دوشنبه، 28 دي 1388/ 18 ژانويه 2010، ساعت 4 صبح
عبدالله شهبازی
باز هم درباره «اولياءالله» و «برادران نور»
اين داستان تمام شدني نيست. باز هم درباره سفر پنهان به هندوستان [1، 2] و «اولياءالله» [3] مطالبي ميبينم. اين اخبار پراکنده نياز به تبيين دارد که اکنون مجال آن را ندارم. فعلاً فقط نظرات حسين کاظمزاده ايرانشهر را درباره اين «اولياءالله» و کارهاي عجيب آنان نقل ميکنم:
حسين کاظمزاده ايرانشهر از متنفذترين مبلغان «طريقت تئوسوفي» [4] در ايران است. او در مجله «ايرانشهر»، که خود مدير آن بود و به اين دليل به نام فوق شهرت يافت، مقالهاي دو قسمتي در معرفي طريقت تئوسوفي درج کرده است. (شمارههاي 11، اوّل بهمن 1305، و 12، اوّل اسفند 1305)
ايرانشهر تئوسوفيسم را ادامه تصوف در عصر مدرن ميداند و «برادران نور» را فراتر از عرفا و اوليايي که مثلاً در تذکرةالاولياء عطار شرح آنان آمده. مينويسد:
«چنانکه متصوفه ما ميگويند که تصوف از زمان حضرت آدم موجود بوده و هيچوقت روي زمين از اولياءالله خالي نبوده است، پيروان تئوسوفي نيز معتقدند که تئوسوفي از روز خلقت عالم وجود داشته است و، در هر يک از ادوار تاريخ زمين، خداوند متعال بندگاني را از حکمت خود بهرهمند و از فيض روحالقدس مستفيض ساخته، اجراي احکام خود و تعليم و تربيت نوع بشر را بهدست آنها سپرده است و تا امروز هم در دست آنهاست. اين طبقه از موجودات را که مجريان قضا و هاديان تکامل بشر و رابطان ميان عالم سُفلي و عُلوي و مربيان و معلمان نژادها هستند "برادران مهتر" و يا "برادران سفيد"، يعني "برادران نور"، مينامند. "برادران مهتر" مينامند بدين معني که ايشان برادران بزرگ افراد بشرند و از مقام بشري بدان مقام فوق بشري رسيدهاند چنانکه هر فرد بشر نيز پس از طي مراحل بيشمار تکامل به مقام آنها خواهد رسيد. و "برادران سفيد" يا "برادران نور" مينامند بدين معني که مقابل "برادران سياه" يعني قواي ظلمت و شياطين هستند... اين برادران سفيد ناشران نور و هاديان صراط مستقيم و مربيان مهربان و پاکدل نوع بشر هستند.» (ايرانشهر شماره 11، صص 644-645)
اين "برادران نور" موجوداتي نمادين و خيالي نيستند بلکه کاملاً واقعياند. ايرانشهر ادامه ميدهد:
«انجمن تئوسوفي به امر و تعليمات اين "برادران سفيد" در سال 1875 بهتوسط دو نفر از سالکان طريقت تئوسوفي، يکي مادام بلاواتسکي که از نژاد روس بوده و ديگري کلنل اولکوت آمريکايي، در آمريکا تأسيس شده است. چون اين "برادران سفيد"، که آنها را "استادان بزرگ" نيز مينامند، مانند خضر جز به ديده پيروان و مريدان خاص ديده نميشوند و حکمت آن را بعدها خواهيم فهميد، لهذا وقتي که آن دو شخص مذکور که سالها در زير ارشاد اين استادان غيب تربيت شده بودند، مأمور به تشکيل انجمن تئوسوفي شدند، اظهارات ايشان راجع به وجود چنين استادان غيبي و خوارق و کرامات ايشان سبب تمسخر و ريشخند اغلب مردم و بهخصوص علماي ماديون آمريکا و اروپا گرديد و آن دو مؤسس را هدف هزاران استهزا و تحقير و شارلاتي ساخته و اصلا وجود چنين رجال را منکر شدند.» (همان مأخذ، صص صص 645-646)
ايرانشهر سپس براي اين که ادعاي فوق «مايه تعجب و خنده و انکار بعضي از خوانندگان ما» نشود، به اثبات وجود واقعي اين "برادران سفيد" ميپردازد:
«اين "برادران سفيد" همان ذواتي هستند که در کتب تصوف و عرفان شرق آنان را رجالالله و رجالالغيب مينامند و چنانکه اين رجالالغيب طبقات و درجاتي دارند مانند اولياء و اقطاب و غوث و امام و اوتاد و ابدال و اخيار و ابرار و نقبا و غيره، همينطور اين برادران نور هم تشکيلات و طبقاتي دارند و براي افراد هر طبقه وظايف و امتيازاتي مقرر است و مانند متصوفه اينها نيز قائلاند که هر فرد بشر بهوسيله تعاليم و تربيت مخصوص به مقامي که آنها رسيدهاند ميتواند برسد. اينها از عهدهاي ماقبلالتاريخ به حفظ و حمايت و معاونت و هدايت افراد بشر کمر بستهاند و همه انبيا و رسل از سلسله اين برادران نور شمرده ميشوند و اينها در هر عهدي و در ميان هر قومي ظهور ميکنند چنانکه ما هم قائليم که هر عصري براي خود صاحبي و امامي و وليي و يا خضري دارد که آن را "خضر وقت" مينامند. هر يک از اعضاي اين "سلسله برادران نور" خود يک خضر وقت است و مانند خضر هر جا بخواهد حاضر ميشود و مستعدين را هدايت و معاونت ميکند اما هر ديده او را نميبيند بلکه ديده باطن و خضربين لازم است.
همه خوارق عادات و عجايب و کرامات که ماها به اولياء و خضر نسبت ميدهيم و کتب عرفا و متصوفه از آن مشحون است، همه در حق اين برادران نور صادق ميآيد و بلکه اينها مصدر اعجازاتي شده و ميشوند که به مراتب بالاتر و خارج از دايره فهم و عقل و ادراک امروزي بشر است. ولي با وجود اين دامن عصمت ايشان از هر گونه آلايش بشري منزه است و خود را جز برادر نميخوانند و به هيچ وجه مکافات بشري را منتظر نيستند و بدون اين که افراد بشر درک کنند اينها مانند فرشتگان رحمت شب و روز در کمک و ياري کردن و راهنمايي نمودن نوع انساني هستند.
تمام عرفا و حکما و مشايخ متصوفه و غيره، که مظهر کرامات و واقعات و اکتشافات بودهاند، همه مديون همت و معاونت اين خضرها و زندگان جاويد هستند و هر جا که اسم خضري برده شده قطعاً يکي از اين برادران بوده است و اين است که سالکان طريقت و پيروان راه حقيقت هميشه از خضر عهد خود طلب همت و ديدن او را آرزو کرده و نعمت حق شمردهاند و در اغلب اوقات از خطرهاي بزرگ به دستياري خضر نجات يافته و يا به اشاره و رهنمايي و الهام او به کشف کردن بسياري از حقايق علمي و حوادث غيبي موفق شدهاند... و به يک کلمه بايد گفت که اين رجالالغيب و برادران نور دستهاي قدرت خدايي هستند که چرخهاي تکامل عالم کوچک يعني زمين ما را اداره ميکنند.» (همان مأخذ، صص 646-648)
ايرانشهر در توضيح "برادران سفيد" ضمن آنکه از مفاهيم ديني براي اثبات ايشان استفاده ميکند، و خضر و الياس نبي را مثال ميآورد، ولي تأکيد ميکند که ربطي به اديان ندارند. او ميافزايد:
«اين برادران نور هم اسامي مختلف و غريب دارند که در نظر کوتهبينان و بيخبران عجيب خواهد آمد، ليکن بايد دانست که اينها اساساً خارج از دايره اديان و عقول و اوهام بشرند و حالا آنها را خواه خضر بناميم و خواه نام ديگر بدهيم اهميت ندارد. اينها همه وقت بوده و باز هم خواهند بود و به نامهاي مختلف ظهور کرده و قافله بشر را بهسوي مقصد معين که تکامل نوع است سوق خواهند داد.» (همان مأخذ، ص 649)
"برادران نور" به طبقات مختلف تقسيم ميشوند. طبقات بالا در «عالم لاهوت مقام دارند و از آن عوالم علوي نشر انوار رحمت و محبت و عدالت ميکنند» (همان، صص 649-650) و تنها طبقات پائين در عالم ناسوت هستند و با افراد بشر ارتباط دارند:
«و فقط طبقه پائين آنها که در عالم ناسوت هستند ميتوانند با افراد بشر روابط جسماني داشته و به ديده اينها ديده بشوند و آن هم در تحت شرايط خاص.» (همان، ص 650)
اين "برادران نور" از قدرتهاي ماوراء طبيعي برخوردارند:
«قدرتهايي که اين رجالالغيب دارا ميباشند، و عقول نارس بشر آنها را سحر و يا معجزه نام ميدهد، بيحدود است و بسياري از آنها در ابتداي تشکيل جمعيت تئوسوفي و در سالهاي نخستين او که براي جلب کردن انظار لازم بود به منصه ظهور پيوست که شرح آنها با اوراق و وثايق معتبر و حتي عکس بعضي از اوراق و مکتوبات که در مجالس متعدده از هوا افتاده و به خط اين رجالالغيب بوده در کتب تئوسوفي در زبانهاي مهم اروپا درج و چاپ شده است. ولي اين رجالالغيب، که خود را فقط "برادر" ميخوانند، اولا کراهت و نفرت از ارائه خوارق و کرامات دارند مگر در مقام ضرورت و ثانياً ميگويند که اينها نه سحر است و نه معجزه بلکه همه از روي تطبيق قوانين و احکام طبيعت و عوالم غيرمرئي و علوم مخفي است.» (همان، ص 650)
ايرانشهر سپس قدرتهاي عجيبي را به اين "برادران نور" نسبت ميدهد:
1- «قدرت طيالارض که از سادهترين اعمال آنهاست و در يک چشم بهم زدن از شرق به غرب ميتوانند جسم قالبي خود را انتقال بدهند و ديده شوند.» (همان، صص 650-651)
2- «قدرت ترک کردن جسم مادي خود در يک مدت معين.» (همان، ص 651)
3- «رؤيت تمام ذرات عالم در يک آن يعني مطلع شدن از ماضي و حال و استقبال.» يعني براي اين برادران غيبي «زمان و مکان وجود خارجي ندارد.» (همان، ص 651)
4- «قدرت حرکت و نقل دادن اجسام بدون معاونت جسم مادي از جايي به جاي ديگر.» (همان، ص 651)
5- «انتقال افکار خود بيواسطه مادي به هر يک از نقطه عالم.» در توضيح اين توانمندي مينويسد:
«پس از اين که پيروان تئوسوفي مراحل لازمه سلوک را طي کرده و قواي دماغي خود را لطيفتر و مستعدتر ساختند، بهواسطه همين انتقال افکار با اين رجالالغيب مربوط ميشوند و مصاحبت و مراسله ميکنند.» (همان، ص 651)
6- «مجسم کردن خود در شکل ملائکه براي کمک کردن و نجات دادن افراد بشر در مواقع خطر...» (همان، ص 651)
7- «تسخير حيوانات درنده و وحشي و استخدام آنها.» (همان، ص 651)
8- «قدرت خلقالساعه يعني خلق کردن مواد و اشيا غير موجود مانند حاضر کردن خوردني و نوشيدني و غيره در جاييکه اينها معدوم باشد...» (همان، ص 652)
بهنوشته کاظمزاده ايرانشهر، مهمترين کار برادران نور نه در عالم ناسوت بلکه در عالم لاهوت است:
«ليکن عمده قدرتها و وظايف رجالالغيب در عالم غيب و ملکوت و عالم ارواح است و خدماتي که در آن عوالم ميکنند از حيث اهميت و عظمت به مراتب بيشتر و بيرون از دايره وهم و تصور ماها است.» (همان، ص 652)
«رجالالغيب» عامل و موتور توسعه بشري هستند و ايرانشهر در بخش دوّم مقاله خود به مسئله توسعه و نقش اين «رجالالغيب» در آن پرداخته است
No comments:
Post a Comment