4
کسانی که برعلیه تصوف مینویسند، ضد ولایت فقیه اند
اولین کتابی که در رد تصوف نوشته شد و اول قدم برای نوشتن ده ها رّدیه دیگر بود کتابی هدفمند بود. در این کتاب هزاران عیب و ایراد بر درویشی و فرقه های درویشی گرفته شده مثل گرفتن عشریه و تجسم صورت مرشد و از این قبیل مطالب... اما لبّ کلام نفی که در سراسر کتاب "مستتر و نهفته بود" همانا رد و طرد نظریهء ولایت فقیه و مسلط کردن یک نظریه "امام زمان پرستی"بجای آن بود. خرافه ای که امروز همه بزرگان مملکت و مسئولان نظام علیه آن موضع گرفته اند
اولین ردیه برعلیه صوفیان کتاب "در کوی صوفیان" بود که بطور مستقل و جدا از سلف خود "درکوی صوفیان تاحضور عارفان" چاپ شد. نویسنده در پایان کتاب حرف اول و آخر دلش را میزند و در صفحه پانصد و بیست و دو کتاب- چاپ چهارم بهار هشتاد و چهار مینویسد
.
عاقبت سیدعلی کفری برخلاف مدعییان ارشاد و هدایت متصوفه ندا در داد که یگانه قطب عالم، امام عصر میباشد و فرقه داران متصوفه انسانها را از مولایشان حجت بن الحسن دور میسازند
عاقبت سیدعلی کفری برخلاف مدعییان ارشاد و هدایت متصوفه ندا در داد که یگانه قطب عالم، امام عصر میباشد و فرقه داران متصوفه انسانها را از مولایشان حجت بن الحسن دور میسازند
.
سپس نویسنده در همین کتاب و به عنوان حسن ختام و ختم مطلب غزلی از سیدکفری درج کرده که گوینده در آن از اساس منکر حکومت اسلامی و نظام اسلامی و ولایت فقیه شده است. اگرچه سید کفری خودش پیش از انقلاب مرد، اما انتشار این غزل در کتاب مزبور، طرز تلقی دنباله روهای فکری او را در حوزه علمیه قم نشان میدهد. یعنی این که طرز تلقی سیدکفری در میان "جماعت حجتیه جدید" که در میان طلبه های حوزه علمیه قم نفوذ کرده اند و به بهانه صوفی ستیزی شبکه سازی میکنند و به جذب جوانان بسیجی سرگرمند، زنده است و نمرده. به ابیاتی از این غزل توجه کنید
سپس نویسنده در همین کتاب و به عنوان حسن ختام و ختم مطلب غزلی از سیدکفری درج کرده که گوینده در آن از اساس منکر حکومت اسلامی و نظام اسلامی و ولایت فقیه شده است. اگرچه سید کفری خودش پیش از انقلاب مرد، اما انتشار این غزل در کتاب مزبور، طرز تلقی دنباله روهای فکری او را در حوزه علمیه قم نشان میدهد. یعنی این که طرز تلقی سیدکفری در میان "جماعت حجتیه جدید" که در میان طلبه های حوزه علمیه قم نفوذ کرده اند و به بهانه صوفی ستیزی شبکه سازی میکنند و به جذب جوانان بسیجی سرگرمند، زنده است و نمرده. به ابیاتی از این غزل توجه کنید
.
نه مفتیم، نه معلم، نه فیلسوف و فقیه
نه شیخ و مرشد ِ وقتم! که "هادی دین" هست
نظر به تخت کیان و به تاج شاهی نیست
مرا که دیده به دیدار عشق "شیرین" است
مرا ز سبحه و زنار و طاق جبه چه سود؟
مرا چه کار به تشریع و جبر و تکوین است؟
به "کیش عشق"، کلیسا و دیر و کعبه، یکی است
به سرّ عشق که "مبدا""، معاد دین این است
نه مفتیم، نه معلم، نه فیلسوف و فقیه
نه شیخ و مرشد ِ وقتم! که "هادی دین" هست
نظر به تخت کیان و به تاج شاهی نیست
مرا که دیده به دیدار عشق "شیرین" است
مرا ز سبحه و زنار و طاق جبه چه سود؟
مرا چه کار به تشریع و جبر و تکوین است؟
به "کیش عشق"، کلیسا و دیر و کعبه، یکی است
به سرّ عشق که "مبدا""، معاد دین این است
.
توجه داشته باشید که "مبدا"" تخلص شعری سیدعلی کفری دزفولی بود و مقصود از "عشق شیرین" ظهور حضرت صاحب الزمان ع است و مقصود از "کیش عشق" یعنی – نعوذ بالله – "امام زمان پرستی" است که اینها بالجمله سرمنشاء همه خرافات و فتنه ها است
این سید کفری روزی از دزفول به تهران آمد و از آنجا به هندوستان رفت. پیش از این مطالبی از علامه کمالی دزفولی نقل کردیم، این هم ادامه آن به شرحی که یکی از دوستان برای ما ارسال کرده است
توجه داشته باشید که "مبدا"" تخلص شعری سیدعلی کفری دزفولی بود و مقصود از "عشق شیرین" ظهور حضرت صاحب الزمان ع است و مقصود از "کیش عشق" یعنی – نعوذ بالله – "امام زمان پرستی" است که اینها بالجمله سرمنشاء همه خرافات و فتنه ها است
این سید کفری روزی از دزفول به تهران آمد و از آنجا به هندوستان رفت. پیش از این مطالبی از علامه کمالی دزفولی نقل کردیم، این هم ادامه آن به شرحی که یکی از دوستان برای ما ارسال کرده است
.
فردای آن روز به قصد خروج از کشور از من جدا شد و دیگر خبری از او نشد، اگرچه همچنان مریدان چشم به راهی در منطقه داشت؛ تا اینکه در دهه پنجاه شمسی و پس از چهل سال از مهاجرت ، با عزّت و احترام از هند به دزفول بازگشت و در دزفول بنایی به اسم "مهدیه" راه انداخت. مثل کافی که در منیریه-امیریه تهران با حمایت بازایهای وابسته به هیات موتلفه در دهه چهل شمسی یک "مهدیه" به راه انداخت. منظور هردو اینها و حامیانشان براه انداختن نظریه "امام زمان پرستی" بود. در دوره پهلوی بهانه وجودی خود را مبارزه با بهائیت گذاشته بودند، و حالا با نوشتن این ردیه ها ... به صوفیه هم گیر داده اند.
در آن زمان سرهنگ افراسیابی رئیس وقت ساواک! از سید علی کفری و کافی خطیب هردو حمایت بیقید و شرط و زننده میکرد که قابل انکار نیست
از قول علامه کمالی دزفولی گفته اند که میگفت یکی از سرسپردگان و بازگردانندگان اصلی کفری ـ که هنوز زنده است ـ از دهه سی شمسی به عنوان عامل سرویس های انگلیسی در منطقه مطرح بوده است. چنان مشهور بود که کُفری اهل نماز و عبادت نیست و من خود نیز در طول آن شبانه روزی که در حجره ام بسر برد، شاهد بودم که هرگز سر بر سجده نبرد!! » و الله اعلم
در تأیید گزارش علامه کمالی باید نوشت که بر اساس اسناد موجود، از اوایل قاجاریه، و با هدایت کمپانی هند شرقی بریتانیا، تفرقه دینی در کشورهای مسلمان به اسم اسلام و مقدسات دینی ، بزرگ ترین حربه تاریخی پیر استعمار جهت نفوذ و حضور مستمر بوده است. فرقه سازی همواره به عنوان ترفند بزرگ امپراطوری بریتانیا در استحاله آرمانهای مقدس ملت های تحت سلطه، نمود داشته است. در این باره گزارش «مستر همفر» کارگزار و جاسوس عالی رتبه وزارت مستعمرات انگلیس و ریاست«کمپانی هند شرقی» در سال 1710 میلادی، حائز اهمیت است. او در خاطرات خود می نویسد که قبل از اعزام به مأموریت، معاون وزارت مستعمرات بریتانیا کتابی پرحجم بالغ بر هزار صفحه حاوی برنامه های ابلاغی جهت اجرا در کشورهای اسلامی به او داد که در فصل مربوط به راه های مناسب نفوذ و دخول نقاط ضعف در اسلام، چند مورد را برشمرده بود، از جمله
فردای آن روز به قصد خروج از کشور از من جدا شد و دیگر خبری از او نشد، اگرچه همچنان مریدان چشم به راهی در منطقه داشت؛ تا اینکه در دهه پنجاه شمسی و پس از چهل سال از مهاجرت ، با عزّت و احترام از هند به دزفول بازگشت و در دزفول بنایی به اسم "مهدیه" راه انداخت. مثل کافی که در منیریه-امیریه تهران با حمایت بازایهای وابسته به هیات موتلفه در دهه چهل شمسی یک "مهدیه" به راه انداخت. منظور هردو اینها و حامیانشان براه انداختن نظریه "امام زمان پرستی" بود. در دوره پهلوی بهانه وجودی خود را مبارزه با بهائیت گذاشته بودند، و حالا با نوشتن این ردیه ها ... به صوفیه هم گیر داده اند.
در آن زمان سرهنگ افراسیابی رئیس وقت ساواک! از سید علی کفری و کافی خطیب هردو حمایت بیقید و شرط و زننده میکرد که قابل انکار نیست
از قول علامه کمالی دزفولی گفته اند که میگفت یکی از سرسپردگان و بازگردانندگان اصلی کفری ـ که هنوز زنده است ـ از دهه سی شمسی به عنوان عامل سرویس های انگلیسی در منطقه مطرح بوده است. چنان مشهور بود که کُفری اهل نماز و عبادت نیست و من خود نیز در طول آن شبانه روزی که در حجره ام بسر برد، شاهد بودم که هرگز سر بر سجده نبرد!! » و الله اعلم
در تأیید گزارش علامه کمالی باید نوشت که بر اساس اسناد موجود، از اوایل قاجاریه، و با هدایت کمپانی هند شرقی بریتانیا، تفرقه دینی در کشورهای مسلمان به اسم اسلام و مقدسات دینی ، بزرگ ترین حربه تاریخی پیر استعمار جهت نفوذ و حضور مستمر بوده است. فرقه سازی همواره به عنوان ترفند بزرگ امپراطوری بریتانیا در استحاله آرمانهای مقدس ملت های تحت سلطه، نمود داشته است. در این باره گزارش «مستر همفر» کارگزار و جاسوس عالی رتبه وزارت مستعمرات انگلیس و ریاست«کمپانی هند شرقی» در سال 1710 میلادی، حائز اهمیت است. او در خاطرات خود می نویسد که قبل از اعزام به مأموریت، معاون وزارت مستعمرات بریتانیا کتابی پرحجم بالغ بر هزار صفحه حاوی برنامه های ابلاغی جهت اجرا در کشورهای اسلامی به او داد که در فصل مربوط به راه های مناسب نفوذ و دخول نقاط ضعف در اسلام، چند مورد را برشمرده بود، از جمله
برهم زدن رابطه دوستی آمیخته با احترام، بین عالمان دین و مردم، وظیفه ایست که هیچ مأمور انگلیسی نباید فراموش کند. در این راه باید نخست به دو کار عمده پرداخت
ا- برچسب زدن و تهمت وارد ساختن به علماء و مراجع
ب- وارد ساختن بعضی از عالم نمایان وابسته به وزارت مستعمرات در سلک علمای دین
خاطرات مستفر همفر،.ترجمه دکتر مویّدی، نشر امیر کبیر، ص هشتاد و یک
با توجه به خاستگاه، اهداف و رویکرد سیاسی، امنیتی و فرهنگی فرق استعماری «وهابیت» و «حجتیه جدید»، ، دو روی یک سکّه می باشند. نکتة جالب توجه آن است که مأموریت اصلی همفر به گواهی خاطرات او، بنیانگذاری مذهب جعلی «وهّابیت» بود که بر این ترتیب در شهر بصره، محمد بن عبد الوهاب را یافت و او را مهرة مناسبی برای ایجاد تشتّت در محیط«اهل سنت» شبه جزیره عربستان تشخیص داد. به استناد مدارک موجود، ایجاد یک جریان دروغی و جعلی یعنی "امام زمان پرستی" به اسم تشیع راستین در ایران به عنوان «قلب جهان تشیع»، به موازات همان پروژه ای صورت گرفت که در عربستان به عنوان «قلب جغرافیای تسنّن» در حال اجرا بود. بی شک نطفة "حجتیه جدید" و "وهابیّت استعماری" ـ هر دوـ از صلب کفتار پیر بریتانیا می باشند. این مسأله ما را به این نکته رهنمون می کند که استعمار، با ظرافت و به فراخور تفاوت اقالیم انسانی، جغرافیای زیستی، قومی، مذهبی و دینی و حسب شرایط ناهمگون هرکدام، برنامه های استعماری خود را طراحی و پیاده می کند. پس بی جهت نیست که چند سالی است شاهد تحرکات آشکار وهّابیّت در شهر های عشایری و عرب نشین جنوب ایران، به موازات فعالیت معنا دار "حجتیه جدید" در قلب جهان تشیع یعنی حوزه علمیه قم میباشیم
.
با توجه به خاستگاه، اهداف و رویکرد سیاسی، امنیتی و فرهنگی فرق استعماری «وهابیت» و «حجتیه جدید»، ، دو روی یک سکّه می باشند. نکتة جالب توجه آن است که مأموریت اصلی همفر به گواهی خاطرات او، بنیانگذاری مذهب جعلی «وهّابیت» بود که بر این ترتیب در شهر بصره، محمد بن عبد الوهاب را یافت و او را مهرة مناسبی برای ایجاد تشتّت در محیط«اهل سنت» شبه جزیره عربستان تشخیص داد. به استناد مدارک موجود، ایجاد یک جریان دروغی و جعلی یعنی "امام زمان پرستی" به اسم تشیع راستین در ایران به عنوان «قلب جهان تشیع»، به موازات همان پروژه ای صورت گرفت که در عربستان به عنوان «قلب جغرافیای تسنّن» در حال اجرا بود. بی شک نطفة "حجتیه جدید" و "وهابیّت استعماری" ـ هر دوـ از صلب کفتار پیر بریتانیا می باشند. این مسأله ما را به این نکته رهنمون می کند که استعمار، با ظرافت و به فراخور تفاوت اقالیم انسانی، جغرافیای زیستی، قومی، مذهبی و دینی و حسب شرایط ناهمگون هرکدام، برنامه های استعماری خود را طراحی و پیاده می کند. پس بی جهت نیست که چند سالی است شاهد تحرکات آشکار وهّابیّت در شهر های عشایری و عرب نشین جنوب ایران، به موازات فعالیت معنا دار "حجتیه جدید" در قلب جهان تشیع یعنی حوزه علمیه قم میباشیم
.
امید آن که مراجع عظام که حافظان بیضه اسلام و نایبان برحق امام زمان و ملجاء و ملاذ مسلمانان حقیقی هستند بیش از این سکوت را جایز نشمارند و دست این نوکران استعمار و وابستگان به بیگانگان را از ساحت مقدس حوزه ها بخصوص حوزه مقدس علمیه قم و جوار حضرت معصومه علیهاالسلام کوتاه کنند
No comments:
Post a Comment