوره تقسیم می شود که این فلاسفه در هر دوره ای سخنی را می گویند که ممکن است به طور کامل نقض کننده حرف های قبلی باشد و این مسئله در مورد کسانی که اهل فلسفه هستند اصولاً صادق است. در مورد آقای سروش هم اگر به نظرات اول انقلاب ایشان نظری بیندازید این مسئله بر شما روشن خواهد شد. در ضمن با توجه به سیر نظرات ایشان احتمالاً در سال های آینده خدا هم شاید دو تا و سه تا و ... شود.بنابراین بهتر است به دنبال پیروی کورکورانه از ایشان نباشید!! وگرنه ممکن است که ..... بگذریم!!
▪ بعد از شيخ اشراق تاكنون متاسفانه نظريه جديد فلسفي در دنياي شرق آنگونه كه بايد و شايد رشد نداشته ، اگر مباحثات فلسفي ما بدور از كنش ها و سفسطه و با منطق همراه بود اكنون بيان چنين نظريه هايي در بين ما اينگونه هيجان ايجاد نمي نمود . بهتر است بيان اين نظريه ها را در جامعه بسط داد تا نظريه مخالفين دين كه ادعا مي كنند دين يعني تعبد بدون سئوال از خالق و با اين نظريه كل مسائل فلسفي و منطق و كلام را زير سوال برده جواب خود را دريافت نمايند . اينگونه مباحث فلسفي مي تواند روح تازه ايي به مباني فكري جوانان بدهد .
▪ با عرض معذرت از اساتیدی چون سروش و سبحانی که عرصه سیمرغ است و نه جای ... اجازه میخواهم عاجزانه بگویم که چرا از آنچه بر سر سایر مذاهب رفت عبرت نمیگیریم و اسلام و تشیع و به عبارت بهتر خود را تافته جدا بافته تلقی میکنیم؟ بیایید افراط و تفریط را کنار گذاشته و بدور از پیشداوریها واقع بین باشیم و قبل از اینکه دیگران تکلیفمان را روشن کنند، خود به داد خود برسیم
No comments:
Post a Comment