Sunday 5 July 2009

پیامی روشن برای سرکرده سرکوبگران

کار شما به آنجا نخواهد رسید
.


ما در دهاتمان در اصفهان یک سگ داشتیم بنام سبو، به او سبو می گفتیم برای اینکه وقتی تشنه می شد کوزه را می انداخت و آن را می شکست تا آب بخورد. ملای ده ما می گفت که این سگ نجس است! و پدرم هر وقت او را می دید ـ ملا را می گویم ـ از او می پرسید که آیا سگ هنوز هم نجس است یا نه! آری حالا آن ملای ده پیر شده و آن سگ هم از پیری مرده است
اما برای چه اینرا می نویسم
آنروزها که این سگ جوان و شاداب بود بی سر و صدا می دوید و سینه بر کپل گرگ می زد که گرگ ربش را یاد می کرد. وقتی پیر شده بود اما زوزه می کشید و عو عو می کرد
یک شب ظلمانی از پدرم پرسیدم بابا چرا این سگ اینقدر پر حرف شده؟! او گفت چون حالا دیگر می ترسد، آفتابش لب بام است درست چند ماه قبل از مرگ غمناکش، سبو یک بره و یک میش را در مزرعه ی خودمان دریده بود! و من از پدرم پرسیدم برای چه سبو اینکار را کرده، پدرم گفت از سر ضعف دیوانه شده
اما کمتر از یک هفته بعد یک روز وقتی از باغهای ده به حیاط بزرگ خانه ی در ده وارد شدیم شاخها و سر و صورت قوچ مان پر از خون بود، خونی سیاه, همه ترسیدیم که چه شده است. بیچاره سبو! آری سبو مرده بود! پیکر بیجان سبو با شکم پاره شده آنجا بود پدرم گفت سبو، سگ ما, از چراغ قرمز رد شده و قوچ دخلش را آورده است
حالا حکایت این سردار جعفر ... است، از ترسش از تاریکی و ظلماتی که احاطه اش کرده, زوزه می کشد
او خودش بخوبی می داند که سپاه پاسداران و بسیج در کمین اوهستند
سپاه پاسداران تا حالا صبر کرده است ولی اگر تو و دوستان فرماندهت و خصوصا رهبرت مرد این بن بست هستید پا در آن گذارید
پا گذاشتن در آن و مرگتان حتمی ست
من به عنوان یک مطلع به تو ... و به رهبر بیخردت می گویم که خودتان بهتر از هر کسی از درون سپاه و بسیج خبر دارید. آنها سر بزنگاه چنانتان به گرز گران بکوبند که جدتان را بیاد آورید. شما فراموش کرده اید همافران را! شما انگار فراموش کرده اید سالن غذا خوری افسران شاه را، شما انگاری فراموش کرده اید که شرف شاه و اطرافیانش صد چندان شما بود، ولی با اینهمه سربازان و درجه داران و افسران مردم را انتخاب کردند. و شما فراموش کرده اید که سر سفره مردم نشسته اید
امروز خامنه ای و رفسنجانی و تمامیت روحانیت و فرماندهان مفت خور و رانت خوار و تمامی عمله ی آنها چنان به وحشت آمده اند که اگر چه آغازش مشخص است اما پایانش با پایان شما ...همراه خواهد بود
کسی در جایی نوشته بود که غریتتان کجا رفته که با ما آن می کنید که نتوانستید با سربازان صدام بکنید! با اینهمه اینهمه نعره های خشن رهبری و نماینده ی سالوسش سید احمد خاتمی در نماز جمعه ی بعدی و همه و همه حکایت از ترس سیاه شما دارد
بترسید که سزاوار ترسید
و اما یک نکته هم به آنها که هنوز در خونخواری و آدمکشی و سبعیت این برادران فرمانده و به اصطلاح « سردار» و فرمانده ی کل قوای خود خامنه ای رسوا شک دارند، هممیهنان سپاهی و بسیجی و ارتشی و نظامی و انتظامی لطفا نوشته ها و گفته های این نامردان را با دقت گوش کنید و بخوانید و هوشیار باشید و از آنها فاصله بگیرید
اینان آن بیماری طاعونی را دارند که مداوای آن هرگز است
هوشیار باشید! پیروزی از آن بازماندگان شهدای ما ست ما همگی بازمانده ی آنهاییم
سلام بر شهدا و سلام بر "ندای آزادی ایران" که بدست اهریمنی فرماندهان سپاه و بسیج و تحت نظارت مستقیم رهبر بیخرد و نا فرزانه ی انقلاب جان باختند

No comments: