آهای حضرت شیپور النظام احمد خاتمی
چه شده که دوباره خوابیده پارس میکنی؟
اگر با اتوموبیل زرهپوش به فیضیه می آیی که در خیل ساندیس خوارها رجز بخوانی و عربده بکشی این جواب را از ما بشنو و به "رهبرت" برسان. به ارباب مرده ات بگو :
جنبش زنده است و از روح زندگی بخش حسینعلی منتظری الهام ثبات قدم و استواری میگیرد و همزبان با شهید محمد مختاری میگوید:
خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته شده ام
در کنج قُرق شده فیضیه رجز خوانی کردن هنر نیست. در میان محافظهای مسلح و با زرهپوش تردد کردن هنر نیست. اگر غیرت داشتی پس روز بیست و پنج بهمن کجا بودی؟ روزی که طلاب گلگون پوش مثل شیرهای غرّان در صفوف مردم پرجوش در خروش بودند تو در سوراخ موش کز کرده بودی و از فرط بیم و هراس زار میزدی. توکه الان نعره میکشی پریروز چرا خفقان گرفته بودی و دچار انسداد ادرار شده بودی؟
پریشب یعنی همان شب بیست و پنج بهمن احمدی نژاد و لاریجانی ها و حیدر مصلحی و جعفری در بیت اربابت جمع شده بودند و آخر شب هم رفسنجانی به جمعشان ملحق شد و تا توانستند برسر و روی هم تیغ کشیدند و بار تقصیرها و بیعرضگیها را به دوش هم انداختند، آخر سر هم انصاف دادند که چیزی نمانده که دیگر نه از تاک نشان بماند و نه از تاکنشان. اربابت که از سرِ شب با دوزِ بالا دوپینگِ مورفین کرده بود وقتی همه رفتند دست به دامن رفسنجانی شد که بماند و آن "جسدٌ لَهُ خُوارٌ" را تنها نگذارد
بدبخت بیشعور
تورا که در این جلسه ها راه نمیدهند. تو برو بوق ات را بزن. اما در عین حال فراموش نکن وقتی نعرهء "هَل مِن مُبارز"ِ ما مُحاربان با این بساطِ ننگین در قم بپیچد تو به سرعت برق بر بُراقِ "جیم" میجهی تا چهار اسبه از معرکه بگریزی. اما یقین بدان که آتش این فتنه ریش و ریشهء تو و همکیشانِ بی ریشت را خاکستر میکند.
ضمناً از ما بشنو و به ارباب و اذنابش بگو که اگر فقط یک تار مو از سر مهدی کروبی کم شود با یک بلیط یکسره تو و همپالکیهایت را به دست نُوّاب تِسعَة عَشَر میسپاریم که ابوابِ سَقر به رویتان بگشایند و با پس گردنی همگی را از میانبُرِ جمکران در ویلِ هاویه سرنگون سازند
آونگِ دوزخی تو به زنجیر معصیت
دوزخ نهنگ و تو چو یکی لقمهء نهنگ
طلاب و مدرسان حوزه علمیه قم پیروان اسلام ناب محمدی
No comments:
Post a Comment