Tuesday 3 February 2009

جنبش دانشجویی در ایران امروز

گزارش تحلیلی روزنامه کیهان حسین شریعتمداری از دانشگاه های ایران

جنبش دانشجویی در ایران امروز

کیهان- شانزده بهمن هشتاد وهفت

نشریات دانشجویی مجالی است برای برون داد آن چه در درون دانشگاه ها در جریان است. تریبونی مکتوب که هم فضایی برای عرض اندام دانشجویان است و هم کارگاهی آموزشی برای آنها که با پایان عمر کوتاه دانشجویی، قرار نیست قلم بر زمین بگذارند. شاید به جرئت بتوان گفت که، نبض دانشگاه در نشریات دانشجویی می زند و صد البته به برکت انقلاب اسلامی، هم اکنون بخش وسیعی از نشریات دانشجویی در دایره گفتمان انقلابی و اسلامی جای می گیرند. در قسمت نخست این گزارش اشاره شد که رویکرد نقادانه قلم نگارنده، نشریات دگراندیش را هدف گرفته است. نشریاتی که توسط قشری محدود و البته مطرود هم چنان فضای دانشگاه ها را می آلایند. این گزارش از یک سو انذاری است برای مسئولین حوزه نشریات دانشجویی و از سوی دیگر هشداری است برای اصحاب نشریات ارزشی و انقلابی دانشگاه تا با ارزیابی دقیق از موضع نشریات مسئله دار، در عرصه نزاع فرهنگی با بصیرتی بیشتر ورود نمایند.

محور دوم: استفاده ابزاری از دین در نظام

مروجان این ایده معتقدند که در جمهوری اسلامی، دین به ابزاری برای تحقق منافع شخصی حاکمان بدل شده و حاکمیت سیاسی با استفاده از قداست دین و معارف آن، مردم را سرکوب می نماید. در واقع، حاکمان با حقانیت دین کاری ندارند، بلکه در پی سودجویی از کارکردهای آن در زمینه سلطه بر مردم هستند.

محور سوم: تضییع حقوق بشر

در تمامی جوامع بشری و حکومت ها، آزادی های سیاسی و اجتماعی، دارای حدود و قیود مشخصی است که تخلف از آنها، مجازات هایی را درپی دارد. در جمهوری اسلامی نیز براساس احکام اسلامی و مصالح کشور، قوانینی تصویب و به اجرا در آمده است که چون با آنارشیسم و توطئه گری برخی از جریان های برانداز همسو نیست، مورد اعتراض واقع می شود. این در حالی است که حقوق انسانی در اسلام و نظام اسلامی از اهمیت والایی برخوردار است. نمی توان به بهانه آزادی سیاسی، برای «توطئه و تخریب»، مجوز صادر کرد و فضایی ایمن و باز برای اخلال گران فراهم ساخت.

با وجود این، شگرد رسانه ای اقتضا می کند که برخی از مطبوعات دانشجویی با چماق «حقوق بشر» و «آزادی سیاسی»، به جان جمهوری اسلامی افتاده و به آن اتهام وارد کنند.

محور چهارم: نفی ولایت فقیه

مسئله بنیادی ولایت فقیه، در طول حیات جمهوری اسلامی، همواره مورد تهاجم نیروهای معاند و مغرض قرار داشته است. اکنون نیز همان شبهات و ابهام پراکنی های سال های گذشته، همچنان تکرار می شده و فضای دانشگاه را مسموم می سازند. افزون بر جایگاه ولایت فقیه، متأسفانه گاهی نیز مشاهده می شود که شخص ولی فقیه از چنین سمپاشی هایی در امان نمی ماند و برخی اهانت ها نسبت به ایشان صورت می پذیرد.

اگر چه بسیاری از جریان های دانشجویی در زمینه احترام نهادن به مقام معظم رهبری مشترک هستند و همواره حدود و حریم این مسئله را رعایت می کنند، اما متأسفانه در برخی از نشریات، مطالبی به چشم می خورد که شگفتی خواننده را در زمینه گستاخی نگارنده برمی انگیزد.


سرفصل های اصلی فعالیت های برخی نشریات دانشجویی در این حوزه عبارتند از:

1- دیکتاتور خواندن مقام معظم رهبری

2- مساوی دانستن مطلقه بودن ولایت فقیه با استبداد و تمامیت خواهی

3- تعارض دموکراسی، قرارگرفتن یک شخص به مدت طولانی در بالاترین نهادهای سیاسی

4- نقد عملکرد مقام معظم رهبری و اشاره تلویحی به ناکارآمدی ایشان

5- نفی مستقیم و آشکار دیدگاه ها و گفتمان ها و آراء مقام معظم رهبری

3- تهاجم عریان به دولت و رئیس جمهور

یکی از موارد و موضوعاتی که به صورت گسترده و فراوان در بسیاری از نشریات دانشجویی مشهود می باشد؛ تضعیف و تخریب دولت نهم است. نشریات دانشجویی چپ و مستقل، در بسیار ی از موارد تلاش می کنند تا چهره ای نامطلوب و کریه از استراتژی و عملکرد دولت نهم ترسیم نمایند و افکار دانشجویان را نسبت به آن منفی سازند. این وضعیت به گونه ای دنبال می شود که حتی قلم این نشریات به سوی اهانت و هتاکی به شخص رئیس جمهور نیز سوق می یابد.

از جمله مواردی که دست مایه حمله و نقادی سراسر کذب و مخرب نسبت به دولت آقای احمدی نژاد قرار می گیرند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- توتالیتر نامیدن دولت نهم

2- روی کار آمدن احمدی نژاد با تقلب های سازمان یافته در انتخابات

3- نظامی و اقتدار طلب بودن دولت

4- ساده لوح و بی سیاست بودن رئیس جمهور

5- غلط بودن سیاست رئیس جمهور درباره هولوکاست

6- محقق نشدن وعده های رئیس جمهور

7- تندروی، افراطی گری و نظامی گری رئیس جمهور و دولت نهم

نکته جالب توجه آن که این مطالب عمدتاً برگرفته از فضای روانی القا شده توسط روزنامه های اصلاح طلب است.

4- اعتراض به سیاست های فرهنگی وزارت علوم:

با روی کار آمدن دولت ارزشی و اصول گرای آقای احمدی نژاد، بازگشت به اصول اولیه و بنیادین انقلاب اسلامی در دستور کار دولت و وزرا قرار گرفت. یکی از امور که در ارتباط با وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری قرار دارد؛ رسیدگی به «وضعیت فرهنگی حاکم بر فضای دانشگاه ها» است. ناگفته نماند پیداست که اکنون در دانشگاه ها، موضوعاتی از قبیل ارتباطات فردی، پوشش و ... در سطح مطلوبی قرار ندارند و چنین وضعیتی متناسب با حرکت به سوی «دانشگاه اسلامی» نیست. از این رو، مسئولان فرهنگی و حراست و نگهبانان دانشگاه ها موظف به اجرای برنامه های جدید فرهنگی و انضباطی در دانشگاه ها شدند. اما این حرکت با مخالفت و واکنش منفی تعداد زیادی از جریان های دانشجویی روبرو شد.

خطوط کلی موردنظر جریان های دگر اندیش عبارتند از:

1- دخالت دانشگاه در نحوه پوشش دانشجویان، شکل ظاهری و حریم خصوصی آنها.

2- قرار گرفتن انتظامات دانشگاه ها زیر نظر حراست

3- توسعه فضای امنیتی در دانشگاه ها.

4- نقض آزادی های آکادمیک و سرکوب دانشجویان.

5- توقیف و تعطیل کردن نشریات دانشجویی.

6- احضار فعالان دانشجویی و صادرکردن احکام سنگین انضباطی برای آنها.

7- مقابله با تشکل های دانشجویی دگراندیش، به خصوص انجمن های اسلامی، و اقدام در جهت حذف یا به حاشیه راندن آنها.

8- شکل گیری انقلاب فرهنگی دوم و سرکوب مجدد دانشجویان و روشنفکران در این راستا.

5- برجسته سازی شخصیت ها و گروه های اپوزیسیون و منتقد نظام اسلامی:

متأسفانه برخی از جریان های دانشجویی در پی اسطوره سازی و قهرمان پروری از شخصیت های مخالف و معاند با نظام اسلامی هستند و برای وصول به این مقصود، از بکارگیری هیچ شگرد مطبوعاتی و رسانه ای دریغ نمی ورزند. روشن است که این مسئله، سبب هدایت شدن جنبش دانشجویی و گفتمان دانشجویان به سوی نقاط انحرافی و مقاصد باطل می گردد و انرژی پتانسیل فراوان این جنبش را در این راستا به هدر می دهد.

برخی از این شخصیت ها عبارتند از:

اکبر گنجی، ناصر زرافشان، آقای منتظری، مقتولان قتل های زنجیره ای، صادق هدایت، احمد شاملو، فروغ فرخ زاد، ملی-مذهبی ها، عناصر چریک و مارکسیست و...

6- اشاعه گفتمان فمینیستی:

وجود تفاوت های حقوقی میان مرد و زن در احکام اسلامی، و هم چنین، سنت های نادرست اجتماعی که در میان خانواده های ایرانی ایجاد گردیده، سبب ایجاد بستر مساعد برای رشد گفتمان فمینیستی در کشور شده است؛ به طوری که بسیاری از نشریات دانشجویی به بهانه های گوناگون، مطالبی را در این باب درج می کنند.

گذشته از سنت و عقاید بومی و بدعت آلود که منافی شرع و عقل و فطرت انسانی است؛ چگونه می توان احکام متقن اسلامی را که برگرفته از متن آیات و روایات محکم می باشند، تغییر داد و یا نادیده انگاشت؟! با وجود این، مقالات و یادداشت های منتشر شده حاکی از غرق شدن برخی جریانات دانشجویی در ایده های فمینیستی است.

موارد زیر گویای این واقعیت است:

1- وجود تبعیض های حقوقی میان زن و مرد در ایران، همچون نصف بودن دیه زن نسبت به مرد.

2- عدم امکان فعالیت های ورزشی، فرهنگی و اجتماعی برای زنان در ایران.

3- لزوم پیوستن به کنوانسیون بین المللی رفع هر گونه تبعیض علیه زنان.

4- خشونت علیه زنان.

7- ملی گرایی و ستایش ایران پیش از اسلام:

تاریخ نشان می دهد که اولین فردی که در دوران معاصر، مسأله ناسیونالیسم را در سطح ملی و در قلمرو ایرانیت (و نه اقوام ایرانی) مطرح ساخت؛ رضا شاه پهلوی بود. وی که با اسلام، سر ستیز داشت؛ چون که شهامت مبارزه کاملا آشکار را با اسلام در خود نمی یافت. به تأکید بر ایران پیش از ورود اسلام و هویت ایرانی و آیین زردشت و سلسله هایی چون سامانیان و هخامنشیان پرداخت. در دورأ او، کوروش و تخت جمشید اهمیتی وافر یافت و بعدها تاریخ هجری تغییر یافت و سلسله پهلوی ادامه حاکمیت آنان تلقی شد.

در دوران معاصر، همواره اشخاص و گروه هایی در این راستا حرکت کرده اند و قومیت ایرانی و تأکید افراطی بر آن را، دستاویزی برای تحقیر اسلام قرار داده اند، در بسیاری از نشریات دانشجویی، این کاملا مشهود و همواره می توان با مقالات و یادداشت هایی در این رابطه روبرو گشت

No comments: