Thursday 8 September 2011

اسفندیار رحیم مشایی : اگر ايراني ها نبودند، اسلام در ناسيوناليسم عربي دفن شده بود

اگر ايراني ها نبودند،

اسلام در ناسيوناليسم عربي دفن شده بود

اسفندیار رحیم مشایی

حاج آقا مهندس اسفندیار رحیم مشائی را باید از زبان مخالفانش شناخت. کسانی که قبلا با او نشست و برخاست داشتند و حالا بواسطه فریفتگی نسبت به سودای قدرت، از او روبرگردانده و به تصور خود در صدد افشای شخصیت و مواضع او هستند. یکی از این نارفیقان ریایی که ملبس به لباس ملایی هم هست "ناصر سقاي بي ريا" نام دارد. این "ناصرسقای ریاکار" تاچندی پیش متصدی منصب تنظیم روابط حَسَنه میان حوزه علمیه قم و نهاد ریاست جمهوری بود. "ناصرسقای ریاکار" که مشاور سابق دکترمحمود احمدی نژاد در امور روحانيت به شمار میآمد از شاگردان محمدتقی مصباح گیوه چی يزدي و از وابسته های فکری به اوست

او در مصاحبه ای با سایت "جوان آنلاین" با رجوع به خاطرات خود، درمورد روابط قوی میان دکترمحمود احمدی نژاد و حاج آقا مهندس اسفندیار رحیم مشایی توضیحاتی داده که به خودی خود گویا است. آنچه در زیر می آید بی کم و کاست از سایت "جوان آنلاین" به تاریخ . پنجشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۲۳ نقل شده است

يکي از توصيه هايي که رهبر معظم انقلاب اسلامي در آخرين ديدار خود با هيأت دولت داشتند اين بود که فرمودند «اگر قرار است مسأله علاقه به ايران مطرح شود، يکي از مهمترين راه ها، تحکيم و گسترش زبان و ادبيات فارسي است» و در مورد علاقه به ايران، تأکيد کردند که به جاي توجه بر ايران قبل از اسلام، بر ايران بعد از اسلام تأکيد شود زيرا افتخارات ايران بعد از اسلام در هيچ دوره اي از تاريخ ايران، وجود نداشته است

دليل اين تذکرات ايشان اين بود که جريان انحرافي شکل گرفته در بدنه دولت با پرداختن به باستان گرايي و ملي گرايي و برخي از تفکرات اومانيستي، به دنبال اين است تا مسير انقلاب شکوهمند اسلامي ايران در جهت تکامل تمدن اسلامي را تغيير دهد



*
جريان انحرافي از چه اصطلاحاتي براي وامدار کردن اسلام به ايران استفاده مي کند؟

**
هنگامي که مکتب ايراني مطرح مي شود، ايرانيت بر اسلاميت مقدم است و حتي مشايي اين تعبير را داشت که «اگر ايراني ها نبودند، اسلام در ناسيوناليسم عربي دفن شده بود» اين مثل آن است که گفته شود ايرانيان نجات بخش اسلام شده اند و چهره جديدي را به اسلام پوشانده اند؛ اين نوع تعبيرها اسلام را وامدار ايران معرفي مي کند و جريان انحرافي و مشايي از اين تعابير استفاده مي کنند. بنده از زبان آقاي احمدي نژاد شنيده ام که ايرانيان هيچ گاه بت نپرستيده اند و هميشه موحد بوده اند و ديگر اينکه ايرانيت از اسلاميت برتر و ريشه دارتر است. يکي از القائاتي که جريان انحرافي بعد از بيداري اسلامي داشت و احمدي نژاد آن را به نقل از مشايي بيان کرد اين بود که گفت ما تمدن اسلامي و امت اسلامي نداريم. بنابراين مي توان نتيجه گرفت اگر ما ريشه امت اسلامي را تخريب کنيم، حرکتهاي بيداري، ربطي به امت اسلامي پيدا نمي کند و اين بر خلاف سخنان رهبري و حضرت امام است و هدف اين تحليل تخريب ريشه ها بود

.

*
تفکر «مکتب ايراني» چه جايگاهي در جريان انحرافي دارد؟

**
مکتب ايراني توجيهات خاص خود را دارد. آنها بيان مي کنند منظور از مکتب ايراني آن نوع مکتبي است که از ايران صادر مي شود و ايراني ها آن را به مردم جهان معرفي مي کنند. بنده با اين آقايان بحثهايي داشتم و گفتم شما که مکتب ايراني را مطرح مي کنيد، اين مکتب در مصر کارگشا نيست، چون اسم ايران بر روي اين مکتب گذاشته شده است. مکتب ايراني دافعه ايجاد مي کند و بنده نيز به آنها، نحوه، نوع برخورد و ادبيات حضرت امام خميني و امام خامنه اي را يادآور شدم که آنها هميشه اسم اسلام را آورده اند و بدين واسطه ايران عزيز شده است و اين افراد در برابر اين سخن و منطق امام و رهبري پاسخي ندارند؛ البته برخي از افراد ديگر هم در هيأت دولت بودند ولي اين افراد منطق نداشته و همه از القائات مشايي است


*
احمدي نژاد چگونه از جريان انحرافي فرمانبري مي کند؟

**
ما با فکر کار داريم و اين فکر، فکر غلطي است و قبول داريم که احمدي نژاد به اين شکل امروز نبود؛ برخي ها بيان مي کنند که ما به هر نوعي که بررسي مي کنيم، از فرد باهوشي مثل احمدي نژاد اين خروجي نبايد بيرون بيايد، يعني حتي رفاقت ديرينه هم چنين تأثيري نبايد داشته باشد و اين احتمالاً مسايلي خاص (از قبیل سحر و تسخیر) باشد. اين تفکر، تفکر باطلي است.


*
تأثير عناصر افکار مشايي و جريان انحرافي در بدنه دولت را ذکر نماييد.

**
افکار جريان انحرافي عناصري دارد که هنگامي که کنار يکديگر گذاشته مي شود، در حقيقت انقلاب اسلامي را تضعيف مي کند و متأسفانه آقاي احمدي نژاد بدون توجه به لوازم اينها، آنها را تکرار نموده و نقل مي کند و ما نيز مشاهده مي کنيم که در همين مرحله بيداري اسلامي تحليلي عنوان شد و اين افراد بيان کردند که تحليل ما اين است که اين حرکتها کار خود آمريکايي هاست و آنها هستند که اين فتنه را به پا کرده اند


*
يکي از ريشه هاي خطرناک جريان انحرافي را بيان کنيد.

**
اومانيسم يکي از پايه هاي فراماسونري است که از ريشه هاي تفکر جريان انحرافي است و ما از روي اين عناصر، افکار را تشخيص مي دهيم، توجه به اومانيسم، باستان گرايي و نگهداشتن قالبها يکي از ترفندهايي است که هم اصلاحات و هم جريان انحرافي دارند؛ البته بايد توجه داشت که اصلاحات تصريح کرد اين اصول و ايدئولوگ هاي خود را بدون ترس بيان کرده و گام برداشته است و همچنين بيان نموده که ما در حال گذار از سنت به مدرنيته هستيم و تا هنگامي که در حال گذار هستيم، به گفتمان ديني نيازمنديم و اين بدين معناست که ما اين گفتمان را حفظ مي کنيم و به طرف مدرنيته حرکت مي کنيم، بدين شکل که هرچه جلوتر مي رويم، سنت رها و تخليه مي شود و مدرنيته را جايگزين آن مي کنيم، منتهي قالب گفتمان ديني را نگه مي داريم و اين قالب به طور آهسته تهي مي شود و هر چه جلوتر مي رود، از دين خالي و از مدرنيته پر مي شود و هنگامي که به مدرنيته رسيديم، ديگر اين قالب ديني را کنار مي زنيم؛ دقيقاً اين کار به گونه اي ديگر توسط مشايي انجام مي شود (يعني استفاده از همان تاکتيک)


*
تفکرات خطرناک و تهديدهاي جريان انحرافي را تشريح کنيد.

**
افکار جريان انحرافي اومانيستي، ملي گرايي و ضد روحانيت است و اينها عناصري است که بين اصلاح طلبان و مشايي مشترک است، منتهي با شيوه هاي مختلف. اصلاحات گذار از سنت به مدرنيته را بيان مي کنند و جريان انحرافي به دنبال اين است که فکر و قالب را نگهداشته و آن را از درون تهي کنند و در عمل به صورت آهسته پوسته کنار گذاشته شود و در نهايت که مي گويند مکتب ايراني، ايرانيت آن تقويت مي شود تا ايرانيت باقي مانده و اسلام از بين برود. لذا مشاهده مي کنيم که مکتب ايراني گفته مي شود به دنبال آن منشور کوروش عنوان مي شود و صحبت از جوهره ايرانيت مي شود و اينها همه انحراف است

شکستن يک ساختار عظيم از يک جاي کوچک آغاز مي شود و هنگامي که انسان يک حکم الهي کوچک را زير پاي خود بگذارد و آن را عوض کند، در صورتي که جامعه قبول کند، به مطلوبش رسيده است؛ اينکه مسأله حجاب رها شده و در آن تساهل و تسامح را مطرح کنند از همين قبيل است. مشايي عملاً به موضوع حجاب بي اعتنايي مي کند و القاي بي اعتنايي دارد و عنوان مي کند که اين مسايل مهم نيست و مسأله ربا در جامعه از اهميت بيشتري نسبت به اين موضوع برخوردار است.

*
آيا مي شود گفت برخي از تفکرات جريان انحرافي با انجمن حجتيه همخواني دارد؟

**
اينکه شيوه ها شبيه حجتيه است، امکان پذير است ولي آن چيزي که در حرکتهاي جريان انحرافي مشاهده مي شود، هدفش اين است که روحانيت و ولايت فقيه کنار گذاشته شود. آنها در ظاهر بيان مي کنند که ما ولايت فقيه را قبول داريم، منتهي ولايت فقيهي را قبول دارند که براي زمان غيبت است و مدعي هستند الان چون ما در قرب ظهور(ظهور صغري) هستيم، به ولايت فقيه نيازي نداريم.

جريان انحرافي ادعا مي کند که متوجه مي شود که «مرضي امام زمان» چيست و گاهي نسبت به اين اصول ادعاي کلي دارد که بيان مي کند خداوند متعال در قرآن مي فرمايد «کساني که در راه ما مجاهده مي کنند، ما راه را به آنها نشان مي دهيم» و اين ادعاي کلي را دارند و وقتي به آنها گفته مي شود اين برداشت اشتباهي است، بيان مي کنند که امام زمان در حال تدبير امور است و اين تعابير کلي را براي عوام ذکر مي کند. مشايي به عنوان عنصر اصلي جريان فتنه در قضاياي جزئي به سران مديران اجرايي القا نموده و مي گويد که امام زمان اکنون فلان خواسته را دارد، گاهي اوقات هم مواردي پيش آمده که خواسته هاي او با سخنان مقام معظم رهبري در تضاد بوده است.
به عنوان مثال مقام معظم رهبري راجع به اينکه آقاي احمدي نژاد در مناظره اسم شخصي را نياورد تأکيد داشته اند، اما احمدي نژاد اسم آورد. بعدها هم گفت تنها کسي که به من گفت اسم افراد را بياورم مشايي بود؛ حالا مشايي چه طوري بيان مي کند که احمدي نژاد بايد اين کار را بکند، ديگر براي ما روشن نيست. خلاصه اينکه مشايي نقل مي کند که من در حالت معنوي که قرار گرفتم يقين کردم که امام زمان مي خواهد که احمدي نژاد اسم افراد را بياورد. اين در حقيقت همان مفهوم و اصطلاح بابيت است که در برابر ولايت فقيه مطرح مي شود

No comments: