Tuesday 1 April 2008

افشاگری در مورد شیخ جواد محرابی- یک گام دیگر به جلو


کری خوانی "حجت الاسلام شیخ جواد محرابی" برای ارکان و مسئولان نظام



از دریدگی و بی انضباطی و شدت دروغگوئی این حجت الاسلام قلابی یعنی " شیخ جواد محرابی " هرچه گفته شود کفایت از بیان مقصود نخواهد کرد. اما در مجموع همینقدر یاداوری شاید ضرورت داشته باشد که به دنبال حملات گستاخانه و تهمتهای توهین آمیز و بی بنیان به مومنان و مسلمانان - که بینّه ای از عمق بی ایمانی و خدانشناسی جواد محرابی است - این نسناس ناخلف نامرد اکنون کارش تا به آنجا در مسیر استکبار و تفرعن پیشرفته، که حدود را درنوردیده و خطوط قرمز را زیر پا گذاشته ، حتی بر مسئولان عالیرتبه نظام خرده گیری میکند و برای مدرسان و روحانیون معظم حوزه مانند حجت الاسلام نواب رئیس فصلنامه هفت آسمان و آیت الله تسخیری و اراکی و دیگران خط و نشان میکشد و صحبت از آسیب شناسی میکند


معلوم نیست جواز فضولی را ایشان از کدام مرجعی اخذ کرده است؟ طلاب حوزه علمیه و علما و مدرسین عالیقدر از مقامات میپرسند مگر پشت این جانور کج خلقت به کجا بند است که کسی تاکنون حاضر نشده که او را از یابوی خود باوری پائین بکشد و به قاطر چموش ِ خود گنده بینی و تفرعن اش عنان و افسار و پوزبند بزند؟


چگونه است که این شخص در حوزه رفت و آمد میکند و در همان حوزه از روی اشخاص عالیقدری مانند حجت الاسلام نواب و آیت الله اراکی و آیت الله تسخیری خجالت نمیکشد.

چگونه است که این اسوه استکبار بخود اجازه میدهد که با فرمایشات مقام معظم رهبری بازی کند و در آغاز سال جدید خورشیدی رهنمودهای گرانبهای ایشان را دستاویز و بازیچه حقه بازیهای بچگانه خود قرار دهد؟


آیا حضرت امام خمینی ره آن همه زحمت و مرارت را تحمل فرمودند تا انقلابی اسلامی را پایه گذاری کنند، تا فضله ای این چنین حقیر به فضلا و زعمای قوم راه رشاد نشان دهد و داعیه هدایت و ارشاد نماید؟ آیا روز دوازدهم فروردین سال هزار و سیصد و پنجاه و هشت مردم به پا خاسته و انقلابی ایران نظام جمهوری اسلامی را با اکثریت قاطع آراء خویش برگزیدند تا در دوازده فروردین هزاروسیصد و هشتاد و هفت ایران جولانگاه جانوران بد خلق و کج خلقتی مانند جواد محرابی گردد؟

آیا خیل شهدا و سیل جانبازان به این دلیل مردانه پای در میدان سرنوشت نهادند تا امروز دیوانگانی مانند جواد محرابی خون آنان را که ضامن بقای انقلاب باید باشد دستاویز خودخواهی های بیفرجام خویش قرار دهند؟


اینجاست که جا دارد تا ما شبکه مافیای حامی این جانور معوج الخلقه را آماج افشاگریهای بیرحمانه خود قرار دهیم که دیگر این قبیل جانوران جرات نکنند تا سر از آخور خود بیرون کنند


به خالق ماه و خورشید و جاعل ظلمات و النور و فاطر آسمانها و زمین سوگند که کجکول در بستر بیان حقایق درباره این جرثومه جاهلیت و ضلالت؛ و نشانه ذلت و مذلت تا به آنجا اصرار و ابرام خواهد کرد که سرانجام پیر وجوان از او تبری بجویند و اورا مانند کلب معتلّ از درگاه خود نفی و طرد کنند و او حتی در نزد خانه و خانواده خود نیز مامنی نیابد و به ناچار در گوشه مغاره ها و بیغوله ها مسکن و ماوا جوید. اگرچه باید مسئولان تیمارستانها اورا در گوشه دیوانه خانه های بیماران روانی غیرقابل تیمار تا ابد به زنجیر ببندند


در دنباله، دو متن که اخیراً به قلم مسموم این دیوانه خرَد باخته و خود فروخته انتشار یافته و شدت جهل و کثرت جنون او را آشکار میکند انتشار می یابد. برای آشنائی بیشتر با ضعف جبلّی این موجود علیل و مخلوق ذلیل خوانندگان را به خرقه پشمینه و به کتابهای درکوی صوفیان و حسن بصری ارجاع میدهیم


مرکز مطالعات ادیان و مذاهب یا مرکز نشر صوفیه

مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان ومذاهب قم به پایگاهی برای نشر افکار فرقه صوفی گنابادی تبدیل شده است. به گزارش رجانیوز، علاوه بر تدریس یکی فعالان وتئوریسین های این فرقه در این مرکز، فصلنامه هفت آسمان ارگان رسمی این مجموعه نیز به تریبونی برای نشر عقائد یکی از فرقه های صوفی مخالف جمهوری اسلامی تبدیل شده است. بنا بر این گزارش، دکتر شهرام پازوکی از بزرگان فرقه صوفی گنابادی که نفوذ خود را در این مرکز با نوشتن برخی مقالات آغاز کرد و سپس به عنوان استاد نیز به تدریس در این مجموعه پرداخت. وی به تازگی به عضویت شورای علمی فصلنامه در آمده است. همچنین مطالب یکی دیگر از فعالان این فرقه بنام دکتر «ح-ت» نیز در این فصلنامه منتشر می شود. هر چند آزاد اندیشی وطرح مباحث علمی می تواند در بسیاری از امور راهگشا باشد ولی اگر قرار باشد به نام روشنفکری تخریب تشیع وبزرگان شیعه انجام گیرد وبه بهانه های مختلف اجازه نقد این سخنان نیز داده نشود یقینا شبهاتی را بر می انگیزد وباعث نگرانی بسیاری از متدینین خواهد شد. گفتنی است مرکز مطالعات ادیان ومذاهب قم با مدیریت حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب اداره می شود. در ادامه نقد جمعی از پژوهشگران حوزه تصوف وعرفان (جواد محرابی، ابراهیم لشنی زند، سید رضا سجادی، وحید حاجی آقا زاده وعلی گودرزی) بر دیدگاههای منتشر شده در فصلنامه هفت آسمان از سوی دکتر پازوکی آمده است: پازوکی در اکثر مقالات وگفتگوهای خود در فصلنامه هفت آسمان به صورت غیر علمی به منتقدین تصوف حمله می کند. وی در شماره 35 این فصلنامه در پاییز 86 در مورد نقدی که از جانب یکی از محققین حوزه تصوف بر مقاله او وارد شده، می نویسد: «درباره نقد اوّل اصولاً سخنی نمی گویم چون آن را نقد -به معنای دقیق لفظ نمی خوانم- بلکه یکی از آورده های سیل گل آلودی می دانم در مسیر تخریب بنیاد محکم تصوّف و عرفان که در بهترین حالت می خواهد آن را فقط در موزه تاریخ گذشته ایران اسلامی نگاه دارد و از دوره معاصر حذف کند. این سیل برآمده از طوفان هایی است که بادهای دبوری آن را ایجاد می کند و هر از گاهی به سمت نگارنده نیز هدایت می شود. به قول مولانا: فکر کان از مشرق آید آن صبا است *** و آنک از مغرب دبور با وبا است از دیگر آورده های گل آلود این سیل، چاپ سفارشی ده ها کتاب و مقاله بر ضد تصوّف است که با مضامین تکراری از نویسندگان و ناشران عمدتاً ناشناس روانه بازار کتاب و مطبوعات می شود.» نگاهی به آثار منتشر شده توسط پازوکی در انتشارات حقیقت که وی مدیر مسئول آن است، نشانگر سفارشی بودن چاپ کتابهای فرقه صوفیه گنابادی است. چاپ دهها کتاب ومقاله و تجدید کتب قدیمی این فرقه با طرح القاب وعناوینی عجیب برای اقطاب آن از همین مقوله است. در شماره یازدهم این فصلنامه مجموعه مکاتبات حجت الاسلام محمد مردانی و سلطان حسین تابنده یکی از اقطاب فرقه گنابادی منتشر شد. معمولاً در مورد مکاتبات رویه منصفانه این است که اجازه دهند بدون داوری و یکجانبه گرایی، مخاطب، خود به قضاوت درباره قوت وضعف دیدگاههای طرفین بپردازد. این در حالیست که در شماره چهاردهم این فصلنامه، دکتر پازوکی به نقد مکاتبات حجت الاسلام مردانی پرداخته واز اینکه القاب فرقه ای قطب در روی جلد فصلنامه چاپ نشده بر آشفته شده و می نویسد: «در نگاه اوّل، اگر شخص نداند که «سلطان حسین تابنده» کیست، خیال می کند، یک شخص عامّی و یکی از افرادِ بی هویّتِ اجتماعی است که احتمالا مکاتباتی با یکی از فضلای بنام، «حجّت الاسلام مردانی» کرده است، ولی وقتی به ص 151 نشریه مراجعه می کنیم، می بینیم که ایشان بزرگِ سلسله فقرای نعمت اللّهیِ گنابادی است که قدیمی ترین و -اکنون در ایران- بزرگترین و پرجمعیت ترین سلسله صوفیّه است. تعجّب خواننده هنگامی افزون می شود که می بیند، بنابر منابعِ مذکور در خودِ هفت آسمان درباره ایشان از جمله کتاب خورشید تابنده، جناب حاج سلطان حسین تابنده گنابادی علاوه بر جنبه عرفانی و مقام ارشاد طریقتی و قطبیّت سلسله، از علما و دارای چندین اجازه روایت و اجتهاد از جمله از جانب مرحوم آیت الله کاشف الغطاء هستند و تألیفات متعدّدی (حدود 20 جلد) در تفسیر، فقه، فلسفه، کلام و حتّی تاریخ و جغرافیا دارند و مثلا کتاب تجلّی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا را که تفسیر عمیق عرفانی بر فاجعه کربلاست، در سن 16 سالگی نوشته اند.[1]» وی سپس می افزاید: «ولی وقتی در عرف، این قبیل القابْ دلالتهای خاصِّ خود را دارد، حقّ آن بود که در روی جلد هفت آسمان این مطلب درخصوص جناب آقای حاج سلطان حسین تابنده رضاعلیشاه که لااقل فضل علمیِ ایشان، نزد اشخاص منصف و بی غرض، محرز است، نیز رعایت می شد. البتّه برخلاف روی جلد در داخل هفت آسمان در مقدّمه مندرج بر این مکاتبات، این مسأله رعایت شده و از این حیث باید از مسئولان نشریه تشکّر کرد که به انصاف و بدون پیش داوری عامیانه، رفتار کرده اند.» با این حال، این مسئله قابل داوری است که آیا این نوشته، مطلبی علمی است یا صرفاً تبلیغاتی برای فرقه گنابادی محسوب می شود. نکته جالب اینجاست که پاسخ آقای مردانی هیچ گاه منتشر نشد و دست اندرکاران فصلنامه مدعی شدند که مطالب را جهت مطالعه به آقای پازوکی داده اند! ایراد به مقام معنوی نواب اربعه پازوکی در گفتگویی با عنوان «نسبت دین و عرفان» نواب اربعه حضرت ولی عصر(عج) را مورد نقص وایراد غیر منصفانه قرار داده وسعی می کند بدون ارائه سند، نیابت عده ای از اهل سنت برای ائمه (ع) را اثبات نماید: «امّا نواب، به نظر بسیاری از مشایخ صوفیه، با این که اشخاص جلیل القدر و معتمد امام بودند اما مقام معنوی نداشتند، بلکه تنها واسطه ظاهری بودند و وکالت در اخذ هدایا یا وجوهات و از این قبیل داشتند. آنها حتی جنبه علمی و فقهی خاصی هم نداشتند و لذا از نظر نقل حدیث هم این مسئله مشهود است.»[2] ارائه دلائل و مدارک ضعیف و غیر علمی در اثبات قطبیت وی در پاسخ به سئوالی در اثبات سند قطبیت سران صوفیه واجازه آنها از ائمه به عنوان نائب می گوید: «اولا از کجا می دانیم که اجازه نگرفتند! چنان که خود بزرگان سلسله معروفیه می گویند که جانشینان شیخ معروف کرخی مورد تأیید امام زمان خودشان بوده اند. ثانیاً اساساً ما اطلاعات کمی از ائمه بعد از امام رضا(ع) در دست داریم. در مفاتیح الجنان در قسمت دعاهای ایام هفته و اینکه هر روز هفته متعلّق به امامان است، داستان مفصّل دشواری ملاقات یکی از شیعیان با امام هادی(ع) نقل شده که به وضوح حاکی از شدّت اختناق و عدم ارتباط ظاهری با ائمه اخیر است. در این مقطع زمانی، امکان ارتباط علنی تقریباً منتفی یا خیلی محدود بوده است؛ چنان که احادیث کمی از آن ائمه نقل شده است.»[3] این ادعا را سایر فرق صوفیه نیز دارند وبرخی از آنها خود را ادامه امامت وبرخی خود را نواب ائمه در عصر غیبت می دانند. در حالیکه روایات بسیار زیادی در رد صوفیه از ائمه بزرگوار شیعه نقل شده است. شیخ مفید (ره) روایتی طولانی از امام هادی علیه السلام در ذم صوفیه مطرح می نماید. در قسمتی از این روایت آمده است: در همان موقع یکی از اصحاب آن حضرت عرض کرد: «و إن کان معترفاًبحقوقکم؛ اگر چه آن کس به حقوق شما اقرار داشته باشد؟» حضرت نگاه تندی به او کرد و فرمود: «دَع ذا عنکَ مَنِ اعْتَرَف بحقوقنا لم یذهب فی عقوقنا أما تدری انّهم أخسّ طوائف الصّوفیة والصّوفیة کلّهم من مخالفینا و طریقتهم مُغایرة لطریقتنا وإن هم إلاّ نصاری و مجوس هذه الامّة اُولئک الّذین یجهدون فی إطفاء نور الله والله یُتمُّ نوره و لوکره الکافرون؛ این سخن را ترک کن! [مگر نمی­دانی] هر کس حق ما را بشناسد، مخالفت امر ما نمی­کند؟ آیا نمی­دانی ایشان پست­ترین طوائف صوفیه می­باشند و تمام صوفیان مخالف ما هستند و طریقه آن­ها [باطل و] برخلاف طریقه ما است و این گروه، نصارا و مجوس این امّت هستند و آنان سعی در خاموش کردن نور خدا (محو اسلام) می­کنند و خداوند نور خود را تمام می­کند، هر چند کافران خوش ندارند»[4] تعریف شیعه به نقل از دکتر پازوکی از همه عجیب تر اینست که پازوکی برای شیعه نمودن سران صوفیه که اکثر آنها تا عصر صفویه از اهل سنت بوده اند، سعی می کند تعریف شیعه را عوض نماید. وی می گوید: «عرض کردم که اگر حقیقت تشیع را به معنای قبول ولایت بگیریم نه قبول مذاهب شیعی بعینه، شیعه کسی است که قائل به ولایت علی(ع) باشد. در این صورت اینها شیعه اند، اما در احکام فقهی ممکن است مثلا بنا بر تقیه در احکام به نحو دیگری رفتار کنند که به مذهب شافعی نزدیکتر باشد یا این که لااقل در مورد خودشان به اجتهاد رفتار کنند. پس نمی توان در طریقت و تصوّف کسی مثل مولوی را شافعی یا حنفی خواند; چون مقسم شافعی یا حنفی بودن فقه است نه تصوّف.»[5] اعتقاد به پلورالیسم متاسفانه وی با آزادی عملی که در این فصلنامه دارد، اندیشه صراطهای مستقیم را طرح نموده ومی گوید: «اما در این که بقیه ادیان در دوره خویش صراط مستقیم بودند و اکنون هم صراط هستند نمی توان تردید کرد. تا وقتی که یک دین ریشه در عالم قدس دارد، می تواند راه محسوب شود و نمی توان گفت که دیگر راهشان کاملا بسته شده است. و فروغی ندارند ولی مانند ستاره ای می مانند که عمرش به سر آمده و خاموش شده ولی هر از گاه سوسویی می کند.»[6] این ادعا در حالی مطرح می شود که قرآن به صراحت این نظریه را رد نموده و می فرماید: (ومن یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین )آل عمران /85 و (ان الدین عنداللّه الاسلام ) آل عمران /19 این مطالب انحرافی گوشه هایی از افکار واندیشه های آقای پازوکی است که در این مرکز منتشر می شود. بماند اینکه به یمن همین حضور برخی از نیروهای مرکز جذب آقای پازوکی شده وهمنوا با ایشان در فصلنامه عرفان ایران، ارگان رسمی فرقه گنابادی قلم می زنند! تطهیر متصوفه با انتساب برخی از علماء به نام تصوف دکتر پازوکی در نوشته های مختلف سعی دارد بزرگان شیعه همچون امام خمینی (ره) وعلامه طباطبایی وملاصدرا را صوفی ومدافع تصوف معرفی نماید. اما واقعیت چیست؟ علامه طباطبایی می فرماید: «صوفیه برای سیر و سلوک، آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت، به وجود آوردند و راه‌های جدیدی را پیوسته به آن افزودند و شرع را کنار گذاشتند. تا این­که به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف دیگر قرار دادند و در محرمات غوطه‌ور شدند و واجبات را ترک کردند و در نهایت به تکدی­گری و استعمال بنگ و افیون روی آوردند. این حالت، آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده می‌شود.»[7] امام خمینی عارف بی نظیر قرن معاصر پس از بحثی در مورد حکیم وعارف می فرمایند: «آن که خود را مرشد و هادی خلایق می داند و در مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته...... اصطلاحات این دو دسته (عارف و حکیم) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصرف و مجذوب به خود نموده و آن بیچاره صاف و بی­آلایش را به علما و سایر مردم بدبین نموده، برای رواج بازار خود، فهمیده یا نفهمیده، پاره­ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ «مجذوب علی شاه» یا « محبوب علی شاه » حال جذبه و حب دست می­دهد.» امام(ره) در ادامه بیان خود می فرماید: «ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم! این کار تو هم این قدر کبر و افتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله وکوچکی کله، گاهی خودش هم بازی خورده، خود را دارای مقامی دانسته، حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه و اضافات و اعتبارات، پیوند شده، یک ولیده ناهنجاری پیدا شده، و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه­ای فراهم شده و خود را با این همه عیب، مرشد خلایق و هادی نجات امت و دارای سر شریعت دانسته؛ بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده، دارای مقام ولایت کلیه دانسته، این نیز از کمی استعداد و قابلیت و تنگی سینه و ضیق قلب است.[8]» امام در مورد اتهام تصوف به جناب صدر المتالهین (ملا صدرا) هم می فرمایند: «جناب صدر المتالهین را که سرآمد اهل توحید است، زندیق می خوانیم و از هیچ گونه توهینی در باره او دریغ نمی کنیم. از تمام کتاب های آن بزرگوار، مختصر میلی به مسلک تصوف ظاهر نشود -بلکه کتاب کسر اصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیة نوشته- (با این حال) او را صوفی بحت (محض) می خوانیم. (و او را جزو) کسانیکه معلوم الحال هستند و به لسان خدا و رسول خدا، صلی الله علیه و آله، ملعون اند می گذاریم.» [9] در پایان این نقد تحلیلی با اشاره به وجود فیلمی از دکتر پازوکی در حال دست بوسی و پابوسی قطب فرقه، پژوهشگران حوزه تصوف وعرفان اظهار امیدواری کرده اند دست اندرکاران نشریه هفت آسمان به ویژه جناب حجت الاسلام نواب حداقل اصل بی طرفی را رعایت نموده واجازه ندهند مرکز ونشریه آنها در حد تریبون فرقه ای خاص تنزل پیدا کند. آن هم فرقه ای که دهها انحراف از قبیل تجسم صورت مرشد در عبادت، ادعای امامت اقطاب، بدعت عشریه به جای خمس وزکات و... در کارنامه آن به چشم می خورد. پی نوشت ها: [1] هفت آسمان. نقدی بر مکاتبات. شماره چهاردهم.تابستان 81 [2] هفت آسمان. نسبت دین وعرفان. شماره ششم.تابستان 79 [3] -همان [4] .اثنی عشریه ص 24 [5] نسبت دین وعرفان. شماره ششم.تابستان 79 [6] همان [7] تفسیرالمیزان، ج5، ص 282 [8] چهل حدیث، باب کبر، حدیث چهارم [9] چهل حدیث ، حدیث ۲۸، ص ۴۵۶، ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) چاپ تابستان ۸۰ منبع خبر: رجانیوز



زنگ خطر تبليغ فرقه‌ها در صداوسيما

جواد محرابي- قم

صدا وسيما به عنوان مهمترين وتاثير گذارترين رسانه بايد از مهندسي فرهنگي ويژه اي بر خوردار باشد.شيوه هاي مختلف تهاجم فرهنگي دشمن وتلاش جهت استحاله تشيع، زنگ خطري است كه بايد همه متوليان فرهنگي كشور بويژه صدا وسيما در جهت مقابله با آن هوشياربوده وضمن شناخت آسيب هاي وارده در جهت مقابله با آن وتقويت مباني فكري نسل جوان كوشش نمايند.يكي از شيوه هاي تهاجم كه در دهه گذشته عليه انقلاب اسلامي رنگ ولعاب بيشتري گرفته مساله ترويج فرقه گرايي وايجاد انحراف در آموزه هاي تشيع است.در اين بين صدا وسيما به عنوان رسانه ملي از اين آسيب نيز در امان نبوده وهر روز بر آسيب هاي آن در اين مساله افزوده مي شود.ترويج عرفانهاي منفي اعم ازفرقه هاي صوفيه وتبليغ عقايد آنها وشبه عرفانهاي نوظهور كه عمدتا سكولار هستند، از جمله اهداف دشمن است.شايد بتوان يكي از مهمترين روشها براي مقابله با اسلام انقلابي را صوفي گري ناميد.استفان شوارتز (نویسنده وتحلیلگر غربی) فاش می کند، بر اساس طرحی محرمانه که در پنتاگون (وزارت دفاع امریکا) بررسی شده است، یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام، کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است که به عنوان جایگزین و رقیبی برای اسلام رادیکال به شمار می رود.برنارد لوییس هم در کنفرانسی که در بنیاد نیکسون برگزار شد، به دولت بوش پیشنهاد کرد برای ارتقای سطح گفتگو بین آمریکا و دنیای اسلام با شیخ محمود هشام کعبانی رهبر بزرگ ترین گروه صوفیه به مذاکره بنشیند.نویسنده آنگاه خصوصیت صوفیه را بررسی کرده و می افزايد: ایران به عنوان یکی از کانون های مهم صوفیه در جهان اسلام است.وی خاطر نشان می کند بیشتر آثار صوفیه به زبان فارسی است . شوارتز می نویسد: پلورالیسم و میانه روی تصوف چه بسا نقش تعیین کننده ای در دوره گذار جهان اسلام داشته است.مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد مقابله با اسلام (اسلام بيدار ودشمن ستيز) اینگونه بیان می کند:«گسترش همه جانبه خانقاه های دراویش، تکثیر و انتشار رساله ها و کتاب هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها وگوشه گیری سوق می دهد».مساله صلح كل بودن تصوف كه در آن صوفي كاري به سايرين ندارد وهمه را حق مي داند (پلوراليسم) همان چيزي است كه غرب در قرن اخير سعي در ترويج آن در بين امت اسلامي داشته است.بيداري انقلابي جهان اسلام كه مرهون انقلاب امام خميني رحمت الله عليه است، زنگ خطري براي دشمنان اسلام بوده وباعث تزلزل پايه هاي ليبرال دموكراسي غرب شده است.در دهه گذشته با تساهل وتسامح برخي مسئولين، فرقه هاي صوفيه مجدداً فعال شده و برخي از آنها توانستند خانقاه هاي خود را در ايران تكثير نموده و به جذب جوانان انقلابي ايران بپردازند.متاسفانه صدا وسيما در مقابل اين جريانات انحرافي نه تنها كار مثبتي انجام نداده بلكه بعضاً خود مبلغ اين جريانات شده است.حضور برخي چهره هاي فرقه اي در صدا وسيما وتبليغ آزادانه اعتقادات صوفيانه وپخش مكرر برنامه هاي دراويش از جمله رقص سماع كه هيچ سنخيتي با احكام تشيع ندارد، از جمله اين آسيب ها مي باشد.ساخت ويژه برنامه اي براي تجليل از دكتر گنجويان قطب فراري وفراماسون فرقه صوفي ذهبيه به نام ميراث گرانبها از شبكه دوم در سال گذشته ومصاحبه مكرر با جانشين وي (قطب صامت فرقه)، مصاحبه طولاني با يكي از بازيگران صوفي صدا وسيما و پخش مكرر تصاوير اقطاب يكي از فرقه هاي صوفيه به همين بهانه در اخبار سراسري ساعت 14وپخش رقص سماع در برنامه هاي مختلف كه آخرين آن در برنامه بشارت در روز عيد ميلاد رسول گرامي اسلام بود، از جمله اين برنامه هاست.اين در حاليست كه نظر مراجع معظم تقليد بويژه مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي جايز نبودن حضور در برنامه ها و مجالس دراويش است.اميدوارم مسئولان صدا وسيما همانطور كه براي نظارت وسياستگذاري برنامه هاي سلامت در صدا وسيما شوراي سلامت تشكيل داده اند براي جلوگيري از تبليغ انحرافات وبدعتها شوراي سلامت ديني هم تشكيل دهند تا خداي نكرده با دست خود در دام توطئه دشمن نيفتيم

No comments: