Tuesday 18 January 2011

دغدغه های علی خامنه ای نظام و حاکمیت دوگانه

دغدغه های علی خامنه ای

نظام و حاکمیت دوگانه

دلیل واقعی انتشار "منشور اصولگرایی" توسط جامعتین

(جامعه روحانیت مبارز/ مهدوی کنی/ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم /محمدیزدی/)

تاکید بر فصل الخطاب قرار دادن علی خامنه ای در مقام رهبری و جلوگیری از "حاکمیت دوگانه" است

کجکول : متنی که در زیر می آید قسمتی از صحبتهای علی خامنه ای درباره علت حمایت او از "محمود احمدی نژاد" و بلکه بالاتر از آن کارت سفیدی است که در اختیار شورای نگهبان و شخص احمد جنتی قرار داده است

علی خامنه ای در دیدار دوم خود با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، روز پنجشنبه ششم آبان‌ماه هشتاد و نه، از دغدغه ها و دلنگرانیهای عمیق خود درباره حاکمیت دوگانه توضیح داد

حاکمیت دوگانه یعنی فصل الخطاب بودن علی خامنه ای در جایگاه رهبری و ولی فقیه. حاکمیت دوگانه یعنی بیرقیب بودن، بیهمتا بودن، بیهمال بودن. هرکسی به هرنحوی اگر خود را برابر یا دوست یا همرزم قدیمی علی خامنه ای بداند، باید کنار زده شود. و این وظیفه شورای نگهبان است. حالا مهم نیست این شخص رفیق و همرزم پنجاه ساله مثل اکبرهاشمی رفسنجانی باشد یا ناطق نوری یا مهدی کروبی یا علی اکبر محتشمی یا .... مهم نیست در مقام ریاست جمهوری مثل محمدخاتمی و کابینه او باشد یا در مقام احزاب اپوزیسیون مثل کروبی یا موسوی یا ... علی خامنه ای حاکمیت دوگانه را نمیپذیرد و وظیفه اشخاصی امثال محمد یزدی در راس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم یا احمدجنتی در راس شورای نگهبان آن است که هر کسی را که به هرنحوی ایرادی به علی خامنه ای دارد، به بهانه جلوگیری از حاکمیت دوگانه کنار بزند، و در مقاله های روزنامه کیهان زیر امضای "حسین شریعتمداری" لجن مال نماید

مهمترین دغدغه علی خامنه ای رقابت مراجع تقلید بااواست. به این دلیل هم به دست محمدیزدی و جامعه مدرسین امر به عزل آیت الله شیخ یوسف صانعی صادر کرد. سخنرانی زیر بخش کامل گفتار علی خامنه ای با روحانیون جامعه مدرسین قم است

سخنرانی علی خامنه ای

در سفردوم به قم

با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

نكته آخري كه عرض مي‌كنم و لازم هم مي‌دانم اين را عرض كنم، اين است: ببينيد، مسئله دولت و حمايت از دولت، مقابله با دولت، مخالفت با دولت زياد مطرح است؛ هم درجامعه مدرسين، هم در بيرون جامعه مدرسين، هم در سطح عمومي كشور؛ فلان كس موافق است، فلان كس مخالف است. من اين را بايد به شما عرض كنم؛ با اطلاع و از نزديك عرض مي‌كنم. يك روزي توي اين كشور تلاش مي‌شد - هم شعارش داده شد، هم عملا تلاش شد- كه حاكميت دوگانه درست كنند. يعني واقعا براي اين كار بنا كردند سرمايه‌گذاري كردند.

