Wednesday 9 July 2008

اگر به سرعت جلوی تندروها گرفته نشود، دامنه تخریبها به هتک حرمت از مرجعیت کشیده خواهد شد

هشدار سایت رسمی تابناک


نباید کار به حرمت شکنی از مقام مراجع تقلید برسد
تحلیل از سایت تابناک
http://tabnak.ir/pages/?cid=13491
.

.
مطالبی که پیش از این در تحلیلهای مکرر کجکول بیان شده بود، امروز در یک تحلیل عمیق توسط سایت رسمی تابناک متعلق به محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت به صورت یک هشدار جدی به دولت دکتر احمدی نژاد و مخالفان ایشان نوشته شده است
تحلیل سایت تابناک به قرار زیر است
.

.:
چرا كسي از احمدي‌نژاد دفاع نكرد؟

.
پيشنهادي براي بازگشت آرامش به فضاي کشور

.

تاريخ انتشار - ۱۸ تير ۱۳۸۷
.
با گذشت يك هفته از انتشار يادداشت تند قائم‌مقام حزب اعتماد ملي در روزنامه ارگان اين حزب، هنوز شاهد واكنش قابل توجهي از چهره‌هاي سياسي و مذهبي كشور در دفاع از دكتر احمدي‌نژاد نبوده‌ايم و واكنش‌ها منحصر به چند مقام دولتي يا چند رسانه وابسته به دولت نهم و حداكثر منتقدان فرمايشي و رسانه‌هاي نورچشمي دولت شده است.
مقايسه اين سطح از واكنش‌ها با محكوميت گسترده هجمه چند ماه قبل به حجت‌الاسلام سيدحسن خميني كه مورد اجماع جناح‌هاي سياسي، روحانيت و مسئولين كشور قرار گرفت، نشان مي‌دهد كه اگرچه هجمه صورت‌گرفته به نوه امام به لحاظ محتوايي و لحن بسيار ملايمتر و محدودتر از توهين صورت‌گرفته به رئيس‌جمهور بود،اما جامعه سياسي و مذهبي كشور به سادگي از كنار آن نگذشت.
قائم‌مقام حزب اعتماد ملي در نوشته خود با رديف كردن شايعاتي كه به صورت غيرمستقيم، چه‌بسا قرار بود به آنها رنگ واقعيت داده شود و برخي از آنها صراحتا توسط رئيس‌جمهور و سخنگوي دولت تكذيب شده و برخي ديگر همانند سخنان دكتر احمدي‌نژاد در ديدار با آيت‌الله جوادي آملي تحريف شده بود، عملا رئيس‌جمهور را مدعي ارتباط با امام زمان جلوه داده و وي را در رديف كساني برشمرد كه به شدت در فقه شيعه نكوهش و طرد شده‌اند.
به ويژه به دليل آن‌كه در نوشته قائم مقام حزب اعتماد ملي، علما و مراجع مخاطب بودند و با توجه به خدشه‌ها و اشكالات متعددي كه در اين نوشته وجود داشت، دفاع حوزه از رئيس‌جمهور طبيعي و قابل انتظار بود، اما اين اتفاق نيفتاد و به رغم تفاوت شديد جايگاه دومين مقام رسمي كشور با نوه امام خميني و شديدتر بودن لحن هجمه به رئيس‌جمهور، كسي در دفاع از احمدي‌نژاد برنخاست.به نظر مي‌رسد مختصر واكنشي هم که از هيأت نظارت بر مطبوعات، كه نهادي دولتي است، و دادستاني تهران بروز يافت، صرفا شكلي و براي رفع و رجوع كردن موضوع بود.
اما علت اصلي اين سكوت و بي تفاوتي چيست؟ آيا ريشه آن در فضاي حاكم بر جامعه در يكي، دو سال اخير نيست؟باب شدن هتك حرمت، توهين و افترا نسبت به بزرگان ديني و سياسي و مسئولان گذشته و حال كشور، آن هم در تريبون‌هاي رسمي و توسط چهره‌هاي مسئول و مورد حمايت مسئولان در سال‌هاي اخير، فضايي است كه دست كم طي 27 سال اخير بي‌سابقه بوده است.
اين سيل تهمت‌ها و افتراها كه نمونه آخر آن با نام جريان پاليزدار مشهور شده است و طي آن بيش از چهل نفر از چهره‌هاي مذهبي و سياسي كشور- تنها در يك جلسه سخنراني و توسط فردي كه دفاع جانانه‌اي از دولت نهم و رئيس آن كرده- متهم به فساد شده‌اند، همان نوع عملكرديست كه پيش از اين توسط همسر سخنگوي دولت نيز ـ البته نه با ذكر اسم كارخانه و معدن ـ به كار مي‌رفت و تا حدي مشمئزكننده و ناپسند جلوه كرده است كه حتي آيت‌الله جنتي، كه پيش از اين عموما با جريانات حامي دولت نهم همراه و نسبت به انتقاد از ساير دولت‌ها سکوت مي‌کرد، در خطبه‌هاي اين هفته نماز جمعه تهران، با سکوت نسبت به هجمه به رئيس‌جمهور، با وجود گذشت دو ماه از جريان پاليزدار، به شدت عليه آن واكنش نشان داد.
گرچه ممکن است برخي گروه‌ها و افراد که طي ساليان اخير از سوي مقامات دولتي يا رسانه هاي حامي آنان مورد تخريب وهتک حرمت قرارگرفته باشند، از اين وضعيت خشنود باشند و هتک حرمت رئيس‌جمهور را به نوعي انتقام و اجراي عدالت بدانند، اما بايد توجه کرد كه هزينه‌هاي چنين رويه‌اي و ايجاد فضاي حرمت‌شكني و اتهام‌زني در جامعه سياسي و مذهبي كشور بسيار سنگين‌تر از آن است كه براي دلشاد شدن گروهي و تسلاي دل آنان بتوان از كنارش گذشت.
همانگونه كه در دوران اقتدار اصلاح‌طلبان، برخي مقامات دولتي و چهره‌هاي برجسته اين جناح و مطبوعات پرشمارشان عليه هر شخصيت و چهره غيرهمراه يكه‌تازي كردند، پيشكسوتان جهاد و شهادت را عنوان «چكمه‌پوش» دادند و شخصيت‌هاي برجسته انقلاب را به عاليجناب سرخپوش و سياهپوش ملقب کردند و هر جريان مستقل سياسي و غيرهمراه با خود را متحجر، فاشيست، مرتجع و طالبان خواندند، اما رهبران اصلاحات به ويژه سيدمحمد خاتمي و سيدمحمد موسوي خوئيني‌ها كه داراي محبوبيت گسترده‌اي حتي در ميان نيروهاي تندرو اين جناح بودند، آنگونه كه بايد در مديريت تندروي‌ها و مهار تخريب هتك حرمت اقدام نكردند و امروز شاهديم گروه جديدي پيدا مي‌شوند كه حتي روي افراطيون اصلاح‌طلب را در هتك حرمت و تخريب سفيد كرده و علاوه بر حمله به اصلاح‌طلبان، دايره اهانت و هتك حرمت را به حيطه علما و شخصيت‌هاي مذهبي نيز كشيده‌اند و البته همانند افراطيون اصلاح‌طلب در حمله به پيشكسوتان جهاد و شهادت نيز انرژي فراواني صرف مي‌كنند.
القاب مورد استفاده گروه جديد براي رقبايشان به جاي «چكمه‌پوش، فاشيست، مرتجع و طالبان»، «جاسوس، مزدور، مافيا و دزد» است و همانگونه كه گروه قبل در استفاده از اين القاب بي‌واهمه و سخاوتمندانه عمل مي‌كرد، اين گروه نيز بدون كمترين تحقيق و تأملي براي از ميدان بيرون كردن رقباي سياسي يا داغ كردن محافل سخنراني و منحرف كردن افكار عمومي از مشكلات اقتصادي، به سادگي به ابزار اتهام‌سازي روي مي‌آورند.
اما آيا اين پايان كار است؟ مسلما پاسخ به اين سؤال منفي است و همانگونه كه سكوت و كم‌توجهي رهبران اصلاحات به تخريب ديگران شرايط ديروز را رقم زد كه بيشتر علما شخصيت‌هاي سياسي و روحاني كشور از جمله اصلاح‌طلبان آماج تيرهاي زهرآگين افترا و تخريب شدند، سكوت امروز در برابر توهين به رئيس‌جمهور نيز آينده‌اي تاريكتر را رقم خواهد زد و چه بهتر كه امروز بر دور باطل توهين و افترا نقطه پايان گذاشته شود و ايده آل آنكه اين نقطه پايان دوجانبه باشد يعني از يك‌سو رئيس‌جمهور به نمايندگي از دولت نهم، از تمامي چهره‌هاي سياسي و مذهبي كه طي سه سال گذشته توسط مسئولان دولتي يا رسانه‌هاي حامي دولت مورد تخريب، هتك حرمت، توهين و تهمت قرار گرفته‌اند، عذرخواهي و دلجويي كند و رسما اعلام كند كه از اين پس اگر از زاويه دولت و يا با موضع حمايت از دولت حرمت‌شكني صورت گيرد، شخصا با فرد يا رسانه خاطي برخورد مي‌كند و از سوي ديگر، رهبران و عناصر مسئول جريانات و رسانه‌هاي منتقد دولت، با مردود دانستن توهين به رئيس‌جمهور، نقد سازنده و ارزيابي عملكرد دولت نهم را از توهين و حرمت‌شكني رئيس‌جمهور و ديگر مسئولان دولتي تفكيك كرده و از عناصر متخلف، تبري جويند.
همه ما بايد بدانيم در صورت عدم توقف اين جريان، قطعا در آينده جريان تخريب و توهين متقابل وارد حريم مرجعيت و ولايت نيز خواهد شد و در پس اين فحاشي‌ها و تنها نتيجه اين حرمت‌شكني‌ها، قرباني شدن مقدسات و اعتقادات مردم است كه كسي صداي آن را نمي‌شنود. بار رواني سنگيني كه اين اتهام‌سازي‌ها در نيروهاي هوادار سطح پايين جريانات سياسي تحميل مي‌كند، حتي ممكن است به اقدامات خودسرانه‌اي نظير ترورهاي سال 1378 منجر شود و يا آن‌كه فاجعه‌اي مهيب‌تر نظير ترورهاي ابتداي انقلاب و از دست رفتن امثال مطهري‌ها و بهشتي‌ها و رجايي‌ها بر جاي گذارد.
يكي از بركات حادثه هفتم تير و شهادت شهيد بهشتي، اثبات حقانيت وي و بي‌اساس بودن تخريب‌ها عليه ايشان بود اما آيا بايد امروز هم بي تفاوت بمانيم و براي رسيدن به اين نتيجه که به سادگي و با تدبير عقلاي قوم، تحقق آن ممكن است، چنان بهاي سنگيني بپردازيم؟

.
نظرات كاربران

:
▪ مشکل ما عدم وجود سیاست مدیریت کشور با رویکرد و هدف واحد است. اختلاف در اصل کار نیست در نحوه ایدئولوژی نیست فقط اهمیت ها در انتخاب شروع کار متفاوت است.تخریب و تهدید ارزش نیست مشاوره و کمک کردن به اداره کشور ارزش است.تنها گزینه درست سخن شما است بیاییم ایران آباد توانمند و سربلند را باهم بسازیم و به این مشارکت و همدلی خود بنازیم و غیر از این راه به جائی نخواهد برد.
▪ بياييد همگي با وحدت وآينده نگري به فكر سازندگي وارتقاي كشور باشيم ارزشهاي اسلامي را روزبه روز ارتقا بخشيم واجازه ندهيم هيچ كس حتي به فكر جسارت كردن بيفتد . اين همه نيروي متفكر وخلاق در كشور داريم . روي اينها سرمايه گذاري شود . اگر انتقاد وحرفي هم هست با منطق ودليل عنوان كنيم .نه اينكه همديگر را بكوبيم

No comments: