پیه سوز ولایت فقیه "پِت پِت" میکند
آیتالله امامی کاشانی خطیب نمازجمعه تهران و عضو مجلس خبرگان و شورای نگهبان... در سخنانی در مسجد جمکران اعتراف کرد که ولایت فقیه نمیتواند مشکل ایران را حل کند. او از امام زمان درخواست کرد هرچه سریعتر ظهور کند.وی در سخنرانی خود در مسجد جمکران که به طور مستقیم از شبکه قرآن پخش میشد، خطاب به امام عصرعج گفت: ای امام زمان، اگرچه در عصر غیبت تو ولایت فقیه حاکم است، اما ولایت فقیه نور کمی است که از آن دور سو سو می کند. امامی کاشانی قبل از آنکه مراسم دعای توسل در مسجد جمکران آغاز شود، با اشاره به کمسویی نور ولایت فقیه در ایران، تصریح کرد: او که نمی تواند مشکل را حل کند، این است اوضاع کشور، این است اوضاع دنیا، تو باید بیایی، تو باید مشکل را حل کنی !!؛
.
بیانیه ی انتقاد آمیز آیت الله العظمی صانعی
.
«وَلاَ تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِن دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ» 113/هود
تاريخ انقلاب اسلامي پس از رفراندم قانون اساسي، حضوري باشکوهتر و با عظمت تر از انتخابات 22 خرداد را به ياد ندارد. روزها و شبهايي را به ياد داريم که پسران و دختران، مادران و پدران و حتي آنهايي که نمي توانستند در انتخابات مشارکت کنند ، چنان شور و شعفي را به پا ساخته بودند و چنان از آرمانهاي بزرگ معمار و بنيانگذار فقيد جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (سلام الله عليه) به بزرگي و خوبي ياد مي کردند که انسان از آن همه عظمت ، وحدت و يکپارچگي به وجد مي آمد.
آري، همه به نام دين و به نام آزادي برخاسته از اصول تشيع و براي پاسداري از آرمانها و ارزشهاي شهيدان بخون خفته آمده بودند تا بار ديگر آن هم پس از سي سال به دنيا نشان دهند که آزادي موهبتي است خدادادي و هيچ کس نمي تواند مانع و سلب کننده آن از درياي انسانها باشد. اما چه شد؟ به ناگهان فرزندان انقلاب به گوشه هاي زندان افتادند. جوانان عزيز طعم تلخ باتوم و گاز اشک آور را تجربه کردند و به ناگاه مجروحان و شهدايي بر جاي ماند. اين همه تنها به خاطر اين بود که مشروعيت انتخابات مورد پرسش واقع شده بود. و آيا سزاوار بود که پاسخ انتقاد و اعتراض آنها را چنين بدهيم و ناخواسته ايجاد بحران نماييم و تمام آن اعتراضها را به دول خارجي نسبت داده و بي محابا از سرنوشت محتوم تمام مستبدان و ظالمان ، آنها را وابسته به دنياي غرب بپنداريم؟ ظلم و تعدي تا آنجا پيش رفت که شاهد دادگاه کساني شديم که خود در تمام حوادث پس از انقلاب و دوشادوش تمام مسوولان حضوري فعال و چشمگير داشتند.
دادگاهي که هويت و چگونگي آن از پيش مشخص بود،تا جايي که شاهديم نه تنها به مردم، بلکه به نخبگان آنان و کساني که عمر و جواني خويش را وقف خدمت به اسلام، انقلاب و جمهوري اسلامي نموده اند، نيز رحم نکردند و آنها را با انواع فشارهاي روحي و رواني و نگه داشتن طولاني مدت در سلول هاي انفرادي و قطع ارتباط با خارج از سلول و بي خبر نگه داشتن از همه مسائل روبرو ساختند و مهمتر از همه، خانواده هاي بي گناه آنها را از سرنوشت عزيزانشان بي خبر گذاشتند.
با توجه به آيه شريفه قرآن که به طور صريح و روشن هرگونه اعتنا به ستمکاران و ظالمان و اعتماد بر آنان را به خاطر جهاتي از جمله افزايش جرأت ظالمان و سرکوبگران آزادي هاي خداداي، گناهي خطرناک دانسته و با عنايت به کتاب و سنت و عقل، بر خود لازم مي دانم که يک وظيفه شرعي و حکم الهي را در شرائط امروز و مخصوصاً در رابطه با جلسه دادگاه حدود يک صد نفر از متهمان تذکر دهم. دادگاهي که اگر نگوييم در نظام قضايي جهان کم سابقه است، حد اقل در قضاي اسلامي بي سابقه و بدعتي نو به شمار مي آيد و قطعاً با گناهاني همراه مي باشد.
اما آن نکته اي که بايد به آن توجه کرد، صحت اين اعترافات نيست مسئله اي که بي ارزش بودن آن برهمگان روشن است، آن هم تنها به اين دليل که در زندان گرفته شده و حسب فرموده امير المؤمنين (عليه السلام) اقرار در زندان و حبس اعتبار نداشته و ندارد، و نه از آن جهت که عمده اعترافات گرفته شده، اقرار در حق ديگران است، که نه تنها بي ارزش، بلکه افترا و تهمت، معصيت کبيره و بر خلاف همه قوانين، حقوق و کرامت انسان هاست و همه کساني که به نحوي در نشر اين گونه اعتراف ها دخيل بوده اند، در گناه آن ها شريک و سهيم مي باشند و همه آن ها مستوجب عذاب افترا و تضييع آبروي مردم هستند، موضوعي که در اسلام از جان انسانها بالاتر است و خواه ناخواه در زماني نه چندان دور، قبل از جزاي آخرت، کيفر و جزاي عمل خائنانه خود را در اين دنيا ودر محکمه اي صالح و عادلانه خواهند ديد.لکن نکته مهمي که بايد مورد توجه قرار گيرد، عبارت از بي اعتنايي به اين اعتراف گيري ها و عدم ترتيب اثر به آن هاست که ترتيب اثر دادن به آن ها هر چند بسيار ناچيز باشد
آري، همه به نام دين و به نام آزادي برخاسته از اصول تشيع و براي پاسداري از آرمانها و ارزشهاي شهيدان بخون خفته آمده بودند تا بار ديگر آن هم پس از سي سال به دنيا نشان دهند که آزادي موهبتي است خدادادي و هيچ کس نمي تواند مانع و سلب کننده آن از درياي انسانها باشد. اما چه شد؟ به ناگهان فرزندان انقلاب به گوشه هاي زندان افتادند. جوانان عزيز طعم تلخ باتوم و گاز اشک آور را تجربه کردند و به ناگاه مجروحان و شهدايي بر جاي ماند. اين همه تنها به خاطر اين بود که مشروعيت انتخابات مورد پرسش واقع شده بود. و آيا سزاوار بود که پاسخ انتقاد و اعتراض آنها را چنين بدهيم و ناخواسته ايجاد بحران نماييم و تمام آن اعتراضها را به دول خارجي نسبت داده و بي محابا از سرنوشت محتوم تمام مستبدان و ظالمان ، آنها را وابسته به دنياي غرب بپنداريم؟ ظلم و تعدي تا آنجا پيش رفت که شاهد دادگاه کساني شديم که خود در تمام حوادث پس از انقلاب و دوشادوش تمام مسوولان حضوري فعال و چشمگير داشتند.
دادگاهي که هويت و چگونگي آن از پيش مشخص بود،تا جايي که شاهديم نه تنها به مردم، بلکه به نخبگان آنان و کساني که عمر و جواني خويش را وقف خدمت به اسلام، انقلاب و جمهوري اسلامي نموده اند، نيز رحم نکردند و آنها را با انواع فشارهاي روحي و رواني و نگه داشتن طولاني مدت در سلول هاي انفرادي و قطع ارتباط با خارج از سلول و بي خبر نگه داشتن از همه مسائل روبرو ساختند و مهمتر از همه، خانواده هاي بي گناه آنها را از سرنوشت عزيزانشان بي خبر گذاشتند.
با توجه به آيه شريفه قرآن که به طور صريح و روشن هرگونه اعتنا به ستمکاران و ظالمان و اعتماد بر آنان را به خاطر جهاتي از جمله افزايش جرأت ظالمان و سرکوبگران آزادي هاي خداداي، گناهي خطرناک دانسته و با عنايت به کتاب و سنت و عقل، بر خود لازم مي دانم که يک وظيفه شرعي و حکم الهي را در شرائط امروز و مخصوصاً در رابطه با جلسه دادگاه حدود يک صد نفر از متهمان تذکر دهم. دادگاهي که اگر نگوييم در نظام قضايي جهان کم سابقه است، حد اقل در قضاي اسلامي بي سابقه و بدعتي نو به شمار مي آيد و قطعاً با گناهاني همراه مي باشد.
اما آن نکته اي که بايد به آن توجه کرد، صحت اين اعترافات نيست مسئله اي که بي ارزش بودن آن برهمگان روشن است، آن هم تنها به اين دليل که در زندان گرفته شده و حسب فرموده امير المؤمنين (عليه السلام) اقرار در زندان و حبس اعتبار نداشته و ندارد، و نه از آن جهت که عمده اعترافات گرفته شده، اقرار در حق ديگران است، که نه تنها بي ارزش، بلکه افترا و تهمت، معصيت کبيره و بر خلاف همه قوانين، حقوق و کرامت انسان هاست و همه کساني که به نحوي در نشر اين گونه اعتراف ها دخيل بوده اند، در گناه آن ها شريک و سهيم مي باشند و همه آن ها مستوجب عذاب افترا و تضييع آبروي مردم هستند، موضوعي که در اسلام از جان انسانها بالاتر است و خواه ناخواه در زماني نه چندان دور، قبل از جزاي آخرت، کيفر و جزاي عمل خائنانه خود را در اين دنيا ودر محکمه اي صالح و عادلانه خواهند ديد.لکن نکته مهمي که بايد مورد توجه قرار گيرد، عبارت از بي اعتنايي به اين اعتراف گيري ها و عدم ترتيب اثر به آن هاست که ترتيب اثر دادن به آن ها هر چند بسيار ناچيز باشد
اعتماد و اعتنا به ظالمين،ظلم به حقوق ملت و کرامت انسان ها بوده و مخالفتي روشن و آشکار با قرآن و وحي و حکم الهي مي باشد
.
درخاتمه همگان بايد از خداوند توانا بخواهند تا استقامت همراه با مسالمت در راه احقاق حق و حاکميت بر سرنوشت خويش را به ما ارزاني دارد و از او متضرعانه بخواهيم که به برکت ايام با برکت شعبانيه و مولود منجي عالم بشريت، به ملت ما صبر و نصر و جزاي خير عنايت فرمايد
درخاتمه همگان بايد از خداوند توانا بخواهند تا استقامت همراه با مسالمت در راه احقاق حق و حاکميت بر سرنوشت خويش را به ما ارزاني دارد و از او متضرعانه بخواهيم که به برکت ايام با برکت شعبانيه و مولود منجي عالم بشريت، به ملت ما صبر و نصر و جزاي خير عنايت فرمايد
.
يوسف صانعي
سیزدهم شعبان المعظم 1430چهاردهم مرداد،1388
يوسف صانعي
سیزدهم شعبان المعظم 1430چهاردهم مرداد،1388
No comments:
Post a Comment