مراد از حاكميت دوگانه هم فقط اين نيست كه دو دستگاه در راس كشور قرار داشته باشند كه هر كدام به نوبه خودشان تصميم‌گيري كنند؛ اين معنايش اين بود كه منزله رهبري و ولايت‌فقيه و اين حرف‌هايي كه ماها داريم و انقلاب از اول داشته، اينها را از جايگاه تعيين‌كنندگي و فصل‌الخطاب بودن كنار بيندازند و برايش رقيب درست كنند. آن كساني كه اين را مطرح كردند، اصلا از اول فكرشان اين بود. يك وقت به دولت چشم دوختند، نتوانستند؛ بعد خواستند مجلس را اين جوري كنند؛ بالاخره حاكميت دوگانه را، هم شعار دادند، هم دنبالش راه رفتند. اين حاكميت دوگانه فقط شعار داخل هم نبود كه ما بگوييم كساني در داخل اين شعار را مي‌دادند؛ نه، همان وقت‌ها آمريكايي‌ها هم اين را گفتند، اروپايي‌ها هم اين را گفتند، توي تبليغاتشان هم آوردند و همين تعبير «حاكميت دوگانه» را به‌كار بردند.

در دولت نهم و دهم -از وقتي كه آقاي احمدي‌نژاد آمده- بحث حاكميت دوگانه نيست؛ حاكميت يگانه است؛ يعني دولت و رهبري و تشكيلات در امتداد يك خط قرار دارند؛ اين را من جازما و قاطعا به شما عرض مي‌كنم. البته معنايش اين نيست كه اختلاف نظري وجود ندارد، يا فلان مسئول دولتي يا رئيس‌جمهور يا غير رئيس‌جمهور در نظرات و افكارشان نقاط اشتباهي ندارند؛ چرا، از اين قبيل هست، هميشه بوده، باز هم هست مواردي كه اختلاف‌نظر بين بنده و شخص آقاي رئيس‌جمهور وجود دارد؛ يكي دو تا هم نيست؛ موارد متعددي هست كه اختلاف‌نظر وجود دارد -البته يك جاهايي هست كه مطلب براي من محرز و روشن و جزمي است، مي‌گويم آقا اين كار نبايد بشود؛ خب واقعا گوش مي‌كنند و جلويش گرفته مي‌شود؛ يك وقت‌هايي نه، براي من آن‌جور روشن نيست كه بگويم نبايد بشود، اما كاري را كه دارد انجام مي‌گيرد، قبول ندارم؛ از اين قبيل موارد متعددي هست. اما در زمينه‌هاي مختلف، جريان اصلي، جريان موافقت است، البته يك زمينه‌هايي هست كه من دخالت نمي‌كنم. در مسايل اقتصادي، بنده اصلا دخالت نمي‌كنم. من خودم را توي اين مسايل صاحب‌نظر نمي‌دانم. سر قضاياي گوناگون، اختلاف‌نظر هم هست، استدلال‌هاي گوناگوني هم هست، هميشه از من هم توقع مي‌رفته كه دخالت كنم. بعضي‌ها سر قضيه قيمت ارض، سر قضيه كم و زياد كردن سود بانكي هميشه از من توقع داشته‌اند كه دخالت كنم؛ اما من دخالت نمي‌كردم.

نظرات گوناگوني مي‌آيد؛ يك وقت آدم به يك نظر قطعي مي‌رسد اما غالبا من به نظر قطعي و جازم نمي‌رسم؛ چون در اين قضيه من صاحب نظر نيستم؛ لذا دخالت نمي‌كنم. در بعضي قضايا چرا، اطلاعت دارم، جازمم، مي‌فهمم خطايي وجود دارد؛ لذا جلويش را مي‌گيرم و نمي‌گذارم انجام بگيرد. اما سياست كلي، سياست كلي هم‌جهتي است. بعضي مي‌گويند فلاني از دولت حمايت مي‌كند، بعضي مي‌گويند نمي‌كند؛ من از همه دولت‌ها حمايت مي‌كنم. از دولت و قوه مجريه و مسئوليني كه هستند، در همه دوره‌ها من حمايت كردم؛ با اينكه بعضي‌هاشان از لحاظ جهت‌گيري، مخالف با جهت‌گيري ما بودند؛ منتها برخورد كردن و تضعيف كردن مصلحت كشور نبوده. در داخل، از زير، هركار مي‌توانستيم مي‌كرديم؛ اما در حمايت عمومي، من حمايت مي‌كردم. در اين دولت، قضيه اين جوري است؛ يعني جهت‌گيري جهت‌گيري درستي است. اين دولت جهت‌گيري‌اش جهت‌گيري درستي است؛ اگرچه خطاهاي گوناگوني هم در جاهاي مختلفي دارد.

حالا مثلا فرض كنيد همين مسئله ايراني‌گري و اينها كه آن روز اشاره فرموديد. من واقعا نفهميدم كه اينها حقيقتا دنبال اين‌اند كه حالا يك چيزي را در مقابل اسلام علم كنند. البته بدم مي‌آيد از اين كاري كه مي‌كنند. ديروز هم همين آقايي كه مسئول اين چيزهاست، سر ناهار پيش من آمده بود و يك چيزي مطرح مي‌كرد. گفتم آقا اين‌قدر ايراني‌گري، ايراني‌گري نكنيد. يك تشري هم آنجا به او زدم، از اين كار خوشم نمي‌آيد؛ اما اينكه اينها واقعا مي‌خواهند يك مكتب ايراني در مقابل مكتب اسلام علم كنند، من واقعا اين را نمي‌فهمم. با ملاحظه قرائن گوناگون در كارهاي اين‌ها، اين به‌دست نمي‌آيد. حالا يك جاهايي ممكن است اشتباه كنند، اشتباه هم مي‌كنند؛ اين جوري نيست.

در گذشته گاهي كارهايي انجام مي‌گرفت كه آدم حقيقتا نگران و مضطرب مي‌شد. الآن رئيس‌جمهور با هركسي در دنيا ملاقات كند و حرف بزند، من از حرف زدن او نگران نيستم. اطلاع هم ندارم، اما نگران نيستم. مي‌دانم كه در خلاف جهت انقلاب و سياست كلي نظام مطلبي گفته نخواهد شد، مطلبي پيش نخواهد رفت؛ ولو حالا به لحاظ تعارف دو كلمه هم يك چيزي بگويند، اما كاري پيش نخواهد رفت؛ اين را خاطرم جمع است.

در گذشته اين جور نبود؛ يك ذره غفلت مي‌كرديم، يكهو يك كاري انجام مي‌گرفت. پيش من آمدند و گفتند ما مي‌خواهيم از بانك جهاني قرض كنيم. آقاياني كه توي مسايل پولي و اين‌ها اطلاعاتي دارند، مي‌دانند چقدر اين كار چيز خطر ناكي است. احتياجي هم نداشتيم، اما گفتند مي‌خواهيم قرض كنيم. من گفتم اين كار را نكنيد. اول رئيس‌جمهور اين را به من گفت -مال هشت نه سال پيش است- بعد من گفتم اين كار مصلحت نيست، نكنيد. رفتند، ولي بعد ديدم دوسه نفر از كارشناس‌هاي اقتصادي و مسايل پولي و بانكي دولت آمدند با من صحبت كردند و گفتند آقا ما اين را احتياج داريم؛ ناچاريم اين كار را بكنيم. من ديدم اين اصلا برنامه‌ريزي شده است؛ مي‌خواهند اين كار را بكنند! جلسه بعد كه رئيس‌جمهور پيش من آمد، گفتم آقا اگر شما اين كار را كرديد، من با اين كار اعلام مخالفت خواهم كرد. ترسيدند، ديگر نكردند. كارها اين‌جوري بود اما امروز چنين چيزهايي پيش نمي‌آيد.

آن وقت صدراعظم آلمان «كهل» بود. او با رئيس‌جمهور ما ارتباطات خوبي داشت. تلفني با هم صحبت مي‌كردند، چه مي‌كردند؛ من هم همين ارتباطات را تاييد مي‌كردم. او يك نفر مامور هم گذاشته بود كه به ايران مي‌آمد و صحبت مي‌كرد و مي‌رفت و قرار مي‌گذاشت. يك شب رئيس‌جمهور به من كاغذي داد گفت ما اين‌ها را نوشته‌ايم تا نماينده رئيس‌جمهور ايران اين‌ها را به اين نماينده‌اي كه از آلمان مي‌آيد بدهد. من بعدا نگاه كردم ديدم نوشته شما انتظارات خود را از جمهوري اسلامي بيان كنيد؛ شما از ما چه انتظاراتي داريد؟! اين خيلي چيز خطرناكي بود. خيلي اوقاتم تلخ شد. من پيغام دادم، گفتم او غلط مي‌كند از ما انتظارات داشته باشد! او چه‌كاره است؟ آن وقت دولت آلمان تنها دولت اروپايي بود كه با جمهوري اسلامي يك ارتباطي داشت.

گفتم مثل آن كساني كه بلاتشبيه يك زن بدنامي را از توي آن محله بدنام بيرون مي‌آورند و آب توبه روي سرش مي‌ريزند و زير حمايت خودشان مي‌گيرند. اين‌ها مي‌خواهند با جمهوري اسلامي اين‌جوري رفتار كنند. مگر آلمان كيست كه بخواهد با جمهوري اسلامي اين‌جور برخورد كند؟ او هم گفته بود كه شماها هر كاري با اروپا داريد، به ما بگوييد تا ما اين كارها را برايتان انجام دهيم. اين‌ها هم يك فهرستي نوشته بودند كه ما اين را مي‌خواهيم، اين را مي‌خواهيم. من گفتم شما مي‌خواهيد با بلژيك، با ايتاليا، با اتريش ارتباطات داشته باشيد، به اين چرا مي‌گوييد؟ ببينيد خطاها، خطاهاي اصولي و اساسي بود. آدم يك ذره غفلت مي‌كرد، چنين چيزي پيش مي‌آمد. اين را من به شما عرض بكنم؛ امروز چنين چيزهايي وجود ندارد.

آن وقت آمدند به ما گفتند -اين خاطرات مال آن وقت‌هاست- كه آقا ما مي‌خواهيم بگوييم اين دو دولت را در فلسطين قبول داريم! دو دولت! ببينيد اين چقدر انحراف است كه كسي اين را ملتفت نشود. ما يك خورده اوقات‌تلخي كرديم، چه كرديم؛ بلاخره ظرف دو سه جلسه رد وبدل كردن و گفت‌وگو كردن و اين‌ها، اين مسايل برداشته شد. امروز اين‌ها نيست. آن روزها آدم توي آن مسايل خاطرجمع نبود، امروز اين‌جور نيست؛ يك جهت واحدي است، دارند يك حركتي مي‌كنند.

البته من اعتقاد به نصح دارم. يعني واقعا معتقدم اگر جامعه مدرسين يك مواردي اشتباهي مي‌بينند، ملاحظه رفاقت و دوستي را نكنند، نصيحت كنند؛ منتها مراقب باشند كه يك جهت‌گيري عامي براي زمين زدن دولتي كه حالا نسبت به شعارهاي انقلاب وفادار است، نسبت به رهبري اظهار اطاعت مي‌كند و چه و چه، ايجاد نشود، به آن حركت كمك نشود؛ عرض ما اين است. يك جوري نصيحت كنيد كه آن كساني كه قصد ريشه‌كني دارند، نتوانند استفاده كنند. ولي خوب، نصيحت كنيد، پيغام بدهيد، كاغذ بنويسيد؛ اگر يك جايي واقعا ديديد ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومي در مواقع ضرورت ايرادي ندارد، اما بايد مراقبت بشود. اين‌جور نيست كه حالا انسان هر اعتراضي دارد، مصلحت باشد كه اين را علني و عمومي كند.

خوب صحبت‌هاي ما خيلي طولاني شد؛ از دوستان معذرت مي‌خواهيم. دعا مي‌كنيم كه خداوند متعال آقايان را موفق و مؤيد بدارد تا بتوانند اين كار بزرگ را انجام دهند. اگر يك وقتي آقايان به ما تذكري دارند، من آماده هستم. مطلبي را به‌عنوان تذكر واقعا پخته كنيد، اين را در قالب نامه يا پيغام -يا كسي از طرف شما بيايد، يا كسي از طرف ما بيايد- به ما منتقل كنيد، ما هم ان‌شاءا... از اين تذكرات استفاده خواهيم كرد.

والسلام عليكم و رحمه‌ا... و بركاته



No comments: