Tuesday 21 July 2009

افشاگری عباس پاليزدار در باره آخوندک محمدیزدی


عباس پالیزدار، دبیر و سخنگوی سابق خانه صنعتكاران، رئيس امور زيربنايي مركز پژوهش‌هاي مجلس روز شنبه چهارده اردیبهشت هشتادوهفت در جمع دانشجویان همدانی با بیان اینکه هر کارخانه ماشین سازی یک سری از ماشین های تولیدی اش بر اثر رعایت نکردن مسائل فنی و ایمنی دچار مشکلی یا شکستگی جک ها، نقص در بدنه و شیشه و همچنین خط خوردگی می شوند،[خودروهای کارشناسی شده] اظهار داشت

کارخانه های ماشین سازی موظفند این ماشین ها را با قیمت پایین و به صورت مزایده به مردم واگذار کنند اما غروی و مدیران قبلی ایران خودرو این کار را انجام نمی دادند و این ماشین ها را در اختیار دوستان خود قرار می دادند. ایران خودرو در اقدامی به تمام کارکنان قوه قضاییه یک دستگاه ماشین صفر کیلومتر را به عنوان ماشین کارشناسی شده تحویل داد، کارخانه ایران خوردو بدون هیچ ضابطه ای به قضات قوه قضاییه ماشین پرشیا به نصف قیمت داد و بقیه اش را هم به اقساط که خیلی که ماشین به نامشان شد این قسط را هم نپرداختند. اما همین بذل و بخشش باعث شد صدای خیلی ها در بیاید. مثلا یکباره بنیادی به نام بنیاد نهج البلاغه آمد گفت که اقا ما هم 500 تا ماشین با این تسهیلات می خواهیم. دوباره چند وقت بعد گفتند 517 خودروی دیگر نیز می خواهیم، حالا فکر می کنید چه کسان اعضای این بنیاد نهج البلاغه هستند؟ آقایان علی اکبر ناطق نوری، رفیق دوست ،عسگر اولادی، حسین دین پرور، معزی. بعد از این ماجرا باشگاه پرسپولیس به سرپرستی عابدینی 2 هزار خودرو می گیرد.و بنیادی به نام "همگرایی اندیشه" هم صدایشان در آمد که آقا ما هم از این ماشین ها می خواهیم. لازم به گفتن است که بنیاد “همگرایی اندیشه” متعلق به حجت الاسلام فلاحیان وزیر اسبق اطلاعات و ایت الله علم الهدی [امام جمعه بسیار معتقد و نگران اسلام مشهد] است. تعاونی وزارت کشور 2000 دستگاه، تعاونی صنایع وزارت دفاع فلان قدر، موشک کروز فلان قدر، یک لیست 20-30 عنوانه، ماشین دریافت می کنند اما به اسم کارشناسی، اما در واقع غیر از تعدادی از سری اول همه ماشین های صفر کیلومتر سالم. شروع با ماشین کارشناسی بود اما بعد ماشین های صفر کیلومتر را دادند به آقایان. ماشین پرشیایی 17 میلیونی را با بهای 8-9 میلیون تومان می دادند به آقایان از دم قسط، آن ها هم چون ماشین به نام شان شده بود، چند قسط را پرداخت می کردند و مابقی را بیخیال می شدند. اما ماجرا کجا مشخص شد؟ بالاخره این ماشین های کارشناسی شده، که طبق مدارک باید فروخته می شد و در واقع ماشین صفر کیلومتر جای ان تحویل داده شده بود، باید فکری به حال شان می شد. چون طبق اسناد اینها یعنی ماشین های کارشناسی را به نصف قیمت داده بودند و نمی توانستند بگویند که ماشین کارشناسی داریم. آمدند ماشین خراب و کارشناسی شده را بعنوان صفر دادند به مردم. شما حتما بین نزدیکانتان کسانی را می شناسید که خودروی صفر تحویل گرفتند اما هنوز راه نرفته که مشکل پیدا می کند، داخلش درب و داغان است، خط خوردگی دارد و مواردی از این قبیل. رئیس دفتر ادبی ،مدیر فروش وقت ایران خودرو، در سازمان بازرسی اعتراف کرد که ادبی به من گفت ماشینی را ببرم بدهم به آقای ایکس از معاونین سازمان بازرسی، برای اینکه ماشین جز موارد کارشناسی شده به حساب آید، یک برف پاک کن اش را بشکنم و یک برف پاک کن سالم بگذارم در ماشین! ببینید با مردم چگونه بازی می کنند. مردم صدایشان درامد. صاحبان 1300 خودرو دنبال مطالباتشان رفتند. رفتند شکایت سازمان بازرسی، سازمان بازرسی هم گفت ای بابا این همان پرونده ای است که ما خودمان گند زدیم. نه می توانیم باز کنیم پرونده را نه ببندیم. بدلیل شاکیان زیاد( 1300-1400 نفر)، مجبور شدند پرونده را ادامه بدهند، پرونده را می برند جلو، همه چیز رو می شود، مسئولین ایران خودرو میایند می گویند به چه کسانی تحویل دادیم و پرونده .ماست مالی می شود...؛
...بعد از چند وقت هم دیدیم که کارخانه در بورس مطرح شد و فروخته شد به پشت پرده هایی که این ها را هدایت می کنند. کسانی مثل گنجی [منظور اکبر گنجی، فعالی سیاسی نیست.] صاحب کارخانه مهرام، صاحب تمام کارخانه های شرکت سرمایه گذاری بانک ملت، صاحب سرمایه گذاری های بانک صادرات است و ... این آیت اللهی که می خواستم نام شان را عرض کنم که برای یک دانشکده درخواست یک کارخانه کردند، این شخص آیت الله یزدی رئیس سابق قوه قضاییه [محمد یزدی در زمان ریاست بر قوه قضائیه این اقدام را انجام داد] دبیر فعلی جامعه روحانیت مبارز، و آقای محمد علی شرعی نماینده مجلس خبرگان از قم بودند. مجددا آیت الله یزدی نامه نوشت؛ آقای فروزش، حمیدمان بیکار است، ترتیبی اتخاذ فرمایید تا از جنگل های شمال، جهت صادرات چوب بهره مند گردد! همان زمان آقای حمید یزدی مدیرکل حوزه ریاست قوه قضائیه بود! این کار هم انجام شد و جنگل های شمال به تاراج رفت. بعد رفتند مردم بومی شمال را که حالا شاید به اندازه هیزمشان چوب انبار کرده بودند بازداشت کردند که باعث شلوغی جلوی بازداشتگاه در شمال شد. کسی پرونده را به مردم لو داده بود، و گفته بود آقای حمید یزدی چوب های جنگل های شمال را می برند. خانواده شهدا اعتراض کردند، ما نمی توانیم برای نیازمان چوب برداریم اما اقای یزدی می تواند صادر کند؟ دیدند قضیه در حال لو رفتن است، بازداشت شدگان را آزاد کردنداین ها اسنادش هست، همین جا، اگر لازم شد نشان می دهیم،چون دوستان وزارت اطلاعات گفتند اسناد محرمانه را چرا به مردم نشان داد
ید

No comments: