Sunday 13 September 2009

حق، علی را بر مثال شیرخواند - شیر، مثل او نباشد، گرچه راند

علی از اصول دفاع میکرد، نه از حکومت
.
معاویه از حکومت دفاع میکرد، به هرقیمتی!!؛

باعرض تسلیت به عموم مومنان و مسلمانان جهان به مناسبت تقارن این ایام با سالگرد شهادت مظهرالعجائب و مظهر الغرائب، نقطه دائره المطالب و مطلوب کل طالب، اسدالله الغالب، امیرالمومنین مولانا علی بن ابی طالب صلی الله علیه و علی آله الطیبین

درروایات شیعی نقل شده که آخرین توصیه و وصیت مولاعلی ع به حسنین ع آن بود که شبانه بدور از چشم هر بیننده ای پیکر مطهر اورا تغسیل و تدفین کرده و برای تکفین به گوشه ای دورافتاده از بیابانهای برهوت بروند و او را به خاک بسپارند
هرچه زمان بیشتر میگذرد، راز و رمز این وصیت مولاعلی ع بیشتر آشکار میگردد. چرا که میبینیم بسیارند کسانی که میکوشند استخوانهای بزرگان را از مقابرشان بیرون آورند وبکار تزئینات داخلی دکّه و دکان خود بزنند!؛
اززمان صفویه که فتح باب روضه خوانی شد تا به امروز وضع برهمین منوال بوده و در، بر همین پاشنه چرخیده ... خاصه این دوران که دور، دورِ تعزیه گردانها و روضه خوانهای حرفه ای شده. همان طرارانی که با بالارفتن بر منابر خطبه های نمازهای جمعه، با استخوانهای معصومین ما سَلَف شعبده بازی و شیادی میکنند
هرروز نیز فصلی جدید براین شعبده بازی ها ضمیمه میگردد و هرخطیب از خدابیخبر چشمه ای جدید بازمیکند و نغمه ای تازه آغاز!؛
در ایران بعد از انقلاب، معمول نماز جمعه هفتگی آن است که خطبه خوانها و پیشنمازهای شهرستانها و شهرهای ایران توسط "مرکزی" در تهران به اسم "ستاد ائمه جمعه و جماعات" – که زیرمجموعه ء "دفتر رهبری" و تحت نظارت "شخص رهبری" است- خطوط راهبردی خود را دریافت کنند؛ وخود را آماده سازند تا در خصوص عناوینی که به آنان امر میشود، دست به سخن پراکنی بزنند

این هفته منابر خطبه های نماز جمعه شهرستانهای ایران شاهد حمله های مستقیم خطیبان به مردمی که به تعبیر آنان "اغتشاشگران" خوانده میشوند بود، به اضافه آن که درضمن این خطابه ها از ضرورت بازداشت و دستگیری "سرکردگان اغتشاشگران" با ذکر اسم یا بدون ذکر اسم- نیز سخن به میان آمد!!؛

اما در تهران وضع متفاوت بود. به این ترتیب که "روضه خوانی" که بر مسند رهبری نشسته، شخصاً به صحنه آمد و کرسی خطابه جمعه بازار را تبدیل به منبر روضه خوانی خود کرد و اشک خود و مستمعان را به شیوه روضه خوانان زبردست درآورد. آن چنان در کارش مهارت نشان داد، که صُلَحای زمان گفتند ایکاش وی هرگز دست از حرفه و شغل اصلی خودش – روضه خوانی – نمیکشید و قبای حکومت برتن نمیپچید!!؛

یارب، مباد آن که گدا معتبر شود – چون معتبر شود، ز خدا بیخبر شود

"خامنه ای روضه خوان" گفت که علی ع ، اگرچه در ابتدای امر چشمی به حکومت نداشت و آن را کم بهاتر از آب دماغ بز در وقت عطسه کردن میدانست، بااینحال وقتی عهده دار امر حکومت شد، تا زنده بود دست از حکومت نکشید، و برای حفظ حکومت دست به سه جنگ بسیار خونین در تاریخ اسلام زد
البته اشاره روضه خوان منبرخطبه جمعه بازار تهران به جنگهای جمل و نهروان و صفین بود
.
این که این سه جنگ در زمان خلافت علی ع براه افتاد دروغ نیست! اما این که این جنگها را علی برای حفظ حکومتی که بر عهده گرفته بود به راه انداخت، یک دروغ فاحش است
علی برای حفظ حکومت نجنگید، اما برای حفظ اصول در برابر کسانی که میخواستند به هرقیمتی حکومت را به چنگ بیاورند، جنگید

.

قرائت علوی و قرائت سفیانی از دین اسلام
.
علی ع برای حفظ اصول فداکاریها و جانفشانی های زیادی کرد؛ هم درزمان رسولخدا ص و هم پس از رحلت آن بزرگوار – در دوران خلفای ثلاثه، و دردوران خلافت خودش-. صلوه و نُسُک و محیا و ممات علی ع ، لله رب العالمین بود، نه برای حکومت!!؛

البته در تاریخ اسلام، از همان ابتدا، در تقابل با دیدگاه علوی – مبتنی بر بسط عدالت در جامعه – دیدگاه دیگری به نام "دیدگاه سفیانی" نیز مطرح بوده است، دیدگاهی مبتنی بر به دست گرفتن قدرت حکومتی و حفظ آن به هر قیمت!! در این دیدگاه، حکومت سببیت ندارد، بلکه غائیت دارد، غایت مقصود بشمار میرود

در دیدگاه علی ع اصل بر عدالت گستری است اعم از آن که این عدالت گستری متکی به لوازم و ابزار دستگاه حکومت باشد یا نباشد
.
در دیدگاه مقابل، هدف، استفادهء ابزاری از اعتقادات دینی امت مسلمان برای به دست گرفتن حکومت به بهانهء استقرار عدالت اجتماعی است. در این دیدگاه اشخاص مزّور و قدرت طلب و دنیاپرستی که خواهان تکیه زدن بر اریکه سلطنت مطلقه هستند با استفاده از همه وسائل ممکنه – زور و زر- و با به بازی گرفتن ارزشهای دینی و اعتقادات عوام الناس،دست یافتن به حکومت را غایت قصُوای ترقی اجتماعی می انگارند. این سنتی است که پایه گذار آن در عالم اسلام "معاویه بن ابی سفیان" است. معاویه عطش قدرت طلبی را از پدر و مادر خود به ارث برده بود. ابوسفیان، سرکردهء قدرتمداران مکّی، در هراس از تضعیف موقعیت اجتماعی خویش در میان قبائل عرب، با به اهتزاز درآمدن پرچم اسلام به دست رسولخدا ص و علی مرتضی ع مخالفت میورزید، و جنگهای مفصل و توطئه های مکرر براه انداخت. همسرش "هند آدمخوار" مامور اجیر کردن تروریستها و آدمکشان حرفه ای بود. یکی از این تروریستها را به اسم "وحشی" بسیج کرد تا ناجوانمردانه "حضرت سیدالشهداء حمزه" عموی دلاور رسولخدا ص را به شهادت برساند. البته همه توطئه و ترفندهای ابوسفیان و "هندجگرخوار" راه بجایی نبرد، و در پناه "نصرمن الله و فتح قریب" راه بر امت اسلام بازشد و رایت اسلام در دل مکه به اهتزاز درآمد. پس ابوسفیان تسلیم واقعیت موجود شده و کوشید تا این واقعیت را به نفع خود مصادره کند، بالمآل به پسر خود معاویه وصیت کرد که حال که پرچم اسلام به اهتزاز درآمده، نباید برای پائین کشیدنش تدبیر اندیشید، بلکه باید مکر و حیله ای بکار گرفت تا این رایت و پرچم را از دست دیگران بیرون آوریم و خود به دست گیریم. ابوسفیان به دار جزا ساقط شد، و معاویه – در اجرای وصیت پدر- برای دستیابی به قدرت حکومتی و کنار زدن رقبا به هر وسیله ای متشبث شد، و آن را سرانجام به دست آورد و به دست پسرش یزید سپرد و او هم بررویه پدر و جد خود رفتار کرد
.
آری معاویه و یزید و خاندان اموی حکومت را به دست آوردند و برای حفظش با تمام توان کوشیدند و از اقامهء جنگ با علی ع و مسموم کردن حسن ع و بریدن سر حسین ع و آواره نمودن بیت معصومین، و هزاران پلشتی دیگر ابا نکردند و قتل عامها و ترورها و دایر کردن شکنجه خانه ها و محبسها و سیاهچالها و استخدام شکنجه گران و آدمکشان و جاسوسان و تربیت تروریستها را برخود مباح شمردند و این جمله را از لوازم حفظ نظام حکومتی خود - که آن را اسلام مینامیدند- بحساب آوردند. با این نهج و روش نیز موفق شدند تا بخشهای بزرگی از جهان را به تصرف خود درآورند و قلمرو امپراطوری خود را تا قلب اروپا و عمق آفریقا و اکثر نقاط آسیا گسترش دهند
.
معاویه شاعر و خطیب نیز بود، و در دربار خود به شیوهء " اکاسره" جلوس میکرد و شعرای مزدور چاپلوس درباری برایش تملق سرایی بارد میکردند، احسنت میشنیدند و انعام میگرفتند. معاویه مداحان و خطیبانی نیز داشت که در خطابه های خود – به دستور اربابشان- سیاه را سفید، و سفید را سیاه جلوه میدادند. اگرچه آن موقع "صدا و سیما" براه نیفتاده بود، اما معاویه موفق شده بود تا با صرف هزینه های نجومی از خزانه بیت المال، دستگاه تبلیغاتی عریض و طویلی برپا نماید، و عموم مساجد و منابر سرزمینهای تحت فرمانش را - پایگاه های "علی زدایی"بنماید. عوامل تبلیغاتی، خطیبان و سخنوران مزدور، جارچیهای حکومتی مزوّر ... چنان در تبلیغات کذب خود اصرار و ابرام ورزیده بودند که اکثر عوام الناس نسبت به اصل خبر شهادت علی ع در مسجد کوفه ناباور و بدگمان شده بودند و میگفتند علی مگر نماز هم میخوانده که در مسجد به قتل رسیده باشد؟!؛
معاویه دستگاه تربیت تروریست و صدور تروریسم به خارج از قلمرو خود دائر کرده بود و با استفاده از حربه های تهدید و تطمیع در میان صفوف رقیبان و مخالفانش نفوذ میکرد و در میان آنان بذر نفاق و شقاق میپراکند
معاویه، با یکایک نزدیکان علی تماس گرفته و به هریک از آنان – به فراخور موقعیت اجتماعیش- پیشنهادی فریبنده ارائه کرده بود، از جمله نمایندگی در فلان مجمع، یا کفشداری فلان مسجد یا بخشداری فلان قریه، یا شهرداری و استانداری و سفارت و وزارت و ریاست و کیاست تا ولایت مصر و روم و چین
در چشم معاویه بن ابی سفیان اینها همه از لوازم ضروری حکومت بود. حکومتی که معاویه و ووارثان او بر روی زمین به نام اسلام برپا کردند و به توسعه و تصرف سرزمینهای دیگر نیز دست یازیدند، از این طینت و طبیعت بود. نظام حکومت سفیانی در ردای اسلام

اما روش علی ع چنین نبود
علی میفرمود من از معاویه زیرکتر و داهیترم. اما تعلق باطنی ام به اصول اسلام مانع از آن است که برای حفظ و بسط قدرت، هرجنایت و خیانت و غدر و مکری را مباح، یا ضروری بشمارم
علی تابع اصول بود. او هرگز در نیمه های شب حریم خانه های مردم را نمیشکست تا پیرمردان صالح و متهجدی مانند رئیس دانشگاه امام صادق در قم، یا رئیس سابق دانشگاه تهران را از بستر بیماری و از زیر سرم- بربایند و بیشرمانه به زندان و سیاهچال روانه کنند
علی هرگز به تربیت تروریست نیندیشید، و تروریستی تربیت نکرد و مخالفان فکری خود را در جریان دها و صدها مورد قتل زنجیره ای از پای نیفکند. علی خانه و کاشانه ومعبد و مسجد و مقبره ای را ویران نکرد و حقوق و موقوفات دارا و درویش را مصادره و تصرف ننمود

خطیب نماز جمعه این هفته تهران در ضمن سخن پراکنیهای خود روایات را هم ضمیمه سخنرانیهای خود کرد. ما نیز برای ختم مقال روایتی را یادآوری میکنیم
بر اساس روایات علی ع از سالها قبل قاتل خود را میشناخت
آری، علی را "خوارج" به شهادت رساندند، اما ترور شخصیتی چون علی کار دشواری نبود! چرا؟!؛
چون علی در میان مردم و مانند مردم میزیست. او هرگز محافظان مسلح و تک تیراندازان نخبه و بسیجیان قرقچی و سگهای ششصدمیلیون تومانی تربیت شده در اطراف خود نداشت. او مانند کسانی نبود که در میان محافظان زبردست رزمی کار "هفت خط" با هلیکوپتر و ماشینهای ضدگلوله در خیابانهای قرق شده تردد کند، یا در صحن مجلس با هفت تیرکش و ششلول بند حضور یابد!!؛

آری، علی ع از ده سال قبل از شهادت خویش، قاتل خود را میشناخت. او از همان وقت که عبدالرحمن بن ملجم مرادی به عنوان مردی صادق و سرسپرده به نزدش رفت و طلب خدمتی کرد به او فرمود روزی میرسد که تو با شمشیر زهرآلود فرق سر مرا در حین نماز در مسجد کوفه و در وقت سجده، وقتی سر از خاک برمیگیرم، خواهی شکافت. ابن ملجم نالان گفت " مولاجان! من جان نثار شما هستم. همین الساعه جان مرا بگیرید تا داغ این ننگ ابدی برجبین من نخورد و مرا مطرود ازل و ابد نسازد" اما مولا علی ع به او فرمود " به چه جرمی اکنون جانت را بستانم؟!" به چه حقی دست تو را ببندم؟ من تابع اصولم، نه تابع احساسات نفسانی

شیر حقم، نیستم شیر هوا
فعل من، بر قول من باشد گوا

و چند سال بعد، وقتی عبدالرحمان بن ملجم مرادی " یاعلی گویان" تیغ بر فرق مبارک علی زد، مولا علی فقط فرمود "فُزتُ و ربّ الکعبه". سوگند به صاحب کعبه که رستگار شدم. رفتم و ایمان خود را به سلامت بردم

آقای خامنه ای
در پایان خطبه دوم شما به جوانان پیغامی دادید. گفتید " من روی سخنم با جوانهاست. جوانها! همه اینها برای شماست، فردا این حکومت و این نظام از آن شما خواهد بود". شاید نظرتان به مصطفی یا مجتبی یا سایر ابناء خودتان بود! والله اعلم

اما ما به شما میگوئیم که آری، چنین است
وزر این همه مظلمه را شما بر عهده میگیرید ، و آخرالامر با دست خالی ، با باری سنگین از گناه، با کولباری عظیم از حقوق الناس که شما پایمالش کرده اید،به دیدار َملکُ الموت میشتابید

آفای خامنه ای
أینما تکونوا یدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیده – هرکجا باشید مقهور سرپنجهء مرگید حتی در قلعه های سربفلک کشیده
یاد آن روز را بیاورید که در عین عجز و ناتوانی در چنگ پرتوان عزرائیل جان میدهید و مَلکُ الموت دهلیز دوزخ را بر شما باز میکند
آن دم، پاسخ شما در برابر مسئولیت این همه خونها که به ناحق در حکومت شما بر زمین ریخته شد؛ این همه شکنجه های سبعانه، و این همه تجاوزهای ناجوانمردانه چیست؟!؛
اگر فرعون و نمرود وهامان و شدّاد ... گریبان از عذاب الهی بدر بردند، شما نیز به در خواهید برد
إنّ وعدَ اللهِ حقُ ولو کَرِهَ الکافرون


علما، فضلا و طلاب حوزهء علمیه قم
پیروان اسلام ناب محمدی

No comments